eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
مـرا بـه او نـرسـاندش فـلک ولـی ای کـاش چـو مـن‌ کُند بـه رقیـبـم کـه او به او نرسد
من کزین فاصله غارت شده ی چشم توام چون به دیدار تو افتد سر وکارم چه کنم
رسیده است به رسوایی و جنون کارم میان جمع بگویم که دوستت دارم ..؟؟!
قهوه می ریزم برایت نیستی آنسویِ میز هِی شکر می ریزم و تلخ است جایِ خالی ات
اگرچه نزد شـما تشـنهٔ سخن بودم کسی که حرفِ دلش را نگفت مـن بودم
آه قلبم درد دارد او نمی فهمد چرا؟! بازی ما آخرش یک کشته می خواهد… منم!
اشکم روان تر از همه ابیات می چکد وقتیکه پای تو به غزل باز می شود
نقاش غزل تا که به چشمان تو پرداخت دیوانه شد از طرز نگاهت قلم انداخت
نه که از بوسه ی معشوق بترسم،هرگز از گناهی که پشیمان نکند می ترسم....
تا چه پیش آید برای من نمی‌دانم هنوز... دوری از تو می‌شود منجر به خیلی چیزها...
خواستم یک شعر دیگر وصف چشمانش کنم؛ نعره از ابیات آمد او نمیخواهد بفهم...
خنده غم را می زداید گریه اما بیشتر میشود با اشک،حالِ دل مصفا بیشتر گریه بر آل علی دل را دگرگون میکند روضه ی ارباب بی سر بین آنها بیشتر حسرت دیدار گنبد را به دل دارم هنوز سامرا را دوست دارم کربلا را بیشتر روضه خواندن در حرم رویای دیرینم شده زیر لب با خود کنم آهسته نجوا، بیشتر هر که شد آگاه بر اسرار، دارد در دلش مُهر و امضای تولا و تبرا بیشتر اربعین پای پیاده تا حرم رفتن خوش است پا به پای عاشقانش ، فصل گرما بیشتر گر شدی گم در میان زائرانش غم مخور میشوی از منظر عشاق ،پیدا بیشتر میل بودن در حرم دارم به دل هر روزو شب میشود این شوقِ بودن نیمه شب ها بیشتر میدهم بر تو سلامی صبح و شامم یا حسین هر چه دورم ،میشود در من، تمنا بیشتر کاش پایان گیرد این دوری و آخر گیرمش در بغل شش گوشه را، گیرم‌ تسلا بیشتر