eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ گریه کن گاهی غزل با گریه معنا میشود بغض های بسته گاهی با غزل وا میشود اتفاقن زخم های کهنه گاهی وقت ها لابلای عقده های مانده پیدا میشود می توان با یک نگاه خسته ای پرواز کرد آه گاهی در غزل هم رنگ دریا میشود آسمان باشی! سکوت کوچه ی بن بست هم در نگاهی ساده تر بسیار زیبا می شود حسرت یک خنده دارم بر لب هر شانه ای خرمن مویت که می بینم دلم وا میشود ✍ جابر ترمک
‌ ای که مهرت نرسیده است به من، باور کن هیچ کس قدرِ من از قهرِ تو رنجیده نشد
نیمه شب رفتی،هوای چشم هایت گرگ و میش رویِ دارِ دل کشیدم چله ی غم، ریش ریش تارو پود عشق را آهسته میبافم عزیز دست حق پشت و پناهت مهربانم،خیر پیش
✍✍✍ شعله ی عشقِ تو شد آتشِ آتشکده‌ ام مستِ دیـدارِ تـوأم ساقیِ بی میکده‌ ام منـم آن رعیـتِ دیـوانـه ی وادیِ تنت گرچه خان‌زاده‌ام و مالکِ این دهکده‌ ام رونقِ مزرعـه‌ ام، گندمِ گیسوی شماست سرخیِ سیبِ رُخت.. برکتِ خلوتکده‌ ام نـذر کردم کـه اگر حاجتِ دل را بـدهی تـا ابـد بـوسه بکـارم بـه درِ بتـکده‌ ام سخت دل داده ای و ساده دلم را بُردی ساده پس باز بکن.... قفلِ درِ غمکده ام ࿇─┅═‎═‎•♤♡♤•═‎═‎┅─࿇
محرومیت..... عمریست از محرومیت زار و پریشیم وامانده در تنهایی جانکاه خویشیم هرگز نصیب ما نشد حقی که باید چون بره ای مظلوم دراین گرگ و میشیم همواره اول بوده ایم از آخر امّا درفقر و بیکاری خدا را شکر پیشیم هرچند دور از مرز در کالای قاچاق در حدّ و قدِّ منطقه آزاد کیشیم با اتفاقاتی که می افتد کماکان داریم توی مملکت معروف میشیم حالا مسیر ما به سوی پیشرفت است بالطف بعضی دوستان قطب حشیشیم ما شاعران دور از بلای اعتیادیم گهگاه تنها دردها را می نویشیم احمدرفیعی وردنجانی
🌹 هرچند وصل تــــــو نشده قسمتم ولی... در خواب دوش دست تو شد شالِ گردنم
. گر دیگران زِ وصل تو درمان طلب ڪنند ما را بس است درد تو و آرزوے تو! 📜
شب به‌تنهایی خودش مأمور بر آزار ماست وای از آن ساعت که با غم هم تبانی می‌كند.. ــ حسین فروتن
عمری که صرف عشق نگردد بطالت است راهی که رو به دوست ندارد ضلالت است
وصلِ من با تو همین بس که در آن کو شبِ تار کنم افغان و شناسی تو به آواز مرا
غزل اخلاقی بسیار زیبا از براى کام دنيا خويش را غمگين مکن پشت پا زن بر دو عالم، دست را بالين مکن نخل نوخيز تو بهر بوستان ديگرست ريشه محکم در زمين عاريت چندين مکن چشم خواب آلود را در گوشه نسيان گذار راه دورى پيش دارى بار خود سنگين مکن اشک خونين در قفا دارد وداع رنگ و بو خانه اى کز وى برون خواهى شدن رنگين مکن مى چکد خون از سر شمشير حشر انتقام پنجه از خون ضعيفان سرخ چون شاهين مکن تيشه اى دارى چو آه آتشين در آستين سنگ راهت گر شود کوه گران، تمکين مکن هر چه پيشت آورد قسمت، به آن خرسند باش از براى زيستن اندازه اى تعيين مکن خارخار حرص را در پرده دل ره مده ناقه گردون نورد روح را گرگين مکن زخم دندان ندامت در کمين فرصت است کام خود از بوسه شکر لبان شيرين مکن غنچه مستور مى خواهد بهشت روى يار چشم خود را باز بر رخسار حورالعين مکن نقد از مرگ ارادى ساز حشر نسيه را منزل خود را دراز از چشم کوته بين مکن شکر اين تلخرويان نى به ناخن مى کند وقت حاجت جز به خون خود دهن شيرين مکن نان جو خور، در بهشت سير چشمى سير کن دل چو گندم چاک بهر خوشه پروين مکن شهپر طاوس را آخر مگس ران مى کنند فخر بر عريان تنان از جامه رنگين مکن در نمى گيرد به ارباب خرد افسون عشق گر نه اى بيکار، خون مرده را تلقين مکن آب صاف و تيره صائب دشمن آيينه است سينه خود را غبارآلود مهر و کين مکن
﷽ ━━━━━💠🌸💠━━━━━ نوش دارویی و حتّی بعد مرگ آیی اگر از میان قبــــــــر می‌آیم به استقبال تــــو ━━━━━💠🌸💠━━━━━
گاه در گُل می پسندد،گاه در گِل میکشد هرچه آدم می کشد، از خامی دل می کشد گاه مثل پیرمردان ساکت است و باوقار، گاه مثل نوعروسان،بی خبرکِل می کشد کجروی های "فُضیل"این نکته را معلوم کرد: عشق حتی بار کج را-هم-به منزل میکشد موجهای بیقرار و گوشماهیها که هیچ، عشق ، گهگاهی نهنگی را به ساحل می کشد! دوست مست و چشم من مست است و میدانم ، دریغ، دست از آهو، پلنگِ مست،مشکل می کشد حسین جنتی
دیشب ازشوق حرم گریه امانم را برد لحظه ای صحن تورادیدم وجانم را برد شوق دیدار عجب حال و هوایی دارد شوررفتن به سرم، روح و روانم را برد لحظه ای کفترم و مسجد گوهرشادم شعر و نقاره ی تو تا ضربانم را برد لحظه ای تا دم ایوان طلا پر زده ام یا به آن کنج رواقی که نشانم را برد بی نشان حرمت، نام و نشانی دارد جلوه ی مشرقی ات نطق بیانم را برد لایق کوی تو ای شاه،نیم رو سیهم سیل عصیان و گنه،تاب و توانم را برد گره بسته ی خلق و کرم بی حدتان پشت آن پنجره ها بود گمانم را برد کربلایی شدنم گوشه ی چشمان تو بود شوق شش گوشه ی ارباب،جهانم را برد شب جمعه ست نسیمی ز فضا می آید این براتیست که از صحن رضا می آید : 💔 شب جمعه و دلم تنگ تو ای راه نجات باز هم فاصله ها بغض گلوگير شده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، .
تو ماه بودی و بوسیدنت ، نمیدانی چه ساده داشت مرا هم بلند قد میکرد
به رسم صبر، باید مرد آهش را نگه دارد اگر مرد است، بغض گاهگاهش را نگه دارد پریشان است گیسویی در این باد و پریشان تر مسلمانی که می خواهد نگاهش را نگه دارد عصای دست من عشق است، عقل سنگدل بگذار که این دیوانه تنها تکیه گاهش را نگه دارد به روی صورتم گیسوی او مهمان شد و گفتم خدا دلبستگان روسیاهش را نگه دارد دلم را چشم هایش تیرباران کرد، تسلیمم بگویید آن کمان ابرو سپاهش را نگه دارد !
AUD-20211203-WA0027.mp3
8.13M
# محسن_چاوشی 🎼به نام باب دلمی 🎧 •|🌿
💚 دلتنگم و جز روی خوشٺ در نظرم نیسٺ در گیتی و افلاڪ بہ جز تـــو قمرم نیسٺ با عشق تــــو شب را بہ سحرگاه رسانم بی لذٺ دیدار تو شب را سحرم نیسٺ 🌹 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ 🌹 🌺🌷🌹
قاب عکسی کهنه ام در گنجه...پیدا کن مرا بر غبار صورتم دستی بکش‌؛ها کن مرا از تماشا کردن باران که لذت می بری... روبرویم ساعتی بنشین ،تماشا کن مرا دستهایت زیر چانه خیره شو در چشم من بغض اگر کردی نترس و باز حاشا کن مرا حاصل تفریقت از آغوش من گرچه غم است از حواس جمع آن آغوش منها کن مرا به همان تنهایی ام بسپار.... بعد از سالها یک صدا می آید از گنجه....که پیدا کن مرا
از خط ریحان لعل او مرا معلوم شد لشکر شام حبش این شهر ویران می کند
شعشعه ی شوقِ شمس شیشه ی شب را شکست گاهِ پگاهی دگر گنجه ی گوهر گسست سینه به سودای صبح سر به سعادت سپرد شکر که شد باز هم روحم از این صبح مست
آبادی شعر 🇵🇸
👌👌👌👌 واج آرایی های قشنگی داره
بله که بلدم. پ چی فک کردی. تازه کجاشو دیدی زلف قشنگ‌. 😉😉
انفرادی شده سلول به سلول تنم... خودِ من در خودِ من در خودِ من زندانی‌ست...
ببین با من چه کردی عشق؟! ببین دیوانه گشتم‌ یار ببر من را به جای عکس بزن با میخ بر دیوار اگر تو دوستم داری ببر من را به پیش خود... و الا پرت کن من را به زیر دست و پا چون خار ندارد ارزشی دلبر نفس بی تو بدون تو همان بهتر که بند آید نفس در سینه بیمار "عاصی" 🌹😐💔