eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
نقل است روحِ لیلة القدر است زهرا پس جانِ ما بادا فدای لیلة‌القدر
.. آن شب قدری که می‌گویند، تفسیرش تویی آن شب قدری که پنهان است حتی مضجعش
👌👌👌 نکردیم کاری در این بندگی‌ها ندیدیم خیری از این زندگی‌ها از این زندگی‌ها نشد کام حاصل در این بندگی‌هاست شرمندگی‌ها بیا عشقِ ویران‌کنِ صبر و طاقت که آسوده گردیم ز آسودگی‌ها اگر هست خیری در آشفتگی‌هاست که آشفته‌تر باد آشفتگی‌ها ز زنگار عقل آینۀ دل سیه شد خوشا سادگی‌ها و دیوانگی‌ها رهی گر به حق هست شوریدگی‌هاست خوشا عیش سودای شوریدگی‌ها پریشان شو از زلف‌های پریشان مجو خاطر جمع ز آسودگی‌ها بیا تا تلافی کنیم آنچه بگذشت که داریم از عمر شرمندگی‌ها بیا بعد از این فیض بیدار باشیم که مرگ است بهتر از این خفتگی‌ها
لطف حسین ما را تنها نمی‌ گذارد گر خلق وا گذارد ، او وا نمی‌ گذارد . او کشتی نجات و کشتی شکسته ماییم مولا به کام غرقاب ما را نمی‌ گذارد . هل من معین او را باید جواب دادن شیعه امام خود را تنها نمی‌ گذارد . زهرا به دوستانش قول بهشت داده است بر روی گفته ی خویش او پا نمی‌ گذارد . ما و فسرده حالی مولا نمی‌ پسندد مسکین و دست خالی مولا نمی‌ گذارد . از بس گناهکاریم ما مستحق ناریم باید که سوخت ما را ؛ زهرا نمی‌ گذارد . . .  استاد سید رضا مؤید
خودت اجازه نده بعد از این گناه کنم زیاد روی من و توبه ام حساب مکن...
آن منتقم خون خدا را برسان معنای اجابت دعا را برسان باید که همه دعا کنند در شب قدر یارب فرج صاحب ما را برسان
دلبسته‌ام به لطف کریمان، در این میان بر رحمت حسین فراوان‌تر از همه ...
اے کاش مے شد امشب اے قرآن ناطق دست شما را جاے قرآن سر بگیرم... فرج🤲
شب قدر است و ندانم به خدا قدر خودم نفس سرکش شده  محتاج به زندان علیست چشمم از دیدن هرمنظره ای سیر شده باز اما نظرم جانب ایوان علیست
کعبه وا کرده دهان را به سخن، در شبِ قدر تا بدانیم کلیدِ درِ این خانه فقط دست علی‌ست!
قرارِ عاشقان بــاشد شبِ قدر که ذکرِ "یـاعلی" دارد لبِ قدر خداوندا مرا امشب ببخشا به حقِ "فاطمه" آن کوکبِ قدر
شب های احیا در فراق تو گذر شد عمرم تباه است و ز هجر تو سپر شد ای روضه خوان ای یوسف زهرا کجایی ؟ آقا بیا روزم شب و شب هم سحر شد از اول ماه خدا یاد تو هستم اما چرا این ناله هایم بی اثر شد آقا اجازه شب ، شبِ قدر است و روضه از کوفه تا کرب و بلا خاکم به سر شد مولای دین رفت و جسارت ها شروع شد در سینه هاشان بغض مولا پر ثمر شد اما امان از روضه ای که خون تو گریی آقا اسارت رفت و زینب در خطر شد بی تو چه سخت است از سر و سرنیزه گفتن مولا بیا چون یک سه ساله در به در شد طشت طلا و خیزران ها بر حسینت بزم شراب و دختری غرق نظر شد وقتی جسارت بر سر ببریده کردند مویش سپید و زینب تو خون جگر شد این بار در شام و پلیدی های بسیار گوید رقیه ای پدر وقت سفر شد مولا حلالم کن ولی ای صاحب من چشمان زهرا مادرت از گریه تر شد ...
🏴 میان صحن رو در روی ایوان از علی گفتن خدا از ما نگیرد لطف این نازک خیالی را
صد نامه نوشتیم و نخواندیم جوابی ای عهد فراموش، ز پیمان چه نویسیم؟
قران به سرم بود و تو را دیدم و گفتم ده مرتبه با دیده‌ی گریان "بِکَ یا عشق"
منم و این شب میقات الهی العفو تویی و اینهمه حاجات الهی العفو شب قدر است الهی به رسول‌الله ات شب عفو است و ملاقات الهی العفو به صحیفه به مفاتیح به قرآن عظیم به زُمر ، غافر و صافات الهی العفو به ابوحمزه ، کمیل و به دعاهای سحر به شب اهل خرابات الهی العفو مَسَّنا الضُّر فَتَصَدَّق به علیٍ به علی آه جِئناک بِمُزجاة الهی العفو قدر زهراست الهی به پَرِ چادر او به دلِ مادرِ سادات الهی العفو به کریمی به غریبی به یتیمیِ حسن به کَرَمخانه‌ی حاجات الهی العفو به حُسینت به حُسینت به حُسینت به حسین زیر رگبارِ جراحات الهی العفو به دو دستان گره خورده‌ی سجاد میان رنجیر به اهالی مناجات الهی العفو به غم خاطره‌ی کرببلای باقر توبه از اینهمه آفات الهی العفو عمرِ من رفت الهی به امام صادق خط بکش بر همه مافات الهی العفو من و زندان خطاهام به موسی‌الکاظم من و زنجیرِ مجازات  الهی العفو به همین پنجره‌فولاد به زوارِ رضا به تمامیِ زیارات الهی العفو هیچ جز شرم نداریم الهی به جواد جان این کعبه‌ی خیرات الهی العفو به دل محترم حضرت هادی یارب که نکردند مراعات الهی العفو و الهی به حسن از همه کوتاهی‌ها یا که از اینهمه افراط الهی العفو همه گفتیم بگوییم به مهدی الغوث به همین صاحب اوقات الهی العفو آه بر گریه‌ی صبح و شبِ او بر زینب پشتِ دروازه‌ی ساعات الهی العفو به رُباب و به سکینه به غم گهواره موقع غارت و سوغات الهی العفو به زمین خوردن بی دست علمدار حرم وای از خیمه‌ی سادات الهی العفو به شهیدان حرم‌ها به سلیمانی‌ها می‌رسد روز مکافات الهی العفو
اتفاقی تازه همچون عشق میخواهد دلم ماجرایی ساده رنگ شعر میخواهد دلم گاه گاهی👈 یک نگاهی اشتباهی سمت تو یک نفر از جنس تو اصلا " "میخواهد دلم👆❤️😢 ☺😕😕 🌿🌷🌷🌿😃
من از غم تو غزل می‌سرایم و آن را، تو عاشقانه به‌گوش رقیب می‌خوانی . . .
لَنگ است کُمیتِ غزل و مَدح و قصیده آنجا که قلم، نازکشِ چشمِ «تو» باشد ...
شور شیرینی شهرُ رمضان است دو چشمت مشهد أشهدُ أن لای اذان است دو چشمت آه یا مریمُ ما کانَ ابوکِ إمرءَ سَوءٍ! از چه با این همه پاکی نگران است دو چشمت خواب و بیدار به درک شب قدرش نرسیدند ألذی اُنزلَ فیه القرآن است دو چشمت گرهی بین دو ابروی کمانت اگر افتد أصلِحوا بینهما طائفتان است دو چشمت ای دو چشمت زده از شدّت سبزی به سیاهی پشت مژگان تو مُدهامّتان است دو چشمت چشم وا می کنی انگار دو دریاست، دو خورشید مرجَ البحرین ِ یلتقیان است دو چشمت می کند گاه به گاهی سوی عشّاق نگاهی فسیَکفیکهُمُ الله؛ چنان است دو چشمت 😊
. عشق تو گرفت از تن من تاب و توان را ترسم که به پایان نرسانم رمضان را ...
افتاده خون دفتر شعرم به گردنت! از بس که بیت بیت به آهم کشانده ای:)
ترکیب "نگاه" و "هنر اخم" و "صدایت".. "آدم کش و خون ریز" و "دل انگیز" و "نجیب" است!
دیگر بس است ناله ی العفو، روضه خوان! روضه بخوان که ما هوس روضه کرده ایم
هر سحر نام تو بر لب میبرم "یا ربنا" هرچه میخواهی بکن اما نران از خود مرا قدر ما شد "یا علی" تقدیرمان یک شب "نجف" با زبان روزه کردم التماسِ "کربلا"