eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
59 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
آمدم با یک بغل اشعار پر شور و امید می‌فروشم در ازای خنده‌هایت می‌خری؟
. ای یادگار حیدر و فرزند فاطمه این شیوۀ سلام تو دل برده از همه ✍️ ، ۱۴۰۰/۱۱/۱۹ اَللّهُمَّ احْفَظْ وَاَیِّدْ وَانْصُرْ قائِدَنا وَمَرْجَعَنا الخامنه‌ای اَللّهُمَّ انْصُرْ مَنْ نَصَرَ الخامنه‌ای اَللّهُمَّ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَ الخامنه‌ای 🎋
خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا چــرا تو ای شکسته دل، خدا خدا نــمی کنی؟ خـــدای بـــی نیاز را چــــرا صـــــدا نــــمی کنی ؟ ســحر بــه بــاغ نــاله ها، گــل مــراد مــی دمد بــه نــیمه شــب چــرا لــبی به نــاله وا نــــمی کنی؟ بـــه هـر لـب دعـای تـو، فـرشته بـوسه مـی زند بـــرای درد بـــی دوا، چـــرا دعــــا نــــمی کـــنی؟ به قطـره، قــطره اشک تــو، خدا نظاره می کـند چـــرا مـــیان گـــــریه ها خـــدا خــــدا نــــمی کنی ؟ دل تـــو مـــانده در قـــفس، جـــدا از آشــیان خود پــــرنده اســــیر را، چـــــرا رهــــا نــــمی کــنی؟ چـــرا کــنون نــمی کنی ز دل غـــبار کینه را؟ چــــرا صـــفا نـــمی دهی حــــرم ســرای سینه را ؟ چــــرا صـــدا نـــمی زنی، شــهیده مدینه را؟ بـــه حــرمت حـــبیبه اش، نـــظر بــه مـا کـــند خدا خــــدا بــه نــاله شــما جـــواب مــی دهد بیا خـــــــدا بـــرات دوری از عـــذاب مـــی دهد بــــیا خــدا، خـدا، خـدا، خـدا" جواد غفور زاده خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا نماز شب را به نیت فرج مولا صاحب الزمان عج بخوانیم التماس دعای فرج 🤲 🌺
همگام فعل آمد او،فعل رفت شد دلهای سرد مردم غمدیده تفت شد وقتی زمینه ساز ظهور امام عشق در انقلاب بهمن پنجاه و هفت شد
او آمد و تاج و تخت از مد افتاد غم ریخت به کام ظلم و ایران شد شاد فهمید جهان که باتوکل به خدا با دیو همیشه می شود در افتاد
او که طرحی نو میان سیل غم انداخته یک جهان را مات خود کرده است یا دلباخته انقلابش انفجار نور بود و دشمنش بیشتر از هرکسی به مدح او پرداخته کوهِ پا برجاست ، زیر هجمه ی نمرودیان آنچه ابراهیم با خون شهیدان ساخته گفته اند و بارها تفسیر شد این شاهکار باز هم بکر است و بُعدش را کسی نشناخته در قطار انقلابیم و فرج در پیش رو هرکسی از این قطار افتاده بیرون، باخته
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گنبدت‌دل‌مۍبرد وقت ملاقاتی‌ بده..シ••! السلام‌علیڪ‌یاعلےابن‌موسی‌الرضا‹؏›..! چهار شنبه امام رضایی
نیَم به هجر تو تنها، دو همنشین دارم دلِ شکسته یکی، جانِ بی‌قرار یکی!
جناب آقاى حسان در ديوان خود، آيات سوره زلزال را اين گونه به نظم در آورده است:  اين زمين در آن زمان پر بلا ناگهان چون زلزلت زلزالها  از درونش اخرجت اثقالها با تعجب قال الانسان مالها  مردگان خيزند بر پا كلّهم‏ تا همه مردم يروا اعمالهم‏  هر كه آرد ذرّةً خيراً يره‏ يا كه آرد ذرّةً شرّاً يره‏  آن زمان خورشيد تابان كوّرت‏ كوههاى سخت و سنگين سُيّرت‏  آبها در كام دريا سجّرت‏ آتش دوزخ به شدت سعّرت‏  چون در آن هنگام جنّت ازلفت‏ خود بداند هركسى ما احضرت‏
شبی بهشت برین را بخواب میدیدم بروز وصل تو تعبیر رفت خواب مرا
•┈┈••••✾🕊✾•••┈┈• ❄فنجان طلای شعر ناب آوردم 🌸چای گل سرخ باگلاب آوردم ❄برخیز وبنوش زندگی راازنو 🌸درسینی صبح،آفتاب آوردم ❄سلام دوستان مهربانم 🌸صبح چهارشنبه تون بخیر ••●❥💐✧💐❥●•• ‌‌
تویی که صاحب چشمان پر غزل هستی اجازه هست بگویم که دوستت دارم؟
شبی بهشت برین را بخواب میدیدم بروز وصل تو تعبیر رفت خواب مرا
برایت هدیه آوردم ، دلی با عطر تنهایی اگر حتی نخواهی باز هم اصرار خواهم کرد
تاوانی از این بیش‌تر از عشق که دیده؟ شـاعرشدن شـیخ محل در تـب چشمت
فراموشی حریری از غبار افکنده بر سنگی از این پس می‌نوازد عطر تنهایی مشامم را .
دارم جهان را دور می‌ریزم من قوم و خویش شمس تبریزم نانت نبود ؟ آبت نبود ای مرد ؟ ول کن جهان را ! قهوه‌ات یخ کرد ..
ازدست‌رفتگانیم، دستی به دست ما دِه...
به حدی دوستت دارم که میدانم خدا روزی ُسوالش از تو این باشد، چه کردی او پرستیدت..؟
دوبـاره طــبع غــزل گـو بـرید امـانم را گـرفـته اسـت ســر دسـت داســتانم را به جبر چشم تو تن دادم اختیارم رفت به باد مـی‌دهـد ایـن دیـده دودمـانم را خــراب می‌کندم ایـن خـماری چـشمت دوبــاره از نـو بــسازد ولـی جــهانم را نـشسـته آبـی شـال تـو روی گـندمـزار به زیر می‌کشد این صـحنه آسـمانم را چقدر خاطره از کوچه‌ی تو بر دل ماند چــقدر کـوچه‌ی تو می‌گرفت جــانم را جــهان مرده‌پرست و زمین شـاعرکش بـــساز بـر ســر ایـن کوچه یادمـانم را
بس توبه و پرهیزم که‌از عشقِ تو باطل شد مِن‌بعد بدان شرطم که‌از توبه بپرهیزم 🌱
درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت...
. دفترم بـاز به نـاز تـو فقط بــاز کنم سازم از گفتن چشمان تـو دمساز کنم سوز دل برسر دل ماند و نگویم به کسی راز دل را بـه لب سرخ تو ابراز کنم
شبیه تعزیه خوانی به نقشِ شِمرَم که... خودش به گریه خودش را مدام لعنت کرد...!
همچو یک مثنویِ بی سر و تَه بودم من شمسَ تبریزی ِچشمان تو تفسیرم کرد
دلم هوای تو دارد.
تو اگر نمک به زخمم بپراکنی نکوتر ؛ که ز دست غیر گیرم منِ خسته مرهمی را..
باید خدا شوی که بفهمی علی که بود کاری که از بنی‌بشری بر نیامده🙃👌🏻🍃