eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.9هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.2هزار ویدیو
101 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شنیدم از محبت خارها گل می‌شود مردم! ولی من با محبت‌ها خودم را خوار میکردم
این هستِ نیست را بخدا ما نخواستیم دنیا تمام مال شما، ما نخواستیم تشویش تخت و تاج و تمنای آب و نان باشد برای شاه و گدا، ما نخواستیم دلخوش به اینکه فاتح قلبم شدی مباش اینجا کسی نیامده تا ما نخواستیم غم هم نشد نصیب دلِ تنگ‌دست من قسمت نشد وگرنه کجا ما نخواستیم؟ زیبا و زشت، ظاهر و باطن، دروغ و راست بازی بس است آینه‌ها... ما نخواستیم مجید ترکابادی
چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن غمزه خونخواره را بر جادوان استاد کن زلف بر دست صبا نه تا پریشانش کند خان و مانی را به هر مویی از آن آباد کن تیغ عیاری بکش، سرهای مشتاقان ببر پس طریق عشقبازی را ز سر بنیاد کن ای که از حسن و جوانی مست‌و خواب‌آلوده ای گاه گاه از حال بیداران شبها یاد کن ناله را هر چند می خواهم که پنهان برکشم سینه می گوید که من تنگ آمدم «فریاد کن » دل به زلفت بستم، ار در بندگی در خورد نیست ای سرت گردم، بگردان گرد سر، آزاد کن حسرت رویت هلاکم کرد از بهر خدا روی بنما و دل درمانده ای را شاد کن من نیم زینها که خواهم از جنابت سر کشید خواه فرمان ستم فرمای و خواهی داد کن ملک خوبی را شنیدم سکه نو زد، ای صبا اولش جان خدمتی ده، پس مبارک باد کن سینه من کوه در دست و به ناخن می کنم آن که نامم بود خسرو، بعد از این فرهاد کن امیر خسرو دهلوی
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ هر رعد و برقی مژده‌ی باران نخواهد داد لبخند تو اوضاع را سامان نخواهد داد طوفان بی‌گاهی که از سمت تو می‌آید مهلت به قایق‌های سرگردان نخواهد داد پیک سپیدی و به قصد جنگ می‌آیی! بهمن امان‌نامه به کوهستان نخواهد داد این زن که می‌پنداشتی یک ساقه‌ی ترد است تا مرگ از پا در نیاید جان نخواهد داد هر چند از یک کیسه در ما بذر پاشیدند خاک من و تو حاصل یکسان نخواهد داد دل‌های کوچک درخور غم‌های ناچیزند اندوه من را هیچ‌ کس پایان نخواهد داد ━━━━💠🌸💠━━━━
آن‌که خود را نفسی شاد ندیده‌است منم وان که هرگز به مرادی نرسیده‌است منم آن‌که صدجور کشیده‌است ز هر خار و خسی وز سر کوی وفا پا نکشیده‌است منم آن‌که چون غنچهٔ پژمرده در این باغ بسی بر دلش باد نشاطی نوزیده‌است منم عندلیبی که در این باغ ز بیداد گلی نیست خاری که به پایش نخلیده‌است منم آن‌که در راه وصال تو دویده‌است بسی و آخر کار به جایی نرسیده‌است منم  
این جا که منم، قیمتِ دل، هر دو جهان است آن جا که تویی، در چه حساب است دل ما؟... 🌻
به این جادوگری‌ها احتیاجی نیست چشمت را که من با یک نگاه آشنا دیوانه می‌گردم
نصیب دشمنم از گردش زمانه مباد غمی که من به دل از جور دوستان دارم
به فریاد نگاهم گوش کن گر بسته‌ام لب را که با چشم سخنگویت هزاران گفتگو دارم
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ هنوز روز سیاهی که داشتم دارم ━━━━💠🌸💠━━━━
. جفا و جور تو عمری بدین امید کشیدم که بینم از تو وفایی گذشت عمر و ندیدم سزای آنکه تو را برگزیدم از همه عالم ملامت همه عالم ببین چگونه شنیدم اگر چه سست بود عهد نیکوان همه اما به سست عهدیت ای مه ندیدم و نشنیدم دلم شکستی و عهد تو سنگدل نشکستم ز من بریدی و مهر از تو بی‌وفا نبریدم زدی به تیغ جفایم فغان که نیست گناهی جز اینکه بار جفایت به دوش خویش کشیدم تهی نگشت ز زهر غم تو ساغر عیشم از آن زمان که شراب محبت تو چشیدم کنون ز ریزش ابر عطاش رشحه چه حاصل؟ چنین که برق غمش سوخت کشتزار امیدم ز جام عشق چو بیخود شدم چه جای شرابم ز مدح شاه چو سرخوش شدم چه جای نبیدم ضیاء سلطنه خاتون روزگار که گوید سپهر بر درش از بهر سجده باز خمیدم (دختر هاتف اصفهانی)
. جفا و جور تو باید کشید من که کشیدم طمع ز وصل تو باید برید من که بریدم ز پا  برای  تو  باید  فتاد  من که  فتادم به سر به کوی تو باید دوید من که دویدم به سینه داغ تو باید نهاد من که نهادم به دیده نقش تو باید کشید من که کشیدم به دل هوای تو باید نهفت من که نهفتم به جان بلای تو باید خرید من که خریدم ز دل برای تو باید گذشت من که گذشتم به جان برای تو باید رسید من که رسیدم