eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام سحرتون بخیر🌸
سحری کاش به ایوان نجف سجده کنم مرمر صحن تو را با مژه جارو بکشم عشق یعنی که به ایوان نجف تکیه دهم از سحر تا دم افطار فقط هوو بکشم
سحر از هفدهم بگذشت و امشب دلم از غربت حيدر چه خون است فضاے شهر کوفه این سحرها پر از انا الیه راجعون است...
یک سحر رفت،که دیدار قیامت دارد به پشیمان و پریشان چه شباهت دارد لا اقل عمر پر از غفلت من با سر و پا کاش گویند که این بنده ارادت دارد یا که کوتاه بیا یا که بمان جان برود شهد شیرین شدهٔ عشق روایت دارد ای خوشا بر دل پاک همه آنانی که روز حسرت ز حسین مهر زیارت دارد
حتی اگر از مال، مالامال باشد نزد تو باید قد آدم دال باشد عبد پشیمان آمده آغوش وا کن مگذار بیش از این پریشان حال باشد اقرار معصیت چرا میخواهی از من بهتر همین که عبد نادم لال باشد اشکی بده محصول باغم پا بگیرید ارزش ندارد میوه وقتی کال باشد وقت گدایی از کریمِ آبرودار خوب است سائل اهل قیل و قال باشد گرچه گناهی در خور عفوت نکردم اما همین عصیان پر از اشکال باشد چشم امیدم روز محشر سوی زهراست مادر همیشه در پی اطفال باشد زهرا خبر دارد که مجنون الحسینیم به خدا قسم این بهترین اقبال باشد پرونده ی ما دست او باشد تمام است هر مشکلی را فاطمه حلٓال باشد این گریه از خوف خدا خوب است اما اشک محرم بهترین اعمال باشد پس تا توان داریم گریان حسینیم در روضه ای چون صحبت از گودال باشد مردی که روزی زینت دوش نبی بود انصاف بُوَد آیا تنش پامال باشد ای نامسلمان ها کمی آزاده باشید ذبح کدامین دین به این منوال باشد زینب به سوی خیمه ها برگشت و میگفت ای وای اگر پای کسی خلخال باشد لبریز بغضیم و امید ما همین است سال ظهور منتقم امسال باشد : ❤️ سر فدای قَدَمَت، ای مَه ڪنعانی من قَدَمی ‌رنجه ڪن،‌ ای دوست ‌به ‌مهمانی ‌من عمرمان رفت به تڪرار نبودن هایت غیبتت ‌سخت ‌شد از دست‌ مسلمانی من سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
گفتی که گنه کنی به دوزخ برمت این را به کسی گو که تو را نشناسد پ‌ن: إِلٰهِى إِنْ أَخَذْتَنِى بِجُرْمِى أَخَذْتُكَ بِعَفْوِكَ | خدایا! اگر بر جرمم بگیری من نیز تورا به عفوت بگیرم🌱 📖مناجات شعبانیه
به مناسبت سالروز ساقی بدر شدی، شرح مقامت کردند اهل توحید چنین نقل کرامت کردند در شب هفدهم ماه عزیز رمضان سه هزار و سه مَلک مدح و سلامت کردند قبل پیدایش افلاک، بزرگان مَلک دل خود را همه دربست به نامت کردند برتر از عرش شد آن چاه که در آن رفتی ساقیان دو جهان سجده به جامت کردند صبح فردا شد و آن ها که مقابل بودند با رجزخوانی ات، احساس ندامت کردند تیغت آنقدر از آن بی صفتان کشته گرفت شرح برپایی تصویر قیامت کردند آن کسانی که به اعجاز تو مؤمن نشدند خودشان را همه ی عمر ملامت کردند ** غیرت الله نبودی که ببینی در طف چه ستم ها که به اولاد کرامت کردند یک نفر داد زد از عمد در اطراف حسین لشگری حمله سوی اهل و خیامت کردند به حسینت به خدا هیچ کسی آب نداد پشت بر آن همه ایثار و مرامت کردند شاعر:
هدایت شده از اشعار حسین مرادی
آنچنان مستم نموده دیدن چشمت که شب تا سحر از شعر هایم شهر را مجنون کنم
هدایت شده از اشعار حسین مرادی
با دو دیوان شعر فاخر از نگاهت میروم از حسادت هر چه دختر هست را دلخون کنم
هدایت شده از اشعار حسین مرادی
آنچنان خوبی که از سرمستی هر بوسه ات جز تو هرچیزی که باشد از دلم بیرون کنم
در ظلمت جهل، نور مهتاب علی است مصداق رکوع و سجده ی ناب علی است در شام اگر چه بی نمازش خواندند مظلوم ترین علی است
رؤیایِ تو را به خاطرم می کارم از ابرِ وفا به روی آن می بارم ای سبزترین زمانِ روییدنِ مِهر با هر نفسی دوست ترت می دارم.
فواره وار، سربه هوایی و سربه زیر چون تلخی شراب، دل آزار و دلپذیر ماهی تویی و آب؛ من و تنگ؛ روزگار! من در حصار تنگ و تو در مشت من اسیر مرداب زندگی همه را غرق می كند ای عشق همّتی كن و دست مرا بگیر ای مرگ می رسی به من اما چقدر زود ای عشق می رسم به تو اما چقدر دیر شیرینی فراق کم از شور وصل نیست گر عشق مقصد است خوشا لذت مسیر چشم انتظار حادثه ای ناگهان مباش با مرگ زندگی كن و با زندگی بمیر
"ای آنکه دوست دارمت اما ندارمت برسینه می فشارمت اما ندارمت" هرشب کناردفتر احساس واژه ها چون شعر می نگارمت اما ندارمت همچون ستاره های کویری،قدم زنان هربار می شمارمت اما ندارمت عطر گل همیشه بهاری، قصیده ای درذهن می سپارمت اما ندارمت تکلیف روزهای پراز غربتی ببین درخانه می گذارمت اما ندارمت عاشق نبوده ای که بفهمی زبان عشق هرلحظه دوست دارمت اما ندارمت
از دلم تا لب ایوان شما راهی نیست ؛ نیمہ جانی‌ست در این فاصلہ قربان شـما ..!!
در این دریا، چه می جویند ماهی های سرگردان مرا آزاد می خواهی؟ به تنگ خویش برگردان
دشنام یا دعای تودر حق من یکی است‌ ای آفتاب، هرچه کنی ذره پروری‌ست!
چون شوم خاک رهش دامن بیفشاند ز من ور بگویم دل بگردان رو بگرداند ز من
نترسید! خودم هوایتان را دارم... (سوره طه/۴۶) 😇✨ 🌼🖤🍃💙♥️
تشنه‌ام این رمضان تشنه‌تر از هر رمضانی شب قدر آمده تا قدر دل خویش بدانی لیلةالقدر عزیزی‌ست بیا دل بتکانیم راستی روزه مگر چیست؟ همین خانه‌تکانی ماه کنعان! ندهد سلطنت مصر فریبت تو چرا مثل پدر نیستی ای یوسف ثانی؟ نیست تقصیر عصا، معجزۀ موسوی‌ات نیست کاش می‌شد که شعیبت بپذیرد به شبانی بی‌نشانان زمین، زنده‌به‌گوران زمانیم همه همسایۀ مرگیم، همین است نشانی
گفته بودی چشم بردارم من از چشمان تـو چشم‌هایم بی‌تو بارانی‌ست حرفش را نزن
مناجات با خدا ز فرط معصیت آهم به سینه کاری نیست میان آینه ام نقشی از نگاری نیست قساوت دل آلوده کار دستم داد دگر ز دیده ام اشک زلال جاری نیست همه خدایی خود را بگرد و خوب ببین که رو سیاه تر از من گناه کاری نیست همه جوارح من با گناه مانوس است گرسنگی و عطش رسم روزه داری نیست رفاقت من و تو رنگ و بوی دیگر داشت به حال و روز دلم جای آه و زاری نیست؟ بیا و بی ادبی های مرا ندیده بگیر به غیر جود و کرم از تو انتظاری نیست تمام دل خوشی من محبت علی است ز هیچ کس به جز آقا امید یاری نیست حرام باشد اگر رو به غیر او بزنم کریم تر ز علی هیچ سفره داری نیست سگ قدیمی دربار شاه لو کشفم به جز مقابل شه جای خاکساری نیست قسم به چادر خاکی برای حفظ ولا شبیه مادر سادات جان نثاری نیست خوشا به حال کسانی که با بصیرت محض حمایت از ولی امرشان شعاری نیست مدال عشق حسین است سینه های کبود حریف سینه ما شعله های ناری نیست به گریه بهر حسین یار مادرش هستم ز هجر کرب و بلایش به دل قراری نیست خدا ز سوز دل زینب آفریده مرا به نام سینه زن کربلا خریده مرا
خوب کردی که سرِ سفره نمک هم داری چون که زخم دلم امشب به نمک داشت نیاز همسر من که زمین از نفسش بر پا بود به مناجات شبش حور و ملک داشت نیاز با خودش بود و به کار احدی کار نداشت مهربان بود و به سوداش ، فلک داشت نیاز خلق شد عالم هستی به وجود زهرا به دعاهاش ، سما تا به سمک داشت نیاز پشت در رفت حمایت کند از من ورنه یک چنین فاطمه ای کِی به فدک داشت نیاز یک زن و کودکِ بی تاب ، میان کوچه کِی به بی حرمتی و فحش و کتک داشت نیاز جای حیدر کمک از فضه گرفت و بر خاست پشت در سقط جنین شد به کمک داشت نیاز با نسیمی رُخِ گلبرگِ گُلم لَک می شد تو بگو برگ گل یاس به چَک داشت نیاز ؟؟!! ** .. حرمله ...! تا ز عطش جان ندهد طفل رباب چند قطره فقط از آب خنک داشت نیاز شاعر:
سحر هجدهم از عمر گدايت كم شد يك نجف خواسته بوديم كه نشد روزی من