eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
هر که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد بی گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد
زمین از دلبران خالی ست یا من چشم و دل سیرم ؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم 💟
روز ها در قلب من تزریق کردی عشق را نقشه ات این بود از اول که معتادم کنی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‍‌ ‌ ‌‌ ‌‌
نه مغرورم نه دلسنگم نه از تحقیر می ترسم پر از بغضم ولی از اشک بی تاثیر می ترسم حریفی خسته ام، شطرنج بازی که کم آورده که از پیچیده بازی های این تقدیر می ترسم میایی...، چای مینوشی...، برایت شعر می خوانم... من از سردرد این رویای بی تعبیر می ترسم! هم از تهران پرجمعیت آشفته بیزارم هم از تنها شدن در خانه ی دلگیر می ترسم دلم صحرا و دریا را به آتش می کشد روزی از این دیوانه؛ این مجنون بی زنجیر می ترسم...
تو هم ای بخت، ملامتگرِ ما باش ولی؛ سرزنش کردنِ ما سنگدلی می‌خواهد..
گفتم: «بِدَوم تا تو همه فاصله ها را» تا زودتر از واقعه گویم گِله ها را چون آینه پیشِ تو نشستم ڪه ببینی در من اثرِ سخت ترین زلزله ها را پُر نقش تر از فرشِ دلم بافته ای نیست از بس ڪه گره زد به گره حوصله ها را ما تلخیِ نه گفتن مان را ڪه چشیدیم وقت است بنوشیم از این پس بله ها را بگذار ببینیم بر این جغد نشسته یڪ بارِ دگر پر زدن چلچله ها را یڪ بار هم ای عشقِ من از عقل میندیش بگذار ڪه دل حل بڪند مسئله ها را
نکند خنـــــــــده ات ابراز علاقه ست به من برو و کاسه دل را ســــــــر عشقـــــم نشکن من خودم عاشقم و سوختـه و حـــــرفه‌ایم پس نشو فتـنه و در راه دلم چــــــــــاه نکن این که هی کـــــــج بکنی راه و بیایی اینجا آخـرش هست خـرابی، به خودت لطمه نزن یک نفــــــر رفتـــــه و با خود نفسم را برده بعد از او سخت شده خــام شدن، دل بستن پس تو هم تا نشدی مثل من از غصه خراب فکــــــر این رابطه را در سرت از ریشه بکن ✍️♥️
سیبِ شیرینِ لبت باشد و آدم نخورد؟ تو بهشتی و چه بیم از به گناه افتادن؟! -حامد عسکری
لبخند تو را وقت خداحافظی ات یادم هست مرگ را خنده کنان، خوب نصیبم کردی
در قیامت كه سر از خاک به در خواهم كرد... باز هم در غم تو ،خاک به سر خواهم کرد..
رک بگو! عاشقِ این بی سر و پایی یا نه؟ درکِ تقریباً و انگار و حدوداً سخت است..
تو مردمک چشم من مهجوری، زان با همه نزدیکیت از من دوری، نی نی غلطم تو جان شیرین منی، زان با منی و ز چشم من مستوری...
آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش این چراغی است کزین خانه به آن خانه برند 🌹🌹🌹
آغوش تو در خیالِ شب ، می چسبد اندیشه‌ی بوسه بی سبب، می چسبد امشب من و مــــاه و آسمان تنهاییم یک خلوتِ پر غزل، عجب می چسبد
من آن شعری دگرهستم،که عشق رادربغل دارم یتیمی دلشکسته من،ولی برلب غزل دارم تو را من یار شیرینم،شبیه شعر میدانم روایت میکنم باشعر،که باخودمن جدل دارم امان از روی چون ماهت،که بسته دل به دامانت ازآن کندوی لبهایت،هزاران جام.عسل دارم من آن شبگرد تنهایم،که باتو همنشین هستم به دل اندوه بی پایان،به لب اما غزل دارم
دیده میبندم که کورم از تمام غیر تو وای اگر چشمی به تریاک دوچشمت خو کند من پلنگی مدعی افتاده در دام تو ام کی کند شیری شکاری را که یک آهو کند
شب از فَراقَــت در فَغان روز از غمَت در زارے ام دارم عجب روز و شبے آن خواب و این بیدارے ام✨💞
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ نغمه‌ی شیرین او گویی غذای روح ماست کز لطافت در دل و مغز و جگر جا می ڪند ━━━━💠🌸💠━━━━
غــــزلی هست ڪه توصــیف ڪند مــوی‌تو را ؟ یا زبانــی ڪه ســراید خــم ابـــروی تو را...
یارب دعای هر شبم را نُصرتی ده من را بدور ز هر گناه یک فُرصتی ده شب تا سحرگاهان بدرگاهت بنالم من را ز درگاهت مران یک مُهلتی ده
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ اگر ڪه دل بگشاید زبان به دعوی یاری تو یار من ڪه نبودی منم که یار تو بودم ━━━━💠🌸💠━━━━
در خودم گم شده ام😭 آه بگو راه کجاست... خسته ام از شب پر ابر بگو ماه کجاست... ای خوش آن ها که دمی لایق دیدار شدند که به خال لبت ای دوست گرفتار شدند دل پر زخم زمین گفته کسی می آید زده فریاد که فریاد رسی می آید می رسد منتقم خون خدا بسم الله هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله بعد قد قامت مهدی (عج )چه نمازی بشود دل و دلدار عجب رازونیازی بشود
راهی نمانده است خدایا مرا ببخش من گیج و منگ مانده ام اینجا مرا ببخش چشمم پر از مکاشفه ی سنگریزه هاست در ساحل؛ ای سیادت دریا مرا ببخش من خانه ام شنی ست، نه سقفی، نه سایه ای داغ است اگر حواشی صحرا مرا ببخش من خانه ام حوالی تار و تظاهر است -چون عنکبوت خسته و تنها- مرا ببخش کوتاه مانده دست نگاه شکسته ام از شاخه ی بلند تماشا؛ مرا ببخش چون مرغ نیم بسملم ای خنجر خطیر بر تیغه ی قرار و تقلا، مرا ببخش خونم بریز و خاطره ام را ببر ز یاد خونم بریز یکسره اما مرا ببخش سر در گمم در اوج تو ای آسمان سبز آه ای بزرگراه تسلا مرا ببخش ها! گر گرفته دوزخ جانم بدون تو خاموش کن! بسوز مرا یا مرا ببخش
سعی من در سر به زیری بی گمان بی فایده است تا تو بوی زلف ها را میفرستی با نسیم
گفتی دعایم می‌کنی؟ گفتم خدا می‌خواهمش گفتی نمی‌خواهد توهم! با این عبادت کردنت...