eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
این نخل کهنسال ثمر داشته روزی منظومه ی او چند قمر داشته روزی این مادر بی کس که سر قبر نشسته در دامن خود چند پسر داشته روزی دنبال سر فاطمه تا سر حد جانش در بیت ولا سینه سپر داشته روزی هم فضه هم أسما اگر او بود نبودند این فاطمه از بسکه هنر داشته روزی یک فاطمه این است و یک فاطمه آن است آن هم ز همین کوچه گذر داشته روزی در بین همین کوچه ی غم موقع برگشت زهرای جوان درد کمر داشته روزی جز خدمت اولاد علی مادر عباس هیهات اگر میل دگر داشته روزی از شدت اشک عطر گل یاس گرفته در خانه ی خود روضه ی عباس گرفته عباس نگو ماه شبم تار شد و رفت در کرببلا حیدر کرار شد و رفت این خوش قدوبالا شدنش دردسرش شد ما بین دو صد تیر گرفتار شد و رفت گفتن عمودی به سرش خورد و زمین خورد گفتن که تیر سپری خار شد و رفت شرمنده ام از روی رباب و علی اصغر با هلهله حرمله بیدار شد و رفت از خیمه ی زنها خبر آمد به مدینه زینب دو سه جا راهی بازار شد و رفت
رنگین کمان تسبیح ام البنین است در دستِ آسمان
زنی ازیاس لبریز ازتمام مریمی ها سر زنی سرشار از عشق علی و سوره کوثر زنی مرهم شده بر زخمهای کهنه حیدر برای کودکان داغ دیده هست چون مادر نگاهش پشت درغمباد میگیرد درآن خانه غمش را کوه غیرت میکند با یاد ریحانه خودش را بین تقدیرش مجسم میکندچون کوه پسرمی آورد ام البنین چون لشکری انبوه همان لشکرکه می غُردبه جان دشمنی مکروه بجای فاطمه دستاس میگیرد، چه بااندوه همیشه روضه هارا در دلش آرام میخواند برای یاس، قدر و سوره انعام میخواند پسرها میروند ازشهر تا محکم شود مذهب مدینه شهرغم آتش به جانش میزند هرشب بشیر آمد خبر آورده از تنهایی زینب دو دستش میرود بالا وذکر یارب و یارب به آدابی مقید میکند احساس را هرروز وتمرین میکند شبهای بی عباس را هرروز @khatdl
ام‌البنین کنایه‌ای از شرم عاشقی است کز حجب، تاب نام دل‌آرای خود نداشت
دامَنَت‌ عَباس‌ پَروَر، هَمسَرَت‌ مولا علی مُرتَضی خو، فاطِمه رَفتار‌ یا اُم‌البَنین
ادب از شأنِ مقامِ تو چُنین گشته وزین فاطمه بودی ولی نامِ تو شد اُمّ بنین...
چه بگوید قلم از وصفِ تو ای مادرِ ماه ز تو که یک هنرت مادریِ "عباس" است
. مریدان عباسِ او در دو عالم به دنبال خیرات ام البنین اند
مادرم در گوش من خواندست:«یا ام البنین» ذکر من تا روز محشر هست:«یا ام البنین» ما همیشه محضر تو عرض حاجت کرده ایم... ...هرکجا خوردیم بر بن بست یا ام البنین! هفت پشتم را نظر کردم تماماً بوده اند نوکر عباس تو دربست یا ام البنین! در حمایت از غریب کربلا ، عباس تو دست داده تا بگیرد دست یا ام البنین! خون چکید از چشمهایش روی نیزه تا که دید دست زینب را کسی می بست یا ام البنین! بعد عباست برای غارت اهل حرم حرمله با شمر شد همدست یا ام البنین! گرچه قدّت تا شده از غصه ی زینب ولی حرمتت با کعب نی نشکست یا ام البنین! 💠
ادب از ذات تو سرازیر است مثلا : یک نمونه اش “عباس”
زبانحال حضرت ام البنین (سلام الله)   من گرد راه حضرت زهرا نمی شوم هرگز به جای ام ابیها نمی شوم   او دختر پیمبر و همتای حیدر است من جز کنیز دختر زهرا نمی شوم   هر خدمتی کنم به یتیمان فاطمه مادر برای زینب کبری نمی شوم   چون بوسه می زنم به قدم های زینبین بی اذن زینب از قدمش پا نمی شوم   او روح امتحان شده ی قبل خلقت است بی امتحان عشق که حورا نمی شوم   ضربه نخورده ام که کنم سینه را سپر دیوار و در ندیده مهیّا نمی شوم   دین را ز پشت در نفس تازه می دمید صاحب نفس نگشته مسیحا نمی شوم   بی پهلوی شکسته نگردم امین وحی سیلی نخورده سرور زن ها نمی شوم   آقا بیا و نام مرا فاطمه مخوان با اسم گل شبیه مسمّا نمی شوم   وقتی حسن به صوت حزین ناله می کند بنشینم از فغان و ز جا پا نمی شوم   دیگر توان زمزمه از دست می دهم وقتی حریف هق هق مولا نمی شوم   اشک حسین اوج گرفتاری من است مرهم برای این همه غم ها نمی شوم   عباس من غلام عزیزان فاطمه ست بی دست او که حامی طاها نمی شوم   این دست ها به درد علم می خورد حسین هر چند یار بازوی زهرا نمی شوم   این با ادب ترین پسرم نذر کوثر است من بی شهید علقمه معنا نمی شوم   تا کربلا فدا ندهم جان نمی دهم بی چشم تیر خورده من احیا نمی شوم   از بس حدیث عشق تو لبریز شد حسین من بیش از این حریف پسرها نمی شوم   دیگر مرا خطاب به ام البنین نکن بعد از حسین مادر سقا نمی شوم   مثل رباب کنج بقیع خیمه می زنم سایه نشین گنبد خضرا نمی شوم   من با فرات قهرم و شاکی ز علقمه دیگر انیس ساحل دریا نمی شوم   باور نمی کنم که حسینم شهید شد بعد از حسین ساکن دنیا نمی شوم   محمود ژولیده
عاشق شدم که از همه بهتر بخوانی ام عاشق که مثل یاس، معطر بخوانی ام من از قبیله های بزرگم که آمدم خدمتگذار خاکی این در بخوانی ام دارم چقدر چله و دارم چقدر نذر تا خاک پای حضرت حیدر بخوانی ام پر پر زدم به عشق تو در آسمان شهر شاید کرم کنی و کبوتر بخوانی ام باور کن ای همیشه گل ای مهربان پسر ام البنین شدم که تو! مادر بخوانی ام جان می دهم به لذت "یُمّاه" گفتنت اما به شرط اینکه مکرر بخوانی ام عباس را فدای تو کردم به این امید تا ظهر داغ، برادر بخوانی اش... " السلامُ علیكِ یا ٱمّ البُدور السّواطع "🥀
بی قرارِ عشق را جز در وِصال آرام نیست...
مرو ای دوست، که ما بی تو نخواهیم نشست مبُر ای یار، که ما از تو نخواهیم بُرید.
خشت اول دست معمار دلم لرزیده بود عشق این دیوار کج، محو ثریا مانده است...
گفتی: بگویم اَز اصولِ شعر گفتن جانا! برای شعر گفتن یک " تو " کافی است...
گفتند که نامحرمی و بوسه حرام است! دل گفت که محرم‌تر از این عشق کدام است؟ @
شعر گفتی تا که خود "پی وی" روی بی دردسر... راست گو با من جواد آخر چه داری توی سر؟! من خودم گیرم برایت دختری ناز و قشنگ... دست بردار از چنین کار پلیدی ای پسر! "عاصی" 😅😅🤕🤕
روزی که من به سلسله ی زلفش آمدم بیعت نکرده بود به دستش حنا هنوز..
هرکه را دور کنی دُور و برت می‌آید از محبت چه بلا ها به سرت می‌‌آید تا که در دسترسی از تو همه بی خبرند تا کمی دور شوی هی خبرت می‌آید منِ آشفته به پای تو می‌افتم اما مویِ آشفته فقط تا کمرت می‌آید روز محشر هم اگر سوی جهنم بروی یک نفر ضجه‌زنان پشت سرت می‌آید...
نريز باده که دستی به زلف يار ندارم دلم گرفته و کاری به روزگار ندارم کدام کوچه‌ی تنگی؟ کدام کافه‌ی دنجی؟ که هيچ جای جهان با کسی قرار ندارم نشسته گَرد به خانه، نگير خرده که من هم مسافری که بگيرد مرا به کار، ندارم ببند پنجره‌ها را، ببند پنجره‌ها را- -به روی من که اميدی به انتظار ندارم بگو به مرگ بگيرد تمام هستیِ من را به جز فراق که چيزی در اختيار ندارم اگر به خانه‌ی من آمدی، چراغ بياور که هيچ صبح سپيدی به شام تار ندارم...
دوباره گمشده بودم در ازدحامِ خودم غزل برای تو گفتم ولی به نام خودم... نماز ثانیه را بی تو نیز می خوانم خودم برای خودم می شوم امامِ خودم! چه سرنوشت عجیبی ست تازه فهمیدم که دور بوده ز من نیمی از تمام خودم کسی دوباره از آن سوی شعر می آید بلند می شوم از جا، به احترام خودم از این به بعد بدون تو نیستم تنها من آشنا شده ام با کسی به نام "خودم"!!
همیشه موقع دیدار او دلم می ریخت اگر چه ترس نبود اضطراب خوبی بود
محمد حسین رحیمیان السلام ای مادر ایثار یا ام البنین دلخوشی حیدر کرار یا ام البنین وقت توصیف تو ای بانو زبان ها لال شد مدح تو بالاتر از گفتار یا ام البنین جز تو در عالم کدامین زن برای زینب است بعد زهرا بهترین غمخوار یا ام البنین تو همانی که به عشق قبله عالم حسین تربیت کردی سپهسالار یا ام البنین خوش به حال هر که چون تو غیر گریه بر حسین تا دم آخر ندارد کار یا ام البنین
کم باش... ولی باش! نبودن که هنر نیست..