eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 قوم از شراب مست و ز منظور بى نصيب من مست از او چنان ڪه نخواهم شراب را 🌹🍃
گفتم عشق را شبی راست بگو تو کیستی گفت حیات باقی‌ام عمر خوش مکررم ‌ ‌‌
🦋✨🦋✨ آسمانش را گرفته تنگ در آغوش ابر با آن پوستین سرد نمناکش باغ بی‌برگی، روز و شب تنهاست با سکوت پاک غمناکش..
‌ ‏زهرِ دوری.. باعث شيرينيِ ديدارهاست.. آب را گرمای تابستان، گوارا می كند..!
🦋✨🦋 من با تو می‌نویسم و می‌خوانم من با تو راه می‌روم و حرف می‌زنم وز شوقِ این محال: که دستم به دست توست! من، جای راه رفتن، پرواز می‌کنم
آن کس که عشق را به تمسخر گرفت سال‌ها حالا دلش دچار تپش‌های نا منظّم است...
بر سر سجاده می‌افتاد چشمم تا به می شیشه‌ء می با دهان باز می‌پرسید: کی؟ کاش از اول بر در میخانه می‌خواندم نماز حیف از آن عمری که شد در گوشهء محراب طی نالهء جانسوز من بود آنچه می‌آمد به گوش آه من بود آنچه یکدم زیر لب می‌خواند نی کاش با ساقی حسابم پاک‌ می‌شد، سال‌هاست او به من جامی بدهکار است و من جانی به وی من خطایی کمتر از بخشایشت دارم؛ ببخش با توام ای یار! ای غمخوار! ای "بسیار ای"!
🦋✨🦋 رازی نهفته در پس حرفی نگفته است مگذار درددل کنم و دردسر شود... نظری
همراه بسیار است اما همدمی نیست مثل تمام غصه ها، این هم غمی نیست
گرچِه عُمری سَر به زیری خِصلت ما بوده است هر کُجا لازم شوَد سر به هوا هم می شویم! شَرم چیزی دست و پاگیر است و وقتِ ما کَم است پس به مقدارِ ضرورت بی حَیا هم می شَویم !
مثلِ موهای تو چندی‌ست بهم ریخته‌ام...
✨🦋 گفته بودی درددل کن گاه با هم صحبتی کو رفیق راز داری! کو دل پرطاقتی؟ شمع وقتی داستانم را شنید، آتش گرفت شرح حالم را اگر نشنیده باشی راحتی تا نسیم از شرح عشقم با خبر شد، مست شد غنچه ای در باد پر پر شد ولی کو غیرتی؟ گریه می کردم که زاهد در قنوتم خیره ماند دور باد از خرمن ایمان عاشق آفتی روزهایم را یکایک دیدم و دیدن نداشت کاش بر آیینه بنشیند غبار حسرتی بس که دامان بهاران گل به گل پژمرده شد باغبان دیگر به فروردین ندارد رغبتی من کجا و جرأت بوسیدن لب های تو آبرویم را خریدی عاقبت با تهمتی