eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
چرا بدون هم این عشق را حرام کنیم؟ برای بودنِ با هم، بیا قیام کنیم بمان به حرمت این شعرِ عاشقانه، بمان بیا به عشق، به این واژه احترام کنیم تو آمدی که بگویی خدا نگهدارت من آمدم که دوباره به هم سلام کنیم چقدر حرفْ زیاد است پشت ما دو نفر نرو که از خودمان رفع اتهام کنیم! جدا شدیم مبادا که چشممان بزنند جدا شدیم که این ترس را تمام کنیم
ابر می بارد و من می شوم از یار جدا چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا ابر و باران و من و یار ستاده به وداع من جدا گریه کنان، ابر جدا، یار جدا
بیمار غمت را نفسی هست هنوز..
بی‌دل و خسته درین شهرم و دلداری نیست غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست
نگاه نافذ تو، پادشاهِ مقتدری‌ست! به چشم‌‌های تو باید فقط بگویم "چشم" 🖇💌
در خاطرم روانه شد و شب بخیر گفت گفتم که در نبود تو شبها بخیر نیست... 🌙
نیست کسی نیست دراین شهر بد تا که بفهمد من دیوانه را
از عشقِ مخفیانه چه جرمی بزرگ‌تر؟ شاید سبک شدی دلِ من، اعتراف کن ! دوسش دارم این 🤗اااا
دیوان به دیوان شعر نابی نازنینم چشمت جدا گونه جدا لب ها دو دیوان
اگرچه زخم عشقت را به قلبم کاشتی اما ازین که زودتر عاشق نشد قلبم پشیمانم...
ز دست دیده و دل هر دو فریاد که هرچه دیده بیند دل کند یاد بسازم خنجری نیشش ز فولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
ای رویِ تو مهرِ عالم‌آرای همه وصل تو شب و روز تمنای همه گر با دگران به از منی، وای به من ور با همه‌کس همچو منی، وای همه
یار دل بُرد و پیِ بردنِ جان وعده نمود شادمانیــم که یـک بار دِگر می آیـد! 🌱
معلم خندید و گفت: زمین گرد است و من مانده ام در این خیال که روزی تو را در انتهای جهان خواهم دید!
بر من به چشم کشته‌ی عشقت نظر کن پروانه‌های مرده با هم فرق دارند ...!
گفتم دری ز خلق، ببندم به روی خویش دردیست در دلم که ز دیوار بگذرد....
دیگه آقا جواد کمتر از صائب شعر میذاره تو گروه ها🤔😊😊😊
گر از عرش افتد کس، امید زیستن دارد کسی کز طاق دل افتاد از جا برنمی‌خیزد
ما آنچه کـرده‌ایم، فـدای تـو، سر بـه سر ای سنگ‌دل! چه مانده که با ما نکرده‌ای؟
ما از امیدها همه یک‌جا گذشته‌ایم از آخرت بریده ز دنیا گذشته‌ایم از ما مجو تردد خاطر که عمرهاست کز آرزوی وسوسه‌فرما گذشته‌ایم
ایناهم از طرف آقا جواد گل🌸
ما درین وحشت سرا آتش عنان افتاده‌ایم عکس خورشیدیم در آب روان افتاده‌ایم ناامید از جذبهٔ خورشید تابان نیستیم گر چه چون پرتو به خاک از آسمان افتاده‌ایم صائب تبریزی
صائب تو را که طاقت دیدار یار نیست از انتظار دوست چه حاصل، چه فایده؟
چون ره کنیم در دل مشکل‌پسند تو؟ ما را که در حریم تو راه سلام نیست😔
گرچه دارم در بغل چون هاله تنگ آن ماه را هم‌چنان از شرم، جای او در آغوشم تهی است 🌸 🌙