eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩 گفتم نترسیدی نمازِ جمعه رفتی گفتا سر و جانم فدای رهبرم باد
ای شهرزاد رفتهٔ من دوست داشتم پایان قصّه‌های تو باشم ولی نشد
  به دمی زنده کنی صد مرده عیسیی؟ آب حیاتی؟ جانی؟ به تماشای تو آید همه کس لاله‌زاری؟ چمنی؟ بستانی؟ روی در روی تو آرند همه قبله‌ای؟ آینه‌ای؟ جانانی؟ در مذاق همه کس شیرینی انگبینی؟ شکری؟ سیلانی؟ @abadiyesher
"من کجا، باران کجا و راه بى پایان کجا آه این دل دل زدن تا منزل جانان کجا..! هرچه کوی ات دورتر، دل تنگ تر، مشتاق تر در طریق عشقبازان مشکل آسان کجا کاتبان گفتند شب، تکثیر گیسوى تو است نور خورشید انعکاس چشمه ى روى تو است بى قرار دیدنت این خاک باران خورده است خواب چشمان مرا امشب خیالت برده است" @abadiyesher
"لبت “نه” گوید و پیداست می‌گوید دلت آری که این‌سان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری @abadiyesher
قاصدک‌‌ها آرزو را می‌‌برند من سپردم قاصدک را دست باد کاش از سوی تو آرد یک خبر در دلم هستی و در آغوش یاد ندبه‌هایم بر لب آدینه‌هاست باز دستم را هلالی کرده‌ام رنگ دلتنگی به بوم قلب و باز چشم را با گریه خالی کرده‌ام آسمان مبهوت و ابرش بیقرار ابر ، درگیر هوای پر ز نم کاش میدیدی نگاه هر دو را خسته و آشفته از طوفان غم درد در قلبم چه جا خوش کرده است می‌پرد از شاخه‌ی دل بر نگاه تار چشمم را گرفته محکم و بافته از گریه‌هایم شال آه بی‌ تو ماندن‌ها چه طولانی شده یک خبر از وصل تو انگار نیست یا که شاید در هوای وصل تو چشم‌هایم لایق دیدار نیست قلب دنیا در گناهان مستعد با خلوص پاکی و ایمان چه ضد انتظار اینجا فقط حرف است و بس نیست در این خاکیان یک ذره جد هر کجا هستی بیا تعجیل کن قافله سالار می‌خواهد زمین دست وصلت را بده بر دست‌ها چهره‌ی ویران دنیا را ببین! کاشکی در مویرگ‌های خزان نقش می‌بست آشیان زندگی می‌شکفت از برگ‌های خشک و زرد باوصالت غنچه‌های بندگی ای کرامت.پیشه بر ما رحم کن خاک گلدان زمین را نور ده خستگانِ سرزمین عشق را با شهاب چشم‌هایت شور ده @baresh_haye_ghalamman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شمشیر بکش، لشکر حیدر کم نیست هم‌سنگ علی حریف در عالم نیست والله قسم ارزش سرهای شما اندازهٔ دمپایی آقا هم نیست @andisheysabz
هدایت شده از آبادی شعر 🇵🇸
یک گوشه‌‌ی اخمت فکند لرزه به دشمن لبخند تو آرامش ما
از لب سرخابی ات عناب میریزد فقط از شب چشمان تو مهتاب میریزد فقط تو شبیه حضرت مریم مقدس بوده ای از زلال چشمهایت آب میرزد فقط تا دهن وا میکنی حافظ تعجب میکند از لبانت مصرعی نایاب میریزد فقط تو بچرخان تاس چشمت را که از الماس چشم شیش و هشت و رمل و اسطرلاب میریزد فقط ناز کم کن حضرت حوا نرو با دلبری چین به چین از دامنت شبتاب میریزد فقط برق چشمت را بپوشان آدم است و وسوسه از نگاهت دم به دم قلاب میریزد فقط میشود ارام اعصابم کنار خنده‌هات از لبت یک بسته قرص خواب میریزد فقط @abadiyesher
عطر و بوی مریمی‌ها را چو باد آورده است شاعر امشب بازباران را به یاد آورده است می‌رود افتان وخیزان چون خماری درد‌کش گوییا تریاک چشمت اعتیاد آورده است نازنین ازبس که در اوج کمالی بهر تو حک نموده برنگینی ان یکاد آورده است خواب را کرده حرام و نیمه شب در یاد توست درد‌هایش گرچه شاعر رابه داد آورده است در تمام عمر شاعر با عصای احتیاط پیش تو بشکست آنرا اعتماد آورده است در کلاس چشم تو دل کنده از زهد وریا دست‌ها را شسته انگار ارتداد آورده است نیستی اما سکوت شب گواهی می‌دهد شاعر امشب نام مریم را زیاد آورده است روز محشر را تصور کن که با سوزی عجیب شاعری از ظلم تو آه از نهاد آورده است ‫#‏حسین_مرادی‬ @abadiyesher
کودک کش و اهریمن و احمق هستی بد کیش و پلید و دشمن حق هستی این هاری صهیونیت امروزی نیست از روز نخست شر مطلق هستی @abadiyesher
این رود که بر راه خود ایمان دارد لبخند امیدی است که جریان دارد سرچشمه‌ی نصر است و تا پیروزی در بیعت خود سیل خروشان دارد @abadiyesher
آغاز نصرالله.mp3
5.13M
قسم به قرآن و به سوره فتح قسم به خون شاه شیب الخضیب وعده نصرت الهی اینه نصر من الله و فتح قریب 🎤 #️⃣ #️⃣ #️⃣ #️⃣ ❇️ 🔸 پیشنهاد دانلود @abadiyesher
در عشقْ حسد نیست مگر بر دو مقامم آن‌جا که نه من باشم و جایی که تو باشی! 💚 @abadiyesher
31.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پهلو به پهلو در میان دود خوابیدی گهواره بود آیا فلسطین؟! زود خوابیدی! در خانه‌ای که سقفش از گل‌های حاجاتِ، چادر نماز پاک مادر بود خوابیدی با هفت‌سنگ انتفاضه کودکی کردی با اضطراب قصه‌ی نمرود خوابیدی! در کوچه‌های وحشت تاریخ چرخیدی بازی نکردی، آه! خاک‌آلود خوابیدی مرداب دنیا شوق جریان را نمی‌فهمد جای تعجب نیست اگر ای رود خوابیدی! @abadiyesher
اگر دنیا هم آید پشتتان، ما داریم شما دارید، ما داریم آقای که در نماز جمعه 13 مهرماه توسط ایشان قرائت شد: 👇👇👇👇👇👇👇👇 خداوندا خداوندا پر از داغم، پر از خشمم به انگشت اشارت مانده است این روزها چشمم چه کرد این داغ که این گریه‌ها خامم نخواهد کرد که موج اشک هم یک لحظه آرامم نخواهد کرد غروب جمعه را تا صبح، ذکر آه می‌گفتیم میان آن خبرها جاءَ نصرالله می‌گفتیم به روی سینۀ ما نقشی از اندوه را کندند به صدها بمب در یک روز، از جا کوه را کندند.. کسی را داده‌ایم از دست که شیرین‌تر از جان بود عبایی داشت بر دوشش که الیافش ز طوفان بود کسی که آفتاب از سایهٔ او بی‌خبر بوده‌ست چهل سال است هر روزش مهیای سفر بوده‌ست کسی که از همان اول چنین بوده‌ست اقبالش که مرگ از دست او عاصی، شهادت بود دنبالش چنان داغیم که انگار او هر روز با ما بود قسم بر قدس که چشمان او طوفان‌الاقصی بود رفیق حاج قاسم بود و دل‌ها در غمش خون شد رفیق حاج قاسم بود، خار چشم صهیون شد شبیه حاج قاسم داغ او تا انتقامش هست شبیه حاج قاسم بیشتر از قبل، نامش هست دگر در روزگار ما نمی‌آید همانندش چگونه باورم باشد که رفت از دست لبخندش.. به فقدانش ز جان ما هوای زیستن رفته‌ست نباشد باورم از بین ما سیدحسن رفته‌ست ز دست ما در این مدت، چه جان‌های نفیسی رفت همین دیروز بود آری، خبر آمد رئیسی رفت ببین یک‌رنگی ما را که با آن یار لبنانی گذشت از جان خود در ضاحیه، سردار ایرانی اگرچه رهروان رفتند، اما راه می‌ماند قسم بر وعدۀ قرآن که نصرالله می‌ماند شعاری نیست این شعر ای برادر، بارها دیدیم شکوفایی خون را در پس آوارها دیدیم مگر آن دشت‌های غرق لاله یادمان رفته مگر ایام جنگ هشت ساله یادمان رفته اگرچه خون به دل داریم، اگر چه چشم‌ها خیس است بدان که ناامیدی، آخرین نیرنگ ابلیس است دل خود را قوی دارید و همراه ولی باشید خود سیدحسن گفته‌ست با سیدعلی باشید خدایا از سر اخلاص می‌گویم، تویی شاهد بنفسی انت یابن فاطمه، یا سیدالقائد شما فرموده‌ای که این جهاد امروز بی‌مرز است دفاع از جان و مال مسلمین بر مسلمین فرض است اگر غزه، اگر صنعا، اگر بغداد و تهرانیم همه یک پیکر واحد، همه امروز لبنانیم خدایا شاهدی، این روزها بی‌تاب و دلتنگیم پی صلحیم، در راهش ولی ناچار از جنگیم هراسی نیست از دشمن، ز های و هوی و طغیانش اگر او می‌کند آغاز، دست ماست پایانش که ما ایمان خود را از الفبای شرف داریم شب حمله ز سوی وحی، امر لا تَخَف داریم.. به اذن‌الله شد دیباچۀ نظم جدید آن شب صدای ما رَمَیتَ اِذ رَمَیتَ می‌رسید آن شب ته این ماجرا پایان رزم رستم و دیو است از این پس یک هدف داریم و آن قلب تل‌آویو است کجایید آی بزدل‌ها، دلیر معرکه ماییم که ما مثل شما مخفی نمی‌گردیم، اینجاییم.. اگر دنیا هم آید پشتتان، ما پنج تن داریم شما سنگرشکن دارید، ما خیبرشکن داریم اگر موسی بیاندازد عصای معجزاتش را به یک لحظه ببلعد اژدهای سرخ آتش را بگو فرعون را، نعشش به روی نیل می‌ماند نه حق نابود خواهد شد، نه اسرائیل می‌ماند فلاخن دست داوود و هلاکت سهم جالوت است شما یک سرزمین دارید ای صهیون که تابوت است برای ما همیشه نصرت حق در دل صبر است شما یک سرزمین دارید در دنیا و آن قبر است بخوان تاریخ را تا بنگری پیروز خیبر کیست برو صهیون بپرس از قبر اجدادت که حیدر کیست به سوی مسجدالاقصی از اینجا راه می‌خواهیم خدایا ما جهاد فی سبیل‌الله می‌خواهیم خدایا جان ما را هم فدای حق کنی ای کاش به دریای شهیدانت مرا ملحق کنی ای کاش که در آغاز و در انجام چون سیدحسن باشیم نه فکر سر، نه فکر تن، نه در فکر کفن باشیم دوباره در دلم دارم هوای دیدن او را نمی‌دانم چگونه یافتند آخر تن او را ولی از ماجرای پیکر جدش خبر دارم چگونه از غم پیراهن او دست بردارم... @abadiyesher
. ♨️ واکنش‌ مخاطبان شبکه الجزیره به خطبه‌های آیت الله خامنه‌ای چگونه بوده است؟ 🔹 «خداوند کسانی که ما را شستشوی مغزی داده و ایران را دشمن ما جلوه دادند لعنت کند، یک میلیون درجه نظرم در مورد ایران تغییر کرد»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زحمت چه می‌کشی پی درمان ما طبیب؟! ما بِه نمی‌شویم و تو بدنام می‌شوی.....
مدّتی هست دلم تنگِ نگاهت شده است کودکِ خاطره‌ام چشم‌به‌راهت شده است تو همان شاهِ امیدی که به شطرنجِ قرار قلبِ عاشق شده‌ام عضوِ سپاهت شده است دلِ من مثلِ همان عاشقِ اشعارِ قديم بستهٔ سلسلهٔ زلفِ سیاهت شده است برکهٔ کوچکِ قلبم وسطِ ظلمتِ شهر نظری کرده و دلبستهٔ ماهت شده است دلِ من مثلِ گدا، چهرهٔ زیبای تو شاه این گدا را تو ببین عاشقِ شاهت شده است جانِ من در هوسِ وصلِ زلیخای لبت یوسفی هست که زندانیِ چاهت شده است طفلِ عشقم که در اين پهنهٔ هستی تنهاست آرزومند به آغوش و پناهت شده است تا ابد نالهٔ بیچارگی‌اش بر پا باد هر که با هر غرضی باعثِ آهت شده است حاجتی نیست به غیر از تو و دیدارِ خودت دلِ بی‌دل شده‌ام خاطرخواهت شده است. @abadiyesher
سوی چشمان مرا برق نگاهش برده قلب پیوندی من خسته شده آزرده هی دم از رفتن خود می‌زد و با گریه شبی فکر کردم که شده شاعر مادرمرده رفت همچون شب پرسوز زمستان آخر پشت‌پایش همه‌ی خانه شده افسرده برف سنگین دی آن روز که آمد دیدم عشق قندیل زده سخت ترک‌ها خورده آنقدر ضجه زدم شهر به دادم برسد نیست همراه و شدم چون گل یخ پژمرده شده حالا همه جا حرف من و عطسه و صبر وای بر عاشق بیچاره که سرماخورده @abadiyesher
جنگ یک جدول تناسب بود، تا جوابش همیشه این باشد پدرم ضربدر چهل درصد، حاصلش بخش بر زمین باشد عده‌ای را ضریب منفی داد، عده‌ای را به هیچ قسمت کرد تا هر آن کس که سوء نیت داشت، تا ابد زیر ذره‌بین باشد یک نفر فکر آب و خاک که نه، در پی نان و آب بود از جنگ   خطر جبهه را خرید به جان، تا پس از جنگ خوش‌نشین باشد یک نفر پشت خاکریز خودی، لشکرش را که در محاصره دید سر خود را گذاشت روی زمین، تا دعاگوی سرزمین باشد یک نفر فارغ از معادله‌ها، بی‌خیال تمام مشغله‌ها روی میدان مین قدم زد تا، ته این سطر نقطه‌چین باشد در جواب کسی که می‌گوید، پدر از جنگ دست پر برگشت هر دو تا آستین او خالی‌ست، تا جوابش در آستین باشد هم‌قطار پدر که عکاس است، گفت در هشت سال جبهه و جنگ حسرتش ماند بر دلم یک بار، پدرت رو به دوربین باشد @abadiyesher