eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
59 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
تمام انبیاء هر جا گره بر کارشان اُفتاد دم حیدر گرفتند و خودِ مولا وساطت کرد...
دلم را برده یک دختر که چادر هم به سر دارد ز طلاب قم است و از دل زارم خبر دارد زند بر چهره روبند و برای صورت ماه اش... از این وادی به لطف حق یکی محکم سپر دارد نمازش پر ز معنا و لبانش پر ز شیرینی... دو چشمش میکده آری که انواع گوهر دارد جواب رد فقط داده به خواهش های قلب من... به او گفتم دعایم کن دعای تو اثر دارد نماز شب که می‌خواند دلم دیوانه می‌گردد... گمانم حضرت مریم(س) به محرابش نظر دارد حجابش را ، حیاءاش را ، دو چشمان بلایش را چه گویم از بتی زیبا که دائم چشم تر دارد شدم مجنون که بشنیدم نگار گل رخم فردا... ز شهر من به شهری دور بلی قصد سفر دارد "برائت" را کناری نه "تولی" کن به دلداری... شوی بر مومنه عاشق ، هزاران دردسر دارد! "عاصی"
دل به خــــوݩ می‌غلتد از یاد تبسم‌هاے یار ... همچو آݩ زخمی ڪه بر رویش نمڪداݩ بشڪند ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
گفتم اے دل بے دلارامت ڪجا باشد قرار؟.... در پے جانان برو، بیچارہ فرماݩ ڪرد و رفت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
از خدا پنهان نبود و از تو پنهان می‌کنم بعدِ دل بستن به تو پیدا نکردم ‌‌قبله را
...: ...: من پاره های قلبم و در اشك جاری ام خونابه ای به وسعت يك زخم كاری ام چون قلب ديرسال تراشيده بر درخت تنهاترين نشانه ی يك يادگاری ام يلداي من كه ثانيه ی شوم ساعت است ای وای بر حكايت شب زنده داری ام زندان شيشه بود جوابم كه چون گلاب ديدم سزای خنده ی شوم بهاری ام من دست بر كمر زده ام از خميدگی جز دست من نكرده كسی دستياری ام غمزوزه ی جراحت گرگم به كوهسار با درد خويش هم نفس بی قراری ام چون سايه ی طويل درختم كه در غروب هر لحظه بيشتر ز تن خود فراری ام بندی به پای دارم و باری گران به دوش در حيرتم كه شهره به بی بند و باری ام
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت
شام نمی‌شود دگر صبح کسی که هر سحر زان خم طــرّه بنگرد صبـــح دمیدهٔ تو را . . .
پاے باران باز شد در بغض چشمانم ولی ... همچنان می سوزم از سرماے لبخندت هنوز ...!
دل مپرس ... ڪہ خون ریزد از قلم وقتی ڪِ می رسم سرِ شـرحِ بیانِ دل ... ‎‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌
آخرین باری که قبل از دل بریدن دیدمش حرف خیلی بود وفرصت کم فقط بوسیدمش🥀 استاد عامری
تو "مراعات" نکن نیست"نظیر"تو کسی خنده ات توی غزل لطف "جناسی" دارد.
مثل داروهای کم پیدا نبودت فاجعه ست من پر از درد توام !بیمار میدانی که چیست
عمرت دراز باد که ما را فراق تو خوش می‌برد به زاری و خوش زار می‌کشد مجروح را جراحت و بیمار را مرض عشاق را مفارقت یار می‌کشد
یک بار به اصرار تو عاشق شدم ای دل این بار‌ اگر اصرار کنی وای به حالت ...
هر ڪھ عاشق شود از اوج ، زمین خواهد خورد عشق ،ابری است ڪھ تنها هنرش باران است!!
من عاشق شعرم که تو را شعر به من داد پس خانه شعر و غزل و قافیه آباد...
باران و عشق حادثه ای آسمانی اند باران گرفته است ... گمانم وزیده ای !‏
گفت پیری درد بی درمان بگیری بچه جان او دعای کارسازی کرد و من عاشق شدم
خسته ام مثل جوانی که پس از سربازی بشنود یک نفر از نامزدش دل برده... مثل یک افسر تحقیق شرافتمندی که به پرونده ی جرم پسرش برخورده... خسته ام مثل پسر بچه که درجای شلوغ بین دعوای پدر مادر خود گم شده است... خسته مثل زن راضی شده به مهر طلاق که پس از بخت بدش سوژه ی مردم شده است... خسته مثل پدری که پسر معتادش غرق در درد خماری شده فریاد زده... مثل یک پیرزنی که شده سربار عروس پسرش پیش زنش بر سر او داد زده... خسته ام مثل زنی حامله که ماه نهم دکترش گفته به درد سرطان مشکوک است... مثل مردی که قسم خورده خیانت نکند زنش اما به قسم خوردن آن مشکوک است... خسته مثل پدری گوشه ی آسایشگاه که کسی غیر پرستار سراغش نرود... خسته ام بیشتر از پیر زنی تنها که عید باشد نوه اش سمت اتاقش نرود... خسته ام کاش کسی حال مرا می فهمید غیر از این بغض که در راه گلو سد شده است... شده ام مثل مریضی که پس از قطع امید در پی معجزه ای راهی مشهد شده است...!
آبادی شعر 🇵🇸
۱. خواهش میکنم چشم تک بیتی و عکس نوشته زیاد میزارم🌹 ۲.گروه شعر زیاد دارم اگه لینکاشو پیدا کردم میارم. یکیش گروه سرچشمه شعره که اگه زلف قشنگ مدیرش بهم لینک داد میزارم اینجا. ۳.همون بالایی ۴.سلام زلف قشنگ. پ چرا نمیبینمت🤔🤔🤔 پ کجایی ۵. با این اعضا کم تبادل به چه کارم‌میاد خا ۶.تشکر🌹
خمار شعر نابم ای دوبیتی لبالب کن سبو از می دوبیتی که امشب از زبان واژه هایم بریزد هی رباعی هی دوبیتی!
پاے باران باز شد در بغض چشمانم ولی ... همچنان می سوزم از سرماے لبخندت هنوز ...!
.: از انتظار دیده یعقوب شد سفید هیچ آفریده چشم به راه کسی مباد!
تازه فهمیدم چرا هر شعر ِسعدی گفته بود عشق از هر درد بی درمان که دیدی بدتر است...  
غزل پشتِ غزل شد دردِ بی درمان دل و دیوان دلم در واژه ها غرقست و آسان بر نمی گردد
همیشه دلهره دارم از این به هم نرسیدن کسی سراغ نداری تو را به من برساند
به گُستاخیِ غم هرگز ندیدم میهمانی را اگـر با گریه بیرونَش کنـم با نالـه می‌آید
زدی... بستی... شکستی... سوختی... انداختی... رفتی... .....جوابت ......چیست .....فردای ..... قیامت دادخواهان را؟