eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
58 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کجاست خانه‌ی من؟ هر چه هست اینجا نیست یکی به ماه بگوید که راه پیدا نیست غریب نیست به چشم من آسمان و زمین ولی نه... شهر و دیار من این طرف‌ها نیست نشسته گرد سفر روی شانه‌ی روحم رفیق راه من این جسم بی سر و پا نیست تمام شهر به تعبیر خواب سرگرمند کسی معبّر بیداری من اما نیست کسی نگفت سوال جواب‌هایم را به جمله‌ها خبری از چرا و آیا نیست ز ریگ ریگ بیابان شنیده زخم زبان حریف درد دل رود غیر دریا نیست
🌸 با خبر نیستی از حال پریشانیِ من موج غم می‌چکد از حالت پیشانیِ من نیستی، بعد تو روی خودم آوار شدم دوست می‌دارمت ای باعث ویرانیِ من رفتی و باز هم آهسته دعایت کردم ای تمنای من، ای خواهش پنهانیِ من تا سحر بی‌تو به روی سر من می‌بارد شعر سرما زده از آه زمستانیِ من ماه و من بعد تو پیمان غریبی بستیم من غزل می‌شوم او نای نیستانیِ من راستی شب به غزل‌های من عادت کرده مثل چشمان تو هنگام غزل‌خوانیِ من امشب از بسکه غزل از غزلم می‌شکفد ماه با پای خودش آمده مهمانیِ من وقت پایان غزل، وقت خداحافظی است موج غم می‌چکد از مصرع پایانیِ من
عاقبت دستانمان رو می شود با شعر ها مثلِ چشمانی که بعد از گریه ها پُف می‌کنند...
نفهمیدی ڪه روی بیت بیتش وزن ڪم ڪردم نوشتی شعرهایت شادتر، کم آه تر، بهتر...
یک مصرع است حاصل عمری که داشتم یک عمردر به در پی وصلت دویده ام
آغاز تو شیرین و سرانجام تو تلخ است ای عشق چہ مے شد کہ پس و پیش نباشے؟!؟
شرحِ حال منِ دلتنـڱ شبـے نہ، همہ شب بیدارےستــ ...
سلام ای لطف بی پایان ، خدای مهربانی ها پر ِ پرواز خاکی ها ، حسین ِآسمانی ها امانی امن تر از تو ، ندارد بی امانی ها چه لذت بخش تر از این ، شود نذرت جوانی ها تو آن پیری که پیران طریقت ، پیر این دیرند غلامانت چو اربابان، رها از منت غیرند السلام علیک یا اباعبدالله
چقدر خیر دیده‌ایم از محبت حسین به روی شانه‌های ماست دست رحمت حسین زبانزد تمام عالم است مهربانی‌اش دل مرا که برده است؟ این عطوفت حسین! روایت است این که هر سحر فرشته می‌برد سلام صبح‌گاهی مرا به خدمت حسین
من اگر هیچ نلرزد دلم از طوفان ها تکیه ام شانه ی سبز علم توست حسین سربلندم که فقط پیش تو سر خم کردم هستم آزاده و این لطف کم توست حسین به تو از دور سلام ♥️
دل‌ من‌ خواستــ پیامے برساند بہ حسین نامہ از نزد غلامے برساند بہ حسین پس بہ فطرس برسانید ڪہ از جانب‌ِ ما اول صبح سلامے برساند بہ حسین
‌ ٺــــــــــــو را از تہ دل بہ یاد می‌آوردم، دلــــــی... فشردھ بہ غـــــم، غمۍ ڪہ آشناے توستــــ...!!!
دل من آتش طور است افسردن نمی داند چراغی کز دلم روشن کنی مردن نمی داند
نیمه ی خالی لیوان را فقط میدید، حیف! دست من شاید تهی... اما دلـــــم لبریز بود...!
گفتمش خورشید سر زد ماه من بیدار شو گفت تا من برنخیزم کی بر آید آفتاب....
تویی در دیده‌ام چون نور و محرومم ز دیدارت! نمی‌دانم زِ نزدیکی کنم فریاد ، یا دوری ؟
من به سیبی خوشنودم و به بوییدن یک بوته بابونه زندگی رسم خوشایندی است پرشی دارد اندازه عشق
ای کاش دهان هیچ کس گس نشود قربانی عشق کال و نارس نشود ویرانه شود خانه ی دل ،ثانیه ای وابسته ی یک خشک مقدس نشود
تا شدم بی خبر از خویش ، خبر ها دیدم بی خبر شو ، که خبرهاست در این بی خبری...! - فروغی‌بسطامی
تو آن ابر سیه پوشی که باران در بغل دارد و با دشت دلم قهرست یا دائم جدل دارد گذشتن از تو دشوار است یا ماندن؟ نمی دانم زبان تلخی و چشمان تو کندوی عسل دارد منم صیاد در دام غزال تیزپا! حتی سکوت و خنده ها و گریه ام، عکس العمل دارد به دنیا اعتباری نیست اما عشق پابرجاست سرشت آدمی این تحفه از روز ازل دارد ته امروز و فردا کردن عاشق پشیمانی است نمی فهمی چرا ؟ دنیای آدم ها اجل دارد... قرار بی قراری های هم باشیم، دست ما توان خلق عشقی برتر از تاج محل دارد خمار خنده های زندگی بخشیم و این دنیا بدهکاری به ما یک چای با طعم غزل دارد
میخواهم از خیال تو خالی شوم ولی باید که بی خیال تمام خودم شوم...
با اینکه مهندسم حسابم صفراست😁 در هندسه هم حدِّ نِصابم صفر است😒 شاعر شده ام حرف دلم را بزنم🙊 بی چشمِ شما قافیه یابم صفر است🙈
چون مورچه زير پا هلاكش كردم🐜 از جنس زباله بود خاكش كردم آزاردهنده بود تصويرش هم اين بود كه ناگهان بلاكش كردم😉📛
دلم عاشــق شدن فرمود و مــن بر حسبِ فرمانش در افتادم بدان دردی که پیدا نیست درمانش
عاشق نشوم! دل ندهم! پس به چه کوشم؟! جز عشق، دگر بهر چه کار است دل ما؟
مثل ماهی که شب از حوضچه جان می گیرد قلب من لحظه ای از تو ضربان می گیرد پیش تو دفترم از حس تغزل پرشد طبع شعرم تو که باشی جریان می گیرد
یکی اینجا دلش تنگ است؛ آنجا را نمی‌دانم...
عمر منی به مختصر چون که ز من نبود اثر زنده نمی شدم اگر از دم ِ جان فزای تو...
هر لحظه ‌ی همراهی ما خاطره ای بود اما تو به یک خاطره پیوستی و رفتی