eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
58 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
صبح یعنی وسط قصه تردید شما کسی از در برسد نور تعارف بکند
‌ ‌ ‌ پرسید زمن رفیق با تجربه ای ای بر لب تو ز دوست هر زمزمه ای محبوب تو کیست؟ بی تأمل گفتم سید علی حسینی خامنه ای ‌ ‌ ‌ ‌
میان عاشق و معشوق فرق بسیار است چو یار ناز نماید شما نیاز کنید🌱
🍁حسن‌ختام🍁 غمت را روى شانه‌ام برده‌ام نگو از غریبى مگر مرده ام!! مدینه اگر نیست، گریان تو من و بچه‌هایم به قربان تو اگر بى قرارى به مسجد نرو اگر غصه دارى به مسجد نرو کنار من و بچه‌هایت بمان همین جا نماز جماعت بخوان تو مولاى والا مقام منى بدان تا قیامت امام منى اگر چه در خانه‌ات هم شکست على خانه‌ی تو بهشت من است یل خیبر اینقدر گریه نکن جلوى در اینقدر گریه نکن من از اشک مردانه دق میکنم همین گوشه خانه دق میکنم مگر مرده باشم تو گریه کنى زمین خورده باشم تو گریه کنى تو به حد کافى پریشان شدى همان کوچه بس بود گریان شدى زمین خوردن من فداى سرت کتک خوردم اصلا فداى سرت... به جان على پهلویم بهتر است عزیز دلم بازویم بهتر است تو حرف از مدینه شنیدى على سر من خجالت کشیدى على... حلالم کن از غم شکستى على تو آیا ز من راضى هستى على؟ ببین رفتنى‌ام به زحمت نیفت جواب کسى را نده هر چه گفت نمى‌مانم اینقدرها همسرم بزودى از این کوچه ها می پرم😭😭😭
شعر یعنی که سر صبح کسی مثل شما باعث روشنی حضرت خورشید شود
گفتم به هیچکس دل خود را نمی‌دهم اما دلم برای همان هیچکس گرفت
منعِ مهرِ غیر نتوان کرد یارِ خویش را هر که باشد، دوست دارد دوستدارِ خویش را
وای اگر فاطمیه، مَحرَم مولا نَشَوم راضی از کار دلم حضرت زهرا نشود ای جگر گوشه ی زهرای مدینه برگرد تا به کی قبر گُلِ گمشده پیدا نشود
سوز تب فراقِ تو، درمان‌پذیر نیست تا زنده‌ام چو شمع، ازینم گزیر نیست هر درد را که می‌نگری هست چاره‌ای درد محبت است که درمان‌پذیر نیست
♡•• بھ تُـو افتاد محبّـٺ تُـوشدےجان ‌وروانمـ..! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
من اگر دل به تو دادم تو ز من دل بردی گر گناه است محبت، تو گنه‌کار تری!
ای برده غمت ز دل ، قرار من را به فراق تا کی توگیری ازدل عشاق محرومت سراغ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیگر نمی‌سوزاند آتش ذره‌هایم را حالا فقط چیزی شبیه دود اسپندم وقتی دهانم داشت می‌پژمرد فهمیدم باید به اخم زندگی خندید فرزندم 🥀
نِمی‌دانَم که این شِعر از کُجا دَر خاطِرَم مانده: یِکی اینجا دِلَش تَنگ است آنجا را نِمی‌دانَم...!
السلام علیک یا صاحب الزمان "عج" دل در بر یار و یار در دل پایم بگل از فراق و بر دل باز آی و ببخش غیبتت را بر اشک من و چشم تر دل
لطف این خانه زیاد و خواهش ما نیز کم دست های سائل از این در خجالت می کشد
خاکیان بالاتر از افلاکیان می ایستند ! عشق از انسان چه موجود غریبی ساخته است
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را او که هرگز نتوان یافت همانندش را منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد غزل و عاطفه و روح هنرمندش را از رقیبان کمین کرده عقب می‌ماند هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر هر که تعریف کند خواب خوشایندش را مادرم بعد تو هی حال مرا می‌پرسد مادرم تاب ندارد غم فرزندش را عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو به تو اصرار نکرده است فرایندش را قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید بفرستند رفیقان به تو این بندش را منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر لای موهای تو گم کرد خداوندش را
دنبال کسی باش که دنبال تو باشد اینگونه اگر نیست به دنبال خودت باش پرواز قشنگ است ولی بی غم و منت منت نکش از غیر و پر و بال خودت باش
هر که بر کوچه ی دلبر گذرش افتاده اشک از گوشه ی چشمان ترش افتاده آن درختیم نظر خورده که هر فصل بهار غرق گل بوده ولی بیشترش افتاده باغبان اهل صفا بود،پُرش کردی تو تا که امروز به یاد تبرش افتاده هرکه وارد شده در بازی بی منطق عشق یا فنا رفته و یا شور و شرش افتاده شوکران ریخت به کام من مجنون کوچت آمدی تا که ببینی اثرش افتاده!؟ بزم میلاد زمستان شده من پاییزی که پی یورش چشمت سپرش افتاده مات و مبهوتم و با بغض گلاویز گلو همه گفتند که یاد پدرش افتاده...
قدر سخن گفتن اگر نقره است قدر سکوتت پسرم چون طلاست 😊
از بهشتی که تو‌گفتی خبری نیست که نیست... می روم سر بگذارم به بیابان خودم...
فریاد نزن داد‌ نکش نعره نزن مَرد معشوقه و دلداده و دلدار کجا بود!
خبر داری که شهری رویِ لبخند تو شاعر شد؟ چرا اینگونه ، کافرگونه بی رحمانه می خندی ؟ 🍃🍃
جان را به تمنا لبش بردمو نگرفت گفتم بستان بوسه بده💋 گفت گران شد
‌‌ یک نظر دیدم و تاوان دو عالم دادم ..‌.
یڪ روز همیڹ شخص که در بند تو افتاد آواره یِ آواره یِ آواره یِ مـن بـود
‎‌‌‌‎჻ᭂ࿐ چو گفتمش که: دلم را نگاه دار چه گفت؟ ز دست بنده چه خیزد؟ خدا نگه دارد! ✍ °•♡°
سلااااااااااااام شبتون بخیر◼️◼️◼️ کپی با ذکر نام شاعر ایراد نداره. زلف قشنگ که هی میگی بیا پی وی. خب خودت بیا پی وی. 😝😝
ماجرای کوچه چشمان ترم را زخم کرد آه از دردی که قلب مضطرم را زخم کرد آتش این زهر، آبی روی آتش بوده است آتشی دیگر دل شعله ورم را زخم کرد روضه‌خوانی میکنم هرروز وشب درخلوتم روضه ی سنگین مادر حنجرم را زخم کرد این مصیبت‌نامه را جز من نمیداند کسی دست نامردی رسید و باورم را زخم کرد حوریه حتی نسیمی بر رخش دارد ضرر باد گلبرگ گل پیغمبرم‌ را زخم کرد سال‌ها گریان داغ ضربت یک سیلی ام ضربه ای محکم که روی‌مادرم را زخم کرد با شتاب و ناگهانی رد شد از روی سرم این مصیبت بود از پا تا سرم را زخم کرد آنقدر گفتم به جای مادرم من را بزن این تقلا کردنم بال و پرم را زخم کرد عرش هم آنروز از غصه تلاطم کرده بود مادرم درکوچه راه خانه را گم کرده بود