eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
من مثل آن شعرم که شاعر با مشقّت گفت اما به چشم هیچکس زیبا نمی‌آید غم به وفور آری، ولی در اغلب اوقات شادی سراغ آدم تنها نمی‌آید
کبوترهایِ گوهرشاد بودیم و صدای تیر پریشان کرد جمع یکدل ما را، پشیمان نه دیانت بر سیاست چیره شد، آری جهان فهمید رضاجان است شاه مردم ایران، رضاخان نه!
بی تو مهتاب شبی را همگان می‌دانند! با تو احساس غزل جور دگر خواهد شد...
لعنت به من که از تو نوشتم غزل، غزل حالا کسی نمانده که دیوانه ی تو نیست
من تورا زور نکردم که کنارم باشی فقط از رفتنت این مرد کمی میمیرد...!
تو ناز میکنی و پس از آن تمام شهر با من سر خریدن آن چانه می زنند
من تماما در اختیار توام می‌توانی برای من باشی؟ سجده‌هایم اگر برای تو شد میتوانی خدای من باشی؟...
پیر عصا فروش به فرزند خویش گفت: با ذکر "یا علی" به عصا احتیاج نیست...
به زور چهره خود را شکفته می دارم چو پسته ای که کند زخم سنگ خندانش
سَهمَم‌ از‌ فَصلِ‌ خَزان‌ بی‌تو‌ فَقَط‌ باران‌ است این‌ غَـم‌ انگیـزتَرین‌‌ حالَـتِ‌ یِـک انسان‌ است
خود گنه کاریم و از دنیا شکایت می کنيم! غافل از خود،دیگری را هم قضاوت می کنيم!
لحن گیرای صدایت ... زود عاشق می کند جان من تا می شود ، با هیچ کس صحبت نکن!