🌙🌟
رگ خــواب تـــو ❣
اگر دست دلـــم مـے افتاد 🙈
قـصــہ عشـــق ❤️
فراهم شدنش حتمــے بود 😌💕
#شب_بخیر_رویاےمن💗💫
هی بوسه نزن با هیجان گوشه ی لب را
یک لحظه رعایت بکن آداب ِادب را
دندان به لبم می زنی انگار شبانه..
پاتک زده ای قسمتی از باغ ِرطب را
#مسعود_محمدپور
گفتم شده ای تو لیلی و من مجنون😍
از غصه ی تو دلم شده کاسه ی خون🙁
بعد از سخنان من دهانش وا شد😶
خمیازه کشید و گفت: «خیلی ممنون»😑
#خلیل_جوادی
🌸
ای ساحل رویایی ام آغوش تو زیباست
احساس پناهم به تو چون بوسه دریاست
بنگر که یکی غرق نگاهت شده انگار
از آن سر دریای دو چشمان تو پیداست
امواج پر از مهر صدای تو به گوشم
با هر نوسانی برسد واضح و گیراست
همراه خیال تو شدن لطف بزرگیست
هم صحبت با تو شدن اندازه دنیاست
در مکتب عشق تو به جز درس خدا نیست
فحوای کلام تو همان پند اوستاست
چیزی طللبیدن ز خداوند جهاندار
با بودنت از درگه او خواهش بیجاست🌸🌸🌸
ڪن نظری ڪه تشٖنه ام ،
بهر وصال عشق تو
مــن نڪنم نظــر به ڪــس ،
جــز رخ دلــربای تــــو
#مولانا
براےقلب آشوبم#تو ےآرامش محضے
ڪه بااحساس شیرینت به#قلبم عشق میورزے
تواین دنیاےبےمهرےمحبت ڪردنت عشقه
به دورازطعنه ےمردم همین#بوسیدنت عشقه
نگاهم میکنےوقتےدلم میلرزه،میمیرم
موهاتوبازمیزارے ےجون تازه میگیرم
دلم رودست تودادم ڪه عمرےدلبرم باشے
اگه دردوغمےدارم توهم غم پرورم باشے
نگیرےدستتو ازمن ڪه گم میشم تواین غربت
ندارم طاقت دورےندارم بےتوهمصحبت
♥️
☆
درون آینهی روبهرو چه میبینی
تو ترجمان جهانی بگو چه میبینی
تویی برابر تو چشم در برابر چشم
در آن دو چشم پر از گفت و گو چه میبینی؟
#حسین_منزوی
تقصیر دلم بود که چشمان تو را خواست
این سر به هوا مثل خودم عاشق دریاست
درگیر نگاهت شد و تا بام تو پر زد
بیچاره ندانست که این اول بلواست
شاعر شد از آن روز که چشمان تو را دید
این ولوله در شعر من از چشم تو برپاست
چشمان تو آمیزه ای از شور و ترانه است
آنجا که غزل نیز فراگیر و مهیاست
ناز تو نیاز دل دیوانه ی من شد
من شاعر چشم تو که بی وقفه تماشاست
آنقدر مرا در نفست جای بده که
این از نفس افتاده بگوید که مسیحاست
جرم توکه نیست اينهمه من عاشقت هستم
تقصیر دلم بود که چشمان تو را خواست
رضا قريشى نژاد
بی تو مهتاب شبش تیره و تار است هنوز
کوچه بی نامِ تو در حسرتِ یار است هنوز
شاخـه ها دست بـر آورده بـه مهتاب اما
اشکی از شاخـه سرِ زلـفِ نگار است هنوز
در نهانخانـه ی شعرت کـه گُلِ عشق دهد
عطرِ صدخاطره در ذهنِ حصار است هنوز
همه تن چشمِ همه، خیره بـه بـاغِ غزلت
گریه ام پـردهٔ این، دیده ی تار است هنوز
شوقِ دیـدارِ تـو بـود ، هـر نفسی آمالـم
دوری ات دغدغـهٔ، این دلِ زار است هنوز
یـادگـارِ شـبِ تنهـایـیِ و چشـمانِ تَـرم
یک غزل ازتو و یک سیمِ سه تاراست هنوز
#محسن_کیوان
✍✍✍
تمـامِ واژه های من بـه نـامِ تـو ترانه شد
وَ نـامِ تـو بـه روی لب سرودِ عاشقانه شد
به انتظارِ ماهِ تو نشسته ام به پُشتِ شب
بیـا امیدِ شب شکن ، دلم پُر از بهانـه شد
بـه زیـرِ هـر قدم کنم نظاره ای به ردِ خود
که اشکِ دیدگانِ من به هرقدم جوانه شد
نگاهِ پـاکِ روشنت، نگاهِ بـا صفـای عشق
نگاهِ من بـه حُرمتت عظیم و بیکرانـه شد
تو ناخدای قلبـمی، و ساحلی بـه موجِ دل
وَ رودِ چشمِ عاشقم، به سمتِ تو روانه شد
نگینِ عشق و شادیت به تاجِ من جلا دهد
سرای قصرِ خالی ام بـه گوهرت خزانه شد
می زنم دل را به دریا ... نه! بیابان بهتر است
نیمه شب ها پرسه در بهت خیابان بهتر است
مثل چوپانی که از عالم فراری میشود
زندگی کردن میان گوسفندان بهتر است
شانه گرمی نباشد تا که همراهت شود
گریه های بی کسی در زیر باران بهتر است
بر دهان حرفهایت مهر باطل می زنند
گفتگو با میله های سرد زندان بهتر است
زندگی درد است دارویش فقط لبهای توست
پیش گیری کردن از هرگونه درمان بهتر است🥀🌹
به که گویم که تو منزلگه چشمان منی
به که گویم تو نوازشگر دستان منی
به چه سازی بسرایم دل تنهای تو را
به که گویم که تو آهنگ دل و جان منی
گر چه پاییز نشد همدم و همسایه من
به که گویم که تو باران زمستان منی
همه رفتند از این شهر و دلم تنها ماند
به که گویم که تو عمریست که مهمان منی
گر چه خورشید سفر کرده ز کاشانه ی من
به که گویم که تو عمری مه تابان منی
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼