eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
زائرت مثل خودت شوق شهادت دارد زائر توست، به لطف تو، لیاقت دارد... اینکه خون ریخته بر پیکر مان غصه نخور کشورت نیز به گلگون شدن عادت دارد از تو و عکس تو و زائر تو می‌ترسند.. آنقدر نام تو و یاد تو هیبت دارد ملتی را که به عنوان شهادت خواندی کی دگر ترس از این جای جراحت دارد؟! تو همان سیزده، سیصد و اندی هستی هر که در مکتب تو بود سعادت دارد آخرش، مثل خودت، هر چه شود، ملت ما باز هم گوش به فرمان ولایت دارد
رفته‌است به سوی آسمان مستانه پیله نشده، ولی شــده‌ پـــــروانــه در راهِ بهشت او میانبر زده است با کـــاپشنِ صـورتی‌اش ریــحــانـــه 😔😔
🛑 شعر جدید «افشین علاء» پیرامون حادثه تروریستی کرمان و حواشی علی کریمی غذای نذری و شربت؟ چه گفت مردک پست؟ گدای اجنبی افسار خود چگونه گسست؟ زبان الکن این لات، ازچه لال نشد؟ میان دست‌ پلیدش قلم چرا نشکست؟ دهن‌کجی به شهیدان و ادعای شعور؟ مجیزگویی خصم و به خلق، ضربت شست؟ کسی که نان سگان می‌خورد چه می‌فهمد؟ غذا و شربت نذری نشانه‌ی شرف است حرام‌خوار چه داند که شد به کام شهید نه نان و شربت نذری، که می ز جام الست به خویش غره نگردد! خطاب من نه به اوست که شأن شاعر دل‌خون کجا و جاهل مست؟ دلم پر است نه از او که نیست جز مگسی دلم پر است ز مصدرنشین سفله‌پرست دلم پر است از آنان که اسوه می‌سازند به دست خویش برای جوان ز مردم پست ز صاحبان مناصب که از خصومت‌شان هر آن‌که ناصح و دلسوز بود و نخبه، نرست هر آن‌که گیشه پسندید، نورچشمی شد هر آن‌که شوت بلد بود و گل، به صدر نشست گناه را ز سلبریتیان مبین که نظام خودش به تازه به دوران رسیدگان دل بست برای مردم دانا رسانه هست؟ که نیست سخن‌شناس و هنرور به خانه نیست؟ که هست ز مدح و نوحه، جوانان چقدر گریه کنند؟ ز نطق‌های شعاری چه آورند به دست؟ خطای شیوه‌ی تبلیغ و حکمرانی ماست گدای غرب، اگر حرمت شهید شکست...
آن شب نشستم تا سپیده گریه کردم از غصه با رنگ پریده گریه کردم باور نمی کردم تو را دیگر ندارم مانند مردی داغدیده گریه کردم در سینه تنگم مگر جای تو کم بود؟ در حسرت مرغ پریده گریه کردم از تاختن پشت سرت جانم فرو ماند بر جسم این اسب بریده گریه کردم ترس از جدایی بارها آزرده‌ بودم وقتی شنیدم سر رسیده گریه کردم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ریحانه مهمان حضرت رقیه (س) شد 🔹پیکر «ریحانه سلطانی‌نژاد» یکی از کوچک‌ترین شهدای انفجار تروریستی کرمان در فضای جانسوز و در میان حزن و اندوه مردم عزادار به خاک سپرده شد.
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
☆ در سینهٔ سرخ لاله آهی سبز است سرخ‌است ولی همیشه راهی سبز است هر کس که شهید می‌شود می‌بیند در چشم خدا نیز نگاهی سبز است
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
☆ گر باغچهٔ حیاتمان سرسبز است از نور نگاه گرم مادر سبز است این باغچه آب سرخ خواهد بسیار محصول فرج ولی سراسر سبز است
هدایت شده از بارش‌های قلم من
از هق هق تو دل خزان سر سبز است از بوسه‌ی تو زمین، زمان سرسبز است ای ابر دوباره چشم خود را تر کن از شبنم اشک تو جهان سرسبز است (معصومه گودرزی) 🙏🙏🙏🤲🤲🌺
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
لینک تعدادی از کانال‌های شعر و ادبیات: شعرهای ناب @sherhaye_nab آبادی شعر @abadiyesher گلچین شعر @golchine_sher محمدجواد منوچهری شعر آیینی و ولایی @gida13 رباعی_تک بیت @robaiiyat_takbait نبض قلم @nabzeghalam کلبه ی شعر @shaeranehayemahkhaky محفل شعر قند پارسی @ghandeparsi_shiraz آرایه‌های ادبی ✔️ @arayehha کوچه بن بست @soroush_0301 سرزمین شعرها @sarzaminesher آوان https://eitaa.com/joinchat/505151864C75e1acfd27 در حال تکمیل...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یارت ای یار خراسانی چه شد ؟ ای صبا دست سلیمانی چه شد ؟ فدای اون بغضتون آقا .💔
با چِرکِ حسد عاملِ موساد شدند جلّادِ جوان و جانِ نوزاد شدند با حادثهٔ کور تِرور در کرمان دیدیم حرام لقمه‌ها شاد شدند
بسم الله الرحمن الرحیم در خون و آتش شد شکوفا کودکی‌هایت قربانی مظلوم دنیا...کودکی‌هایت آغوش گرمت کو؟ عروسک‌ها پریشانند بعد از تو مانده سرد و تنها، کودکی‌هایت شیرین زبانی‌های تو بود آرزوی من شد حسرت دیرین بابا کودکی هایت از دست دادم فرصت تنگ تماشا را کوتاه و شیرین! مثل رویا! کودکی‌هایت لبریز آدمْ بد، پر از گرگ و هیولا بود از قصه‌ی دنیا نگو با کودکی‌هایت چشم تو آبی نیست پس هرگز نخواهد زد چنگی به قلب دوربین‌ها، کودکی‌هایت در اوج، همبال ملائک گرم پروازی! این‌روزها دارد تماشا کودکی‌هایت دلتنگ بازی با‌توام... یک‌روز می‌آیم چشم‌ انتظار ماست آنجا کودکی‌هایت
شبتون بخیر🥀🥀
سلام صبحتون بخیر🥀🌼
هم در دل ِآفتاب مأوا دارد هم با دلِ تنگِ ماه نجوا دارد هر صبح به رسمِ دلبری می آید این شیوه ی دلبری تماشا دارد!
واژه به واژه خط به خط، کنار این کتاب ها شدی تو انتخاب من میان انتخاب ها به دوستان رسانده‌ ای که دوستم نداری و چه دردها کشیده‌ ام از این همه نقاب ها بیا و پاسخی بده به شعرهای کهنه‌ ام کلید پلک های تو جواب بی‌ جواب ها به سینه می‌فشارمت میان چشم عابران نگو گناه دارد این ریای در ثواب ها دوباره آخر غزل، سرم به روی دفترم همیشه زنده می‌کنم تو را میان خواب ها
بسم الله الرحمن الرحیم خواستی سوز نمک بر زخم کرمان را ببینی تا شکست حتمی قوم مسلمان را ببینی خون به پا کردی نفهمیدی که از نسل خلیلیم آی آتشگر بیا تا این گلستان را ببینی نه فقط سردار ما! تو چشم این را هم نداری تا که حتی زائران مرد میدان را ببینی ما ز مرگ خویش جانی تازه میگیریم آری چشم بگشا بلکه اعجاز شهیدان را ببینی حق نمایان است وای از قلب های مُهر خورده! تیره دل! حاشا که تو خورشید تابان را ببینی کودکان را کشتی و بر قدرت خود فخر کردی باید اینک، قدرت مردان ایمان را ببینی
دلم درگیر عشق توست، تو که از جنس پاییزی.. شبیه مهر تابان، روشن و پاک و دل انگیزی.. گهی سردی چو باران‌های مغرورانه ی آبان.. و گاهی آتشِ عشقی، که چون آذر شرر ریزی.. من از نسل زمستانم، ولی گرمم به عشق تو.. بهارانی به قلب من، و از احساس لبریزی.. نگاهت می‌تواند خلوت دل را به هم ریزد.. ز بس در جامِ چشمانت، خمارِ عشق می‌ریزی.. تو مثل پیچکِ عشقی که بر جانم گره خوردی.. جدایی را نمیخواهم، چه مستانه دل آویزی.. دلم بی شعر لبهایت، پریشان است و افسرده.. بمان در قلبِ بی‌تابم که ذوقم را برانگیزی.. اگر روزی نباشی، در کنار شانه‌ی قلبم.. بدان دل بی تو می‌میرد، چه افکار غم انگیزی.. خیالت شوق می‌بخشد، به روی دفتر شعرم.. ببین با عطر یادت هم، به جانم شعر می‌ریزی.. تو را من شهریار و شاعرِ جانم لقب دادم.. و میبالم به عشقت چون به دامانم غزل ریزی..
دیری است در غیاب تو تحقیر می‌شویم بازیچه‌ی تحجّر و تزویر می‌شویم آزادی ای شرافت سنگین آدمی این روزها بدون تو تعزیر می‌شویم فوّاره‌ی رهاشده مصداق سعی ماست پا می شویم و باز زمین‌گیر می‌شویم قد راست می‌کنیم برای صعود و باز از ارتفاع خویش سرازیر می‌شویم امروز عقده‌ی دل‌مان باز می‌شود فردا دوباره بغض گلوگیر می‌شویم ما قلّه‌های مرتفع فتح‌ناپذیر با سادگی به دست تو تسخیر می‌شویم ای عشق! ای کرامت گسترده‌ای که ما در پهنه‌ی زلال تو تطهیر می‌شویم گر چه به اتهام تو تعزیر می‌کنند گر چه به جرم نام تو تکفیر می‌شویم اما بی‌آفتابِ حضور همیشه‌ات مصداق بیت مختصر زیر می‌شویم: یا در هجوم حادثه بر باد می‌رویم یا روبه‌روی آینه‌ها پیر می‌شویم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معنی مقرتون را زدند با دیدن این فیلم بهتر معنی میشود.
✔️ ‏وقتی به پدرم می‌گفتم از فلانی ناراحتم، بد برخورد کرده! می‌گفت پسرم آدم همیشه دَمش دَم نیست! شاید تو حالت نا دَم بهش رسیدی! تو دلم می‌گفتم بابا ولمون کن! حالا فهمیدم که پدرم راست می‌گفت! آدم همیشه دَمش، دَم نیست...
ترسم ز نازکی شکند شیشه‌ی دلم در بر کِش ای نسیم به آهستگی مرا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌