دوباره گمشده بودم در ازدحامِ خودم
غزل برای تو گفتم ولی به نام خودم
چقدر خسته گذشتی چرا نفهمیدی؟
چقدر هست که افتاده ام به دام خودم
#نجمه_زارع
به هم شبیه، به هم مبتلا، به هم محتاج
چنان دو نیمهی سیبی که هر دو نیم به هم
#فاضل_نظری
اگر سنجاق مویت وا شود از دست خواهم رفت...
که سربازی چه خواهد كرد با انبوه جنگاور؟
شب و روز در ره تو من مبتلا نشسته
تو گذر کنی نگوئی تو کئی چرا نشسته
#فیض_کاشانی
دوباره نیمه شب است و صدای ناله ی شعرم
به قول اهل محله , چقدر حوصله دارم!
#مجتبی_سپید
خیره ام در چشمِ خیست حسرتم را درک کن
قبله ام باش عاشقانه ، نیتم را درک کن
ای که رویایت دلیلِ گُنگِ عصیانم شده ست
شعرهایم ،گریه هایم ، خلوتم را درک کن
اولاً: دوستــت دارم!
ثانیاً: هر آنچــه بینمــان رخ داد
اولاً را از یــاد نــــبر...
• محمود درویش ❄️
شعر خود را از تمام شهر پنهان کرده ام
یوسف بی مشتری بازار میخواهد چه کار؟!
#اصغر_عظیمی_مهر
گوشِ دل میشنود آنچه که در دل باشد
عشق را زمزمه کافیست؛ به آواز مگو...
#علیرضا_بدیع
غالباً در هر تصادف،می رود چیزی زِ دست
لحظهی برخورد چشمت با نگاهم،دل بِرفت...!
#حسین_فروتن
🌱🌼
شیرین تر از خیالی و می بافمت هنوز
کمتر بباف موی خودت را به جای من...
#فرهاد_شریفی
شعرهای عاشقانه میفرستم تا بفهمد عاشقم
لعنتی خخخخخ میفرستد، تو بگو تکلیف چیست؟
سرباز عاشقت را، با خشم راندی از خود
گفتم: "چرا؟" و گفتی: "ارتش چرا ندارد"
#نفیسه_سادات_موسوی
با اینکه در حوالی چشمم ندارمت
اما همیشه کنج دلم دوست دارمت...
#مسعود_یوسف_پور
ساده بودم ! دل صافم به من این را آموخت
دل صاف و دهن صاف به هم می آیند .....
#مرتضی_لطفی
#دهنصاف
🍁🍂❤️
من بچہ بسیجے،سرمن زیر،یقہ ام کیپ😊
تو دختر رپ،شال بسر با مانتوے کیپ😐
من لحن بیانم آبجےو خواهر دینے😊
تو عجیجمے،عشق منے ،با بینے کیپ 😜
#استغـــــفراللّہ😐
🍂🍁
اگر زلفت به هر تارى اسیر تازه اى دارد
مبارک باشد... اما دلبرى اندازه اى دارد!
هر شبم بے تابے و بے خوابے و بے حاصلی،
حال و روزم را نمے فهمند جز شب ڪارها !
دوستت دارم ولے دیگر نخواهم گفت چون،
"دوستت دارم" شده قربانے تڪرار ها...
بسیجی هستم و دائم خطابت میکنم خواهر
تورا دیدن به چشم خواهری سخت است
میفهمی..¿!
#لاادری
روی آتش کوه هیزم ریختی اما...
در نفس تنگی، شنیدی گُر نخواهد شد!!!؟
روز وشب باران ببارد،آدمِ عاشق
کاسه ی برعکس هرگز پرنخواهد شد...
#محمدجواد_منوچهری
بدجور گرفته ست بدون تو هوایم
روی گسلِ اشک و خدای گله هایم
دیوانه دعا کن که به دادت برسد عشق...
دستم به قلم رفته که شکوایه سُرایم
#محمدجواد_منوچهری
مشق شب اشک غریبانه و کلی ای کاش...
می روم... مد شده انگار پس از هر پرخاش
قسمت ما که فقط زخم زبانهایت شد
لطف کن با نفر بعد صمیمی تر باش...
#محمدجواد_منوچهری
تلخی خاطره را با لب فنجان گفتم
چای نوشیدم و اشعار پریشان گفتم
برخلاف تو که بر خانهء لب قفل زدی
قصهء عشق خودم را به تو آسان گفتم
هیچ کس از منِ کمحرف، صدایی نشنید
درِ گوش 'تو' سخنهای فراوان گفتم
بس که آغوش تو ای عشقِ قدیمی سرد است
به تو در شعرِ خودم "فصل زمستان" گفتم
ای زمستان من! ای داغِ دلِ یخزدهام!
درد خود را به تو با سینهء سوزان گفتم
دست اشک آمد و بر حلقهء چشمم زد باز
غصهها را به تو با چِکچک باران گفتم
#زینب_نجفی
#راجی