خاطراتت را به کنج کافه ای بیرون شهر
جمعه ها همراه قهوه بی شکر سر میکشم
#محسن_صحت
نمیگنجد خیال دیگری در سینهی تنگم
نگینِ دل ندارد جای نقشی غیرِ نام تو
#حزین_لاهیجی
#روز_مهندس_مبارک 👷♀
این که یک روز مهندس برود در پی شعر
سَروسِریست که با موی پریشان دارد ...!
#علی_صفری
به دلم مانده است حضرت عشق
جایِ گلهای دامنت باشم
یا که جای پلاک و زنجیرِ
متصل روی گردنت باشم
به دلم مانده است حضرت عشق
که پس از هجمههای تنهایی
گوشهای،خلوتی، شبی، جایی
لب به لب، غرقِ در تنت باشم
به دلم مانده است حضرت عشق
جای بغض نبودنت گاهی
دست در دست تو به دنبال
صرف افعال بودنت باشم
بر دلم مانده است با قلماَم
دور چشمت بچرخم و انگاه
جای گفتن ز غصه در ذکر
واژه واژه سرودنت باشم
بر دلم مانده است لبهایم
از تن تو ستاره برچیند
وَ سپس عـاشقانه مشغول
بوسه بوسه چشیدنت باشم
بر دلم مانده است گه گاهی
بوسه باران کنم صدایت را
تو برایم غزل بخوانی و من
غرق و محو شنیدنت باشم
#مجتبی_خوش_زبان
#تقدیم_به_آن_کسی_که_خود_میداند
ای زندگی بردار دست از امتحانم
چیزی نه میدانم نه میخواهم بدانم
دلسنگ یا دلتنگ، چون کوهی زمینگیر
از آسمان دلخوش به یک رنگینکمانم
#فاضل_نظری🌺🍃
شعر طنز به مناسبت روز مهندس
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
گرفتم بعد عمری مدرکی چند و اینجانب شدم حالا مهندس
ندانستم که ریزد از چپ و راست ! ز پایین و از آن بالا مهندس
غضنفر گاری اش را هول نمیداد! دِ یالا هول بده یالا مهندس
تقی هم چونه میزد کنج بازار ! نمی ارزه واسم والا مهندس!
به مرد قهوه چی میگفت اصغر !دو تا چایی قند پهلو مهندس
شنیدم کودکی میگفت در ده !به مردی با چپق خالو مهندس
ز جنب دکه ای بگذشت مردی !صدا آمد ” آب آلبالو مهندس “
خلاصه میخورد خون جماعت !همیشه بدتر از زالو مهندس !
شنیدم با تشر میگفت معمار !به آن وردست حمالش مهندس
همین مانده که از فردا بگویند !به گوساله و امثالش مهندس
یهو یاد سکینه کردم ای داد !فدای آن لب و خالش مهندس
شنیدم که عمل کرده دماغش خبر داری از احوالش مهندس؟!
شنیدم بعد تنظیمات بینی !بهش میگن همه خانوم مهندس
شنیدم بچه زاییده دوباره بگو هشتا کمه خانوم مهندس!؟
سرت رو درد آوردم من مهندس !سخن از هر دری اومد مهندس
یکی سیگار میخواد اون سمت دکه !برو که مشتری اومد مهندس !
#مهندس_روزت_مبارک
روی آن شیشه ی تب دار تو را "ها" کردم
اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم
حرف با برف زدم سوز زمستانی را
با بخار نفسم وصل به گرما کردم
شیشه بد جور دلش ابری و بارانی شد
شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم
عرق سرد به پیشانی آن شیشه نشست
تا به امید ورود تو دهان وا کردم
در هوای نفسم گم شده بودی ای عشق
با سرانگشت تو را گشتم و پیدا کردم
با سرانگشت کشیدم به دلش عکس تو را
عکس زیبای تو را سیر تماشا کردم
باز با بازدمی اسم تو بر شیشه نشست
من دمم را به امید تو مسیحا کردم
#شادی_صندوقی
طالع وارون ما از بس به پستی مایل است
پا اگر بر سنگ بگذاریم، در گل میرویم...
#کلیم_همدانی
لب دوختیم و خیره به #چشمان_هم شدیم
نازم به این سکوت ڪه با گفت و گو گذشت
#یدالله_مفتون_امینی