eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
که خلق گشته زمین تا شما به‌هم برسید...
انسان کامل را ببین، با خود مکمل می‌برد...
تمام عمر دمادم کنار هم باشید و در مصاف خطر ذوالفقار هم باشید..
رفت و حالا هزار و یک شب شد یاد او می‌کشد به‌تن تب را جز تو ای شعر هیچ کس نشنید قصه‌های هزار و یک شب را...
بمان، انار برایت شکسته‌ام که غمم را به این بهانه برای تو دانه دانه بگویم... 
از تو کندن به ما نمی‌آید...
گذر زمان، گاهی استخوانی می‌شود لای زخم... که مویت را سپید می‌کند دلت را سیاه...
یک دلهره‌ی عجیب در من گاهی چون شعله به قامتِ نحیفِ کاهی می‌افتد و از ترس به خود می‌لرزم مصداقِ هراسِ مرغی از روباهی ترس از پیِ ترس و حادثه از پیِ هم می‌افتم از آن چاله به قعرِ چاهی آن چاه به رویِ من فرو می‌ریزد از قصه‌ی این حادثه‌ها آگاهی؟ افتاد شبی به جانِ من، عشق تو، چون دریاچه‌ی پر نمک به جانِ ماهی این‌گونه شده که می‌روم گَه گاهی تا مرزِ فنا؛ چه قصه‌ی کوتاهی!
نازي است تو را در سر، کمتر نکني دانم دردي است مرا در دل، باور نکني دانم خيره چه سراندازم بر خاک سر کويت گر بوسه زنم پايت، سر برنکني دانم گفتي بدهم کامت اما نه بدين زودي عمري شد و زين وعده، کمتر نکني دانم بوسيم عطا کردي، زان کرده پشيماني داني که خطا کردي، ديگر نکني دانم گر کشتنيم باري هم دست تو و تيغت خود دست به خون من، هم تر نکني دانم گه گه زني از شوخي حلقه در خاقاني خانه همه خون بيني، سر درنکني دانم هان اي دل خاقاني سر در سر کارش کن الا هوس وصلش، در سر نکني دانم گرچه به عراق اندر سلطان سخن گشتي جز خاک در سلطان افسر نکني دانم
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ رنجورم و با تاب و توانی که ندارم دلتنگ توام، ای تو همانی که ندارم ━━━━💠🌸💠━━━━
. با من برنو به دوش یاغی مشروطه‌خواه عشق کاری کرده که تبریز می‌سوزد در آه بعد‌ها تاریخ می‌گوید که چشمانت چه کرد با من تنهاتر از ستار‌خان بی سپاه موی من مانند یال اسب مغرورم سپید روزگار من شبیه کتری چوپان سیاه هر کسی بعد از تو من را دید گفت از رعد و برق کنده‌ی پیر بلوطی سوخت نه یک مشت کاه کاروانی رد نشد تا یوسفی پیدا شود یک نفر باید زلیخا را بیندازد به چاه آدمیزاد است و عشق و دل به هر کاری زدن آدم است و سیب خوردن آدم است و اشتباه سوختم و دیدم قدیمی‌ها چه زیبا گفته اند دانه‌ی فلفل سیاه و خال مه‌رویان سیاه