فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وداع با محرم و صفر🏴
پیرهن سیاه خدا نگهدارت
شال عزا خدا نگهدارت
حاج_سید_مجید_بنی_فاطمه
#ماه_صفر 🥀
#ربیع_الاول
🌸
تا که فانی نشود اشک دو ماهم، آنرا
در سبویی به شه طوس امانت دادم
#ربیع_الاول
✍#حیدر_محمدنژاد
May 11
خنده ات یک شهررا ویران عالم میکند
خنده کن آخر غم واندوه می خواهم چکار
یک نفر هستی و کلِ عالمی در پیش من
با تو من جمعیت انبوه می خواهم چکار
#مهدی_شریفی
خدا، تا «دست بر لوح و قلم زد»
بساطِ تیره ی شب را به هم زد
به مهرش، آفتابی تازه آورد
به لطفش،روز و شبها را رقم زد
#صفيه_قومنجانی
باید که دوباره جام غم نوش کنم
یاران رفیق را فراموش کنم
وقتی که دلم پای نماندن دارد
باید که به حرف دل خود گوش کنم
#جواد_محمدی_دهنوی
تا بفهمم چیست صدبار از خودم پرسیدمش
عشق آسان بود اما من نمیفهمیدمش
#فاضل_نظری
لعنت به روز حادثه لعنت به راه لعنتی
وقتی که درگیرش شدم با آن نگاه لعنتی
کت بسته افتادم زمین من را سپس با خود کشید
آن مادیان بی پدر ،چشم سیاه لعنتی
من یکنفر بودم ولی او با هزاران تار مو
من دست خالی بودم و او با سپاه لعنتی
از آن زمان معتادم و خود را به تختی بسته ام
از بس کشیدم روز و شب از سینه آه لعنتی
اصلن ندارم شکوه ای زیرا خداوند آفرید
ما را شبیه مشتری او را چو ماه لعنتی
هر شب دعایش میکنم با اینکه ظالم بوده او
یا رب بماند تا ابد این پادشاه لعنتی!
#علی_قهرمانی
علامه ی دهریم و ته دوره ردیم!
از عشق فقط بوس وبغل را بلدیم...
بر روی هوس بازی خود همواره
برچسبِ دروغِ پاکیِ عشق زدیم
#محمدجواد_منوچهری
عمر گذشت وز رُخش سیر نشـد نظارهام
حسرت او نمیرود از دل پاره پارهام...
#فروغی_بسطامی
مردهست ز بی همنفسی در برِ ما دل
کو همنفسی تا کند احیایِ دل ما...؟
#صائب_تبریزی
و مـــــــرا باز
صداڪناے عشق
ڪہ مـن از لهجہے
چشمــانتــــو
شـاعــر بشـوم...
#حمید_مصدق
تا صبح علی بود و مناجات شَبش
در اوج دعا روح حقیقتطلبش
لبیکزنان به جای پیغمبر خفت
ذکر «بِاَبی اَنتَ و اُمّی» به لبش
#محمدجواد_غفورزاده
هر که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد
بیگمان عیب تو پیش دگران خواهد برد
#گلستان_سعدی
🍃🌼🍃
🌼🥀
🍃
از آن روزی که دل در دام افتاد
مداوم ناله زد ای داد بیداد
به دل باید همین یک جمله را گفت
خودت کردی که لعنت بر خودت باد
#سید_مرتضی_س_طباطبایی
🍃
🌼🥀
🍃🌼🍃
بذر عشقی که درون دل من کاشته ای
آبیاری شده با خون که برافراشته ای
آمدی با تبرت ریشه ز من قطع کنی
آه راجع به من اصلا تو چه پنداشته ای
من تو را بهر خودم خواسته بودم افسوس
ساده دل بوده ام اما تو که را داشته ای
من تعصب کش محضت شده بودم تو ولی
همه را جز خود من پیش نگهداشته ای
بعد یک عمر نهالم به ثمر هم ننشست
چون تو از عشق برای همه برداشته ای
#سید_مرتضی_س_طباطبایی
غزال شهر غزل ها پس ازتو طبع من
به سمت و سوی فروپاشی است و تک بیتی
#حسین_مرادی
منم و دفتر شعرے ڪہ پر ازاسرار است
شرح دلتنگے ودیوانگے ام بسیار است
شهر را نالہ ے دلتنگے من پر ڪردہ
نالہ هایم همہ ازحسرت یڪ دیدار است
بند بند بدنم چشم شدہ اما حیف
بین چشمان من و دیدہ ے او دیوار است
عشق از دست دلم خون جگر خواهد خورد
دیدہ چون دیدہ ے نادیدہ من خونبار است
خبر از حال دل تنگ ندارے شاید
روز هر عاشق دلتنگ چو شامے تار است
قصہ از غصہ ے بسیار نوشتم امروز
درڪ ڪن حال دلے راڪہ چنین غمدار است...
#اسماعیلحاجعلیان
تمامِ خانه، پیچِ کوچهها، طولِ خیابان را
به یادت کوهها و دشتها را و بیابان را
برایِ دیدنِ چشمت، دلم تنگ است و دنیا تنگ
شبیهِ برّهای کوچک که گُم کردهست چوپان را
خدا با دیدنِ چشمانِ اشکآلودِ من امروز
برایِ حسِ همدردی فرستادهست باران را
نه آغوشی، نه حتی پاسخِ گرمِ سلامم...، آه
چگونه حس نباید کرد سرمایِ زمستان را؟
تو وقتی میرسی که فرصتِ لب بازکردن نیست
و در خود میکُشم من آرزوهایِ فراوان را
نگاهم میکنی؛ چون کوه، سَرسختم ولی چشمم
گواهی میدهد آرامشِ ماقبلِ توفان را
من از آدابِ مهمانداریات چیزی نمیدانم
ولی در شهرِ من رسم است، میبوسند مهمان را
میانِ بازوانت خلوتِ امنی فراهم کن
برایم فاش کن آن عشقِ پنهان در گریبان را
تو بینِ خوابهایم با پرستو کوچ خواهی کرد
و من از صبح تا شب، یکّه و تنها کلاغان را...!!
#فاطمه_سلیمانپور
هم آغوشند و میرقصند باهم استکان هامان
نمی آید ولی آواز مستی از دهان هامان
غزل ها این خیالات بلند آوازه و پرواز
کجاهایی که میبردند مارا با گمان هامان
بلایی دست تقدیر از جدایی بر سر آورده
که بیش از درس دادن بوده زنگ امتحان هامان
قمر جان سوختم شاید شوم هاله بدور تو
امیدم نیست جز برخورد بین کهکشان هامان
دل سربه هوای من چه دیر این نکته را فهمید
زمین ما یکی اما جدا بود آسمان هامان
تو را میخواستم میخواهمت اما نشد یکسان
زمان هامان زیان هامان جهان هامان زبان هامان
#حسین_مرادی
خواهی که دلت نشکند از سنگ مکافات
مشکن دل کس را که در این خانه کسی هست
#فروغی_بسطامی
از غفلت خود درون چاه افتادم
اینگونه به این روز سیاه افتادم
از دودِ خیال، گُم شد آخر راهم
از فکرِ گناه، در گناه افتادم
#عاصی_خراسانی
#رباعی
سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره عشق چه ها می خواهی
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران
خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست؟
کجاست؟
- قیصر امین پور