eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
خداوندا رسان از ما سلامش به گوش ما رسان یا رب کلامش به سوز سینه ی مجروح زهرا نما تعجیل در امر قیامش  
ای حب تو حسن حصین مولا امیرالمومنین ای وجه رب العالمین مولا امیرالمومنین راه طلب پویم تورا در هر کجا جویم تورا در هر نفس گویم تورا مولا امیرالمومنین خیل ملائک لشکرت تاج ولایت بر سرت اثبات تو انگشترت مولا امیرالمومنین ای جانشین مصطفی وصف تو از قول خدا ای قبله ی دل های ما مولا امیرالمومنین اول تویی آخر تویی باور تویی یاور تویی بعد از خدا جوهر تویی مولا امیرالمومنین هفت آسمان زیر نگین، انگشترت اثبات دین آیات فرقان مبین مولا امیرالمومنین ای روح بخش بی بدل ای مظهر علم و عمل من گفته بودم از ازل مولا امیرالمومنین ای رحمت للعالمین ای زیور عرش برین مگزارم از محنت غمین مولا امیرالمومنین لطفا
به نگاهِ مادرانه ... هوسی مُدام دارم همه‌یِ وجودخود را زمدینه وام دارم بروای‌نسیمِ‌رحمت،‌سفری‌به‌کویِ زهرا وبگو که‌من ‌از‌اینجا‌ به‌شما سلام دارم 🌸
قهوه می‌ریزم برایت ، نیستی آن سوی میز هی شکر می‌ریزم و تلخ است جای خالی‌ات
رفتنم را خواستی' خوش باش حالا' میروم درد دل ها داشتم در سینه 'اما میروم بغض اشعارم شدی' راه نفس را بسته ای قطره قطره آب گشتم سوی دریا میروم حکم' صادر کرده ای محکوم 'کردی نابحق بی مروت' اینچنین محکوم وتنها میروم صحبت از عشق توکردم 'طبل رسوایی زدم گر ندارم در دلت جایی 'از اینجا می روم میروم' اما بدان' دلخور ز رفتن نیستم بس که رنجاندی مرا' با قامتی تا می روم
قصد دارم که فقط همسفرت باشم و بس با بسی دلهره دنبالِ سرت باشم و بس حامی ات باشم و از دور مواظب باشم که به هر حادثه مردِ خطرت باشم و بس دور از جان، چو بلایی به تو عارض گردد من قدم پیش نَهَم تا سپرت باشم و بس گر کمی دیر کنی یا که جوابم ندهی همه مجنون شوم و دربدرت باشم و بس تو به هر اوج که خواهی بپری دلشاد و من به تسبیح و دعا بال و پرت باشم و بس پس رها باش گلم، دست خدا همراهت قانع ام من که فقط باخبرت باشم و بس
ای کاش بیفتد به تو یکبار مسیرم در حسرت دیدار تو کم مانده بمیرم تنها شده ام با در و دیوار اتاقم در پنجۂ رؤیای تو هر لحظه اسیرم سیراب کن از بوسه مرا حضرت باران دور از نفس گرم تو آن تشنه کویرم جا مانده به دل ، تلخی آبان نگاهت انگار نه انگار که من زادۂ تیرم بی وقفه دویدم ، همۂ فاصله ها را هرچند که از دوری و از فاصله سیرم تو رد شده‌ای از من و این شعر و تغزّل من یکسره در پیچ و خم قافیه گیرم بر شاخۂ احساس تو آن سیب گناهم از شاخه بچینم ، مگر آرام بگیرم هرچند که از قافیۂ عشق تو دورم لبریز خیالت شده این شعر اخیرم 🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿
درس عشقم در کلاس چشم توآغاز شد بر دلم چنگی زدی وقتی که پلکت باز شد آمدم صیدت کنم عشق تو باریدن گرفت قلب تب دارم شکار دیده ی طناز شد♥️ 💐🌿💔
‌ قشنگ نیست که بی‌تو دم از سفر بزنم به جاده دل بسپارم به ماه سر بزنم کجاست پیرهن آبی‌ات که مثل قدیم میان فاصله‌ی دکمه‌هاش پر بزنم شبیه قاصدکی سر به شانه بگذارم کنار لاله گوشت دم از خبر بزنم تو نیستی و دراین فصل سرد ناچارم برای گرم شدن بر تنم تبر بزنم منی که ریشه دراین خاک لعنتی دارم چگونه بار ببندم؟ چطور پر بزنم؟
سرگرمیِ من، قهوه و سیگار و دو خط شعر تصویرِ تو بر صفحه یِ پندار و دو خط شعر
روی در روی و نگه بر نگه و چشم به چشم حرف ما و تو چه محتاج زبانست امروز
✨•﷽‌•✨ مهدی جان💚 در تمنای نگاهت، بی‌قرارم تا بیایی من ظهور لحظه‌ها را می‌شمارم تا بیایی اللهـم‌عجـل‌لولیڪ‌الفـرج
دست هايت را كه باز كنی به هيچ جا بند نيستم، سقوط می كنم... معروفی
گفته خدا، آفرین به خوی محمّد بر روشِ ناب و گفت‌وگوی محمّد حضرتِ جبریل آمده‌است و نشسته‌است تا بچکد بر سرش وضوی محمّد حورِ جوان را ببین، قرار ندارد چون به مشامش رسیده بوی محمّد از خودِ آدم گرفته تا به قیامت ساکنِ مهمانسرای کوی محمّد آمده سقّای مِهر، تشنه و بی آب تا که لبی تر کند به جوی محمّد آیۂ «وَاللَّیل» را که خوب بخوانی جلوه‌ای از جلوه‌های موی محمّد معنیِ «وَالشَّمس» و «وَالنَّهار» ببینید آینه‌ای از جمالِ روی محمّد حرفِ خدا لهجه‌های مختلفی داشت می‌رسد این بار اَز گلوی محمّد آمده سیمرغ با تمامِ جلالش تا که شود دانه‌چینِ قوی محمّد حوزۂ اخلاق و درسِ عشق بمانَد عقلِ زمان هم در آرزوی محمّد روزِ قیامت که دستِ خلق تهی شد چشمِ امیدِ جهان به سوی محمّد زمزم و کوثر دهان گشوده به خواهش تا که بنوشند اَز سبوی محمّد هست امیدم که دستِ دوست بشوید خاکِ گناهم به آبروی محمّد *** یک صلوات از صمیمِ دل بفرستید محضرِ حیدر، پسر عموی محمّد...
بـاز کـن در را برایـت شعـر ناب آورده ام یک غزل شیرین تر ازشهد شراب آورده ام بـاز کـن در را کـه از صحـن بلنـد آسمان یک بغـل احساس گـرم آفتاب آورده ام از صـدای تیشه ی فرهـاد بر آغوش کوه بوسه ی دلچسب شیرین بازتاب آورده ام از نگـاه مست مجنـون بـر مـدار زندگی عشق را بالاترین فصل الخطاب آورده ام گفته بودی عقل رادر راه دل باید شکست یک جهان دیـوانگی را در جواب آورده ام بـاز کـن در را شنیـدم بی قراری می کنی از قطــار تـا ابــد در راه ، تـاب آورده ام بازکن،بنشین تماشاکن که بعد از مرگ هم شعـرگفتـم ، واژه را بـر وزن آب آورده ام
شبیه دخت نبی می شوی توباچادر مثال حور وپری می شوی توبا چادر دراین زمان ک تمدن اسیر عریانیست زمامدار و قوی می شوی تو با چادر @shermishavam
دانی که حروفِ عشق را معنی چیست؟ عین عابد و شین شاکِر و قاف است قانع
اگر شروع به قضاوت مردم کنید، وقتی برای دوست داشتن آنها نخواهید داشت.
همچو برگ پاییزی بین آسمان وزمین مانده ام بلا تکلیف ، اندکی تو سازش کن خسته ام چ سرگردان، رنجور چ بی پایان همچو جم جمک برگی گونه ام نوازش کن
ای روزگار! من غم پنهان کیستم؟ از خویشتن جدایم و از آنِ کیستم؟ حتی خودم به حال خودم گریه می‌کنم من سوگوار شام غریبان کیستم؟ من نیستم در آینه‌ی روبه‌روی خود؟ با آه خویش در پی کتمان کیستم؟ وقتی که من همیشه به پای تو مانده‌ام فهمیده‌ام که دست به دامان کیستم دستی نمی‌کشی به سر من، ولی بگو با من بگو که موی پریشان کیستم این زندگی نبود و فقط زنده مانده‌ام آخر به غیر خویش پشیمان کیستم...؟
‌ کاش این همه از دسترسم دور نبودی! خورشید نبودی و پر از نور نبودی! ای کاش که هم رنگ تو بودم من و ای کاش بر پیرهنم وصله‌ی ناجور نبودی! گفتند شما مال همید... آه! چه می شد ای چشمِ تر! این قدر اگر شور نبودی؟ پر بود، پر از آهوی یک ساله در و دشت در شهر اگر این همه ساطور نبودی صیاد که با دست پر آمد... تو چطوری؟ ای صیدِ بد اقبال که در تور نبودی!
با داعش چشمان تو رفتم به اسارت فلوجه و کرکوک نه ؟ ...... به فدایت
س َس َسخت است گ ُ گفتن ، ح َح َحتی س َسلام چشم بر زلف تو، لکنت به زبانم، چه کنم؟!😍 😂✌️
زشت است نخواهی و من اصرار کنم نه؟! باشد برو! این دل به جهنّم... تو صفا کن! ♥️
به تنهایی قسم شب ها ندارم خواب راحت پر از فکر و خیالم چشم هایم کرده عادت شبی را تا سحر در فکر،شعری می‌سرودم تراشیدم مدادم را ،تراشیدم نگاهت ببین بر پیکرم جز شعرها چیزی نمانده غزل هایی که میخواندم فقط گفتم به ساعت اگر هم خاطراتی داشتی با خود بیاور تورا با خاطراتت دوست دارم بینهایت