eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ ‌ ‌ ‌ ‌ کس را نبود و نیست ، توانِ مقابله تا مرتضاست یک طرفِ این معادله نصرانیان و صومعه لرزند یک به یک تا نام مرتضاست میان مباهله تصریحِ  نَصِّ"انفسنا" داد می زند مابین مصطفی و علی نیست فاصله در بدر و خیبر و اُحد و لیله المبیت دستِ علیست در همه جا ختم غائله دنیا پُر از کتاب شود هم نمی شود پیش خطی ز خطبه ی او ، غیرِ باطله از او سوال کردن ما ، محضِ گفتگوست ورنه جواب را بدهد قبلِ مسئله دست خداست دستِ علی ، ما گرفته ایم آری ز دست هایِ یدُاللهی اش صله کار خداست مدح علی ، کارِ عقل نیست عاجز بُوَد ز فهمِ مقامش ، مُخیَّلِه ‌ ‌ ‌ ‌‌‌
. ☀️ جان پیغمبر احمد از ساکنان نجران خواست تا که اسلام آورند همه تا ز تثلیث رو بگردانند رو به توحید و حق کنند همه ساکنان مسیحی نجران مدتی فکر و مشورت کردند عاقبت عالمانی از ایشان رو به‌سوی مدینه آوردند "عاقب" و "سید" و "ابوحارث" خبره بودند و از همه سرتر احتجاج و مناظره رخ داد بین نجرانیان و پیغمبر ساحت مسجد مدینه پر از حجت و استناد و برهان شد ره به جایی نبرد گفت و شنود نوبت وحی و قول قرآن شد وحی آمد که ای رسول عزیز ترک این مجلس و مجادله کن با هرآن‌که نمی‌پذیرد حق چون رسید این خبر مباهله کن "قُلْ تَعَالَوْا" رسید از رحمان تا که نور حق آشکار شود تا که هرکس دروغ می‌گوید به عذاب خدا دچار شود وعده کردند در بیابانی بنشینند روبه‌رو به مصاف پس بخواهند لعنت حق را بر کسی که دروغ گفت و خلاف روز موعود بود و ترسایان پنج نور عظیم می‌دیدند روبه‌رو سروران باغ بهشت در پس سر جحیم می‌دیدند مصطفی با شکوه می‌آمد دست در دست او حسین و حسن علی و فاطمه به همراهش پنج خورشید تا ابد روشن چون خدا گفته بود "أَنفُسَنا" مصطفی جلوه‌ای خدایی کرد روز رزم و مباهله که رسید احمد از خویش رونمایی کرد نفْس خود را نشان مردم داد تا ببینند جان احمد کیست همه با چشم خویشتن دیدند جلوۀ دیگر محمد کیست مرتضی نفْس و جان پیغمبر مصطفی شمس و آفتابْ علی است مصطفی حیدر و علی احمد کیست محمود بی‌نقاب؟ علی است ✍️ ، ۱۴۰۱/۰۵/۰۲ 💐
«پدر» با ما، «پسر» با ما، دَمِ «روحُ‌القدس» با ماست بگو در پای حیدر، افکنَد ترسا، صلیبش را
نخل تنهایی من میوه فراوان دارد نیست چون بی ثمران حاجت پیوند مرا تبریزی
دل بی‌‏ بهره از مهرت حقیقت را کجا یابد حق از آیینه رویت تجلی کرد بر دل‌ها ...
✍ هوالکریم ............................................. وقتی حسین را با حسن در صحنه آورد وقتی که جانش را به همراه خودش کرد وقتی که عشق مرتضی در قلب او بود وقتی که آمد با دلِ مردانه آن مرد وقتی خدایش را به لب میخواند احمد وقتی به میدان شد نبی با قلب پر درد وقتی میـان عرصه زهــرا را رسانید آن را که با جان و دلش با ناز پرورد هر کس که دید این صحنه را با ترس و وحشت گفت اُسقفِ نجران به گوشش تند برگرد آری خدا با نقشهء زیبای خود زود کرد آتش دیرینهء این فتنه را سرد
جفت شش میخواستم درعشق اما سال هاست باچنین بختی , امیدی هم به چارو پنج نیست....
من همان معبدِ متروکه و دلگیرم که دیده ام حادثه ی مرگِ خدایانم را...
خود‌شناسی قدمِ اولِ عاشق شدن است! وای بر یوسف اگر نازِ زلیخا بکشد...
🌱 اﺯ نیازم ناز و از ناز تو می‌جوشد نیاز... حیرتی دارم که معشوق توام یا عاشقم؟!
من پناه از دیگران بردم به تنهاییِ خود من گذارم تازگی از غم به غم افتاده است...😔 👤
چشمِ اميد من به لبِ خيرخواه توست بارى ببين به معجزه "آرى" چه می‌كند