eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
🖇🌱 زیر اندوه فراقت نفسم بند آمد
هر شب به جای خواب نشینم به خلوتی در دل کتاب یاد تو را مشق می‌کنم.....
🌱🖇 هر کجا نام تو آمد گریه کردم مثل ابر در هجوم بغض وقت آبروداری نبود...
حسین جان! تو کیستی که در غم از دست دادنت مردان ما شبیه زنان گریه می‌کنند
تحسین ناشناس و سکوت سخن‌شناس!
🌱🖇 یاد آتش در نیستان، بند خون در مثنوی‌ست خط قرمز برگلو رمز جنون در مثنو‌ی‌ست..!
صائب دو چیز می‌شکند قدرِ شعر را تحسینِ ناشناس و سکوت سخن شناس...
راه مرا اشاره شو! من به ڪجا رسيده‌ام؟ هرچه دويده‌ام تـــو را؛ خسته شدم، نديده‌ام...
جوانی‌ام در این امید پیر شد نیامدی و، دیر شد . . .
سایه ام را بتکانید ، تکانم ندهیــــــد لا اقل کوچه ی بن بست نشانم ندهید مدتی هست به هر بیت خودم می لرزم از گسل های تنم هی هیجانم ندهید... بگذارید دلــــــم یک شبه فرسوده شود مژده ی تلخترین فصل خزانــــــم ندهید به خودم زل زده ام مثل کبوتــــــر انگار زاده ی استرسم ، هی فــورانم ندهید بال در من نزند عشق، چه کاری بکند ؟ بهتر آنست که هی نیش به جانم نزنید ... ❤🌹
وای بر تلخیِ فرجامِ رعیتِ پسری که بخواهد دلی از دخترِ یک خان بِبَرد… 🌹❤
جلوه بخت تو دل می برد از شاه و گدا چشم بد دور که هم جانی و هم جانانی حافظ”
ز خاک کوی تو هر خار سوسنی است مرا به زیر زلف تو هر موی مسکنی است مرا “خاقانی”
تا رنج تحمل نکنی گنج نبینی تا شب نرود صبح پدیدار نباشد “سعدی شیرازی”
هر که نامخت از گذشت روزگار نیز ناموزد ز هیچ آموزگار “رودکی”
هر که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد بی گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد
زمین از دلبران خالی ست یا من چشم و دل سیرم ؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم 💟
روز ها در قلب من تزریق کردی عشق را نقشه ات این بود از اول که معتادم کنی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‍‌ ‌ ‌‌ ‌‌
نه مغرورم نه دلسنگم نه از تحقیر می ترسم پر از بغضم ولی از اشک بی تاثیر می ترسم حریفی خسته ام، شطرنج بازی که کم آورده که از پیچیده بازی های این تقدیر می ترسم میایی...، چای مینوشی...، برایت شعر می خوانم... من از سردرد این رویای بی تعبیر می ترسم! هم از تهران پرجمعیت آشفته بیزارم هم از تنها شدن در خانه ی دلگیر می ترسم دلم صحرا و دریا را به آتش می کشد روزی از این دیوانه؛ این مجنون بی زنجیر می ترسم...
تو هم ای بخت، ملامتگرِ ما باش ولی؛ سرزنش کردنِ ما سنگدلی می‌خواهد..
گفتم: «بِدَوم تا تو همه فاصله ها را» تا زودتر از واقعه گویم گِله ها را چون آینه پیشِ تو نشستم ڪه ببینی در من اثرِ سخت ترین زلزله ها را پُر نقش تر از فرشِ دلم بافته ای نیست از بس ڪه گره زد به گره حوصله ها را ما تلخیِ نه گفتن مان را ڪه چشیدیم وقت است بنوشیم از این پس بله ها را بگذار ببینیم بر این جغد نشسته یڪ بارِ دگر پر زدن چلچله ها را یڪ بار هم ای عشقِ من از عقل میندیش بگذار ڪه دل حل بڪند مسئله ها را
نکند خنـــــــــده ات ابراز علاقه ست به من برو و کاسه دل را ســــــــر عشقـــــم نشکن من خودم عاشقم و سوختـه و حـــــرفه‌ایم پس نشو فتـنه و در راه دلم چــــــــــاه نکن این که هی کـــــــج بکنی راه و بیایی اینجا آخـرش هست خـرابی، به خودت لطمه نزن یک نفــــــر رفتـــــه و با خود نفسم را برده بعد از او سخت شده خــام شدن، دل بستن پس تو هم تا نشدی مثل من از غصه خراب فکــــــر این رابطه را در سرت از ریشه بکن ✍️♥️
سیبِ شیرینِ لبت باشد و آدم نخورد؟ تو بهشتی و چه بیم از به گناه افتادن؟! -حامد عسکری
لبخند تو را وقت خداحافظی ات یادم هست مرگ را خنده کنان، خوب نصیبم کردی
در قیامت كه سر از خاک به در خواهم كرد... باز هم در غم تو ،خاک به سر خواهم کرد..