هر درد را که مینگری هست چارهای ،
دردِ محبت است که درمانپذیر نیست !
#وحشی_بافقی
سخت می ڪوشم ڪه با شعــــرم فراموشـــــت ڪنم
از خدا می ڪَویم اما، باز منظـــورم تــــــــویی...
#پروانه_حسینی
مثل
ستارههای دنباله داری ..
دیدنت ؛
هر شب برایم آرزوست...
#حمیدرضا_عبداللهی💫
ناز کن ، عشوه بیا ، ناز خریدن بلدم
باز هم حرف بزن ، حرف شنیدن بلدم
لب خود تر بکنی ... من به کنارت هستم
به قرارِ تو ... فقط زود رسیدن بلدم
اشک شوق است که با دیدن تو رود شده
من به عشق تو از این رود ، پریدن بلدم
روبروی تو فراموش شده پلک زدن ...
با همین چشم ، فقط روی تو دیدن بلدم
لب تو باغ گلی هست که بر صورت توست
من از این باغ ، رُزِ عشقِ تو چیدن بلدم
موی تو مخمل نرمی ست ، "نوازش لازم"
وَ بر این مخمل شب ، دست کشیدن بلدم
کاشکی پیر شوم پای تو و پای دلت
بخدا پای همین عشق ، خمیدن بلدم
#رضا_قاسمی
جفا بر کسی بیش ازین چون کنی؟
که هر دم به نوعی دلش خون کنی
تو روزی ز دست غم خود مرا
به صحرا دوانی و مجنون کنی
نگویم به کس حال بیداد تو
که ترسم بگویند و افزون کنی
نمیدارم از دامنت دست باز
گرَم دامن دیده جیحون کنی
برآنی که بر من کنی رحمتی
چه سودم دهد؟ گر نه اکنون کنی
اوحدی
دیده ام راه دوست دارم گر ببیند روی او
ورنه این عالم ک مادیدیم خوش دیدن نداشت
#محسن_رشیدی
روسری روی سرت" آیه قرآن" من است
موی آشفته تو "خانه ویران" من است
خم ابروی کجت پنجه یک تیرانداز
گر رهایش بکنی "حرمله جان" من است
چشم تو وای نگو...دیده دل میخواهد...
گوشه چشم شما "منطق و برهان" من است
صورتت مثل گلی در وسط تابستان
بین گلهای معطر "گل ریحان" من است
شهد لبهای تو از قند و عسل شیرین تر
شک ندارم لب تو "حاکم قندان" من است
گردنت تا کمرت منحنی زیباییست
پیچ وتاب بدنت" گردنه حیران "من است
لمس اندام تو سخت است ولی آغوشت...
آخرین مرحله از "خواب پریشان" من است
#مسعود_محمدپور
دعا نمیکنم این روزها مرادی نیست
تو را به مهر و محبت که اعتقادی نیست!
ببخش اینکه به تو خیره میشوم گاهی…
خیال کردهام این حاجت زیادی نیست!
قبول کن به خدا بخت هم رقیب من است
شبی که موی تو آشفته است، بادی نیست!
سکوت کردی و دیدی چه زخمها خوردم
سکوت معنیاش این است: انتقادی نیست!
تو شاهزادهی مغرور قصهای؛ جز من
دوای بی کسیات دست شهرزادی نیست!
به سیل گریه قسم، آبروی من رفتهست
از این به بعد به چشمانم اعتمادی نیست
#حسین_دهلوی
من چرا دل به تو دادم که دلم میشکنی
یا چه کردم که نگه باز به من مینکنی
دیگران چون بروند از نظر از دل بروند
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی
#سعدی
💖✨
من اگر دل به تو دادم تو زمن دل بردی
گر گناه است محبت، تو گنهکار تری
#عماد_خراسانی
🧡🧡🧡
هر کسی ویرانهٔ خود را
عمارت میکند
ما به تعمیر دل بی پا و سر
ویران شدیم ...
#بیدل_دهلوی
مثل نیلوفر، به عمق باورم پیچیده ای...
من در آغوش تو میمانم... مرا مرداب کن!
#سوسن_درفش
چاره ِ بیماریِ عِشق است پَرهیز از طبیب
هًرکه قَدر ِ دَرد دانَد با مُداوا دُشمن است
#صائب_تبریزی
ما در شکست گوهر یکدانهٔ خودیم
سنگ ملامت دل دیوانهٔ خودیم
چون بلبل از ترانهٔ خود مست میشویم
ما غافلان به خواب ز افسانهٔ خودیم
در خون نشستهایم ز رنگینی خیال
چون لاله دلسیاه ز پیمانهٔ خودیم
گیریم گل در آب به تعمیر دیگران
هر چند سیل گوشهٔ ویرانهٔ خودیم
دست فلک کبود شد از گوشمال و ما
مشغول خاکبازی طفلانهٔ خودیم
ما چون کمان ز گوشه نشینی درین بساط
هر جا رویم معتکف خانهٔ خودیم
صائب، شده است برق حوادث چراغ ما
تا خوشه چین خرمن بیدانهٔ خودیم
#صائب_تبریزی
🦋🍃🦋🍃🍃🦋🍃
تا خواب وصالِ یار دیدم سر صبح
از سمت بهشت و نور...وا شد در صبح
فریاد زدم که دوستش می دارم
یک کوچه شنید و ریخت کرک و پر صبح
#محمدجواد_منوچهری
باران و چتر و شال و شنل بود و ما دو تا…
جوی و دو جفت چکمه و گِل بود و ما دو تا…
وقتی نگاه من به تو افتاد، سرنوشت
تصدیق گفتههای «هِگِل» بود و ما دو تا…
روز قرارِ اوّل و میز و سکوت و چای
سنگینی هوای هتل بود و ما دو تا
افتــاد روی میز ورقهای سرنوشت
فنجان و فال و بیبی و دِل بود و ما دو تا
کمکم زمانه داشت به هــم میرساندمان
در کوچه ساز و تمبک و کِل بود و ما دو تا…
تا آفتاب زد همه جـــا تار شد برام
دنیا چهقدر سرد و کسل بود و ما دو تا،
از خواب میپریم کـه این ماجرا فقط
یک آرزوی مانده به دل بود و ما دو تا
#نجمه_زارع
ناز کن ، عشوه بیا ، ناز خریدن بلدم
باز هم حرف بزن ، حرف شنیدن بلدم
لب خود تر بکنی ... من به کنارت هستم
به قرارِ تو ... فقط زود رسیدن بلدم
اشک شوق است که با دیدن تو رود شده
من به عشق تو از این رود ، پریدن بلدم
روبروی تو فراموش شده پلک زدن ...
با همین چشم ، فقط روی تو دیدن بلدم
لب تو باغ گلی هست که بر صورت توست
من از این باغ ، رُزِ عشقِ تو چیدن بلدم
موی تو مخمل نرمی ست ، "نوازش لازم"
وَ بر این مخمل شب ، دست کشیدن بلدم
کاشکی پیر شوم پای تو و پای دلت
بخدا پای همین عشق ، خمیدن بلدم
#رضا_قاسمی
🦋🌿
هر بار توبہ مے ڪنم از عاشقی و باز
چشمت چہ مے ڪند ڪہ فراموش مے ڪنم
#ڪمال_الدین_علاءالدینے
🌴💙🌴
غصہ مرا ڪشت ، چرا ساڪتے؟
با منِ دیوانہ تو حرفے بزن
هرچہ دلت خواست بگویے ، بگو
باش فقط، بغضِ مرا خط بزن ...
#نرگس_صرافیان🌿
🌴💙🌴
هر کجا از عشق گفتم ، سنگ بی مهری زدند
مردمان این زمانه " دل " نمی فهمند چیست
#سجاد_نوبختی
پیش بیا! پیش بیا! پیشتر!
تا که بگویم غم دل بیشتر
دوستترت دارم از هر چه دوست
ای تو به من از خود من خویشتر
#قيصر_امينپور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۵ اردیبهشت، روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم #فردوسی و #زبان_فارسی گرامی باد.
منم بنده ی اهل بیت نبی
ستاینده خاک پای «وصی»
اگر چشم داری به دیگر سرای
به نزد نبی و علی گیر جای
گرت زین بد آید گناه من است
چنین است و این دین و راه من است
برین زادم و هم برین بگذرم
چنان دان که خاک پی حیدرم
دلت گر به راه خطا مایل است
تو را دشمن اندر جهان خود دل است
نباشد جز از بیپدر دشمنش
که یزدان به آتش بسوزد تنش
هر آنکس که در جانش بغض علیست
ازو زارتر در جهان زار کیست
✍ #فردوسی
🎙 امام خامنهای: من با #شاهنامه مأنوسم.
حکمت شاهنامهی حکیم ابوالقاسم #فردوسی، حکمت اوستایی نیست؛ حکمت قرآنی است. اگر کسی به شاهنامه دقت کند، خواهد دید فردوسی ایران را سروده، اما با دید یک مسلمان؛ آن هم یک مسلمان شیعه.
هرکسی در آسمان با یک ستاره
دلخوش است !
عیب من این بود شاید...
ماه را میخواستم!!!
#حامد_فلاحی_راد
من و تو اشتباهی عشق همدیگر شدیم آری...
تورا میبخشم اما تا ابد خود را نمیبخشم!
#امید_صباغ_نو
آنقدر تشنه ی یک جام شرابم که نگو
ماهی گم شده در حسرت آبم که نگو
مثل پیری که توان رفته ز جانش ، دایم
پی آن کودکی و عهد شبابم که نگو
عذر تقصیر اگر فکر و خیالم تو شدی
آنقدر در تو گُم و غرق سرابم که نگو
بس که از عمق وجود از غم تو لرزیدم
مثل بم گشته ام و خانه خرابم که نگو
همه شب زمزمه ام گوشه ی میخانه شده
آنقدر تشنه ی یک جام شرابم که نگو 👌❤️🍃
#ناصر_نيك_نژاد
•|🌿
عوض شدی دلم برای دیدنت بهانه داشت
چرا که مثل اشک چشم خواهشم ترانه داشت
به یاد روزهای خوبمان همیشه دست من
هوای موطلایِ باز را اسیر شانه داشت
شدم شبیه مادری که آخرین نگاه او
به خاطرات بچه اش نوای عاجزانه داشت
فقط نگو به من گلم که عاشقم نبوده ای
روایتی نوشته ای خدای عاشقانه داشت
ببین عواملی که رویشی به لاله داده اند
امید غنچه را به زیر سنگ با جوانه داشت
نگو بمان که میروم،بگو نمان نمیروم
که خواهشت ز من فقط جواب دخترانه داشت
🌸گلایه هم که میکنم شعر حساب میشود
زبان شاعری مگر ز یار ما نشانه داشت
من از تمام شاعران به نکته ها رسیده ام
که شعر با گذشته ها سراب صادقانه داشت
#سید_طباطبایی