eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
‌محبوب من...! شما تنها گلِ این عالمید، شما نباشید دنیا یک گلدان خالی است ‌
خاک پای گل شدن از بهترین حاجات ماست خاک عاشق بعد مردن خاک گلدان می‌شود
تاوان عمر رفته‌ی ما را که می‌دهد؟ فردا جواب حسرت ما را که می‌دهد؟
چشمِ مَستَش عِینِ ناز، اَبرویِ مشکین نازِ مَحض! این چه توفان اَست یا رَب‌ ، ناز بر بالایِ ناز !؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
ترکِ عصیانم ز بیمِ وعده‌ی دوزخ نبود عذرِ تصدیعِ کرام‌الکاتبین می‌خواستم
دانم که تو دیوانه و دیوانه پسندی شهری همه دیوانه به یک طره به بندی هر عاشق دیوانه به چشم تو نگه کرد با تیر نگه عاشق بیچاره فکندی ࿐‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ࿐‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌾
دلم گرفته برایت، زبان سادهٔ عشق است سلیس و ساده بگویم: دلم گرفته برایت
: بغل گرفته غمی کهنه آسمان مرا...
حال مرغی که قفس پهنه آزادی اوست بلبل بی غم و آزاد نمی‌داند که...!
آمدی تا که ببینی طلبیدن دارد یا ببینی که دلم از تو بریدن دارد 🌸وصل تو خواب و خیال است ولی باور کن عاشقی بی سر و پا عزم رسیدن دارد بال پروانه اگر سوخته است از وصلت از چه ترسم که وصالت نپریدن دارد مرگ و جان کندن فرهاد به من ثابت کرد شهد شیرین شدهٔ عشق چشیدن دارد کوه کندم برسم حال ولی در جانم اشک چشمی است که چون شمع چکیدن دارد
آبادی شعر 🇵🇸
آن گروهی که به دین ظن داشتند - دید ابزاری به هر زن داشتند - -گنده لاتان سلیبریتی ،ولی -مغزهایی سایز ارزن داشتند!!
عشق را زادۀ حُسن است ظهورش زیبا گوشه چشمی بنما نقشِ رخت را آقا با نمایش زجمالت به تجلّی دم زن جلوه کن تا رخِ دلبر نشود ناپیدا فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لان...
رفته از دیده و دل یار وفادار نبود مثلِ من در تبِ معشوق گرفتار نبود سوختم درعطش ازعشق غمش دم نزدم او دراین شعلۀ غم عاشق و بیمار نبود اتش افروخته بر داغِ دلم تازه نگار چون طبیبان به رهِ عشق پرستار نبود حالیا قصدِ من این بود ببینم رخِ یار میلِ او سوی منو طالبِ دیدار نبود صورتم فصلِ خزان شدزغمش چون گلِ زرد باعبانِ دلِ من لایقِ گلزار نبود الغرض چون سرِ پیوند نبودش به وصال لب فرو بسته دلش در حرَمِ یار نبود گرچه با خونِ دل از دیده رهاشد زبرم عشقِ یونس ز غمش قابلِ انکار نبود
چو از هجر دلبر شدم روی زرد ز عشق و فراقش شدم سوی درد
آبادی شعر 🇵🇸
روزگاری دور نه ، بسیار زود نقل خواهد شد از آنچه هست و بود مرگ یک زن حربه شد ! مرداب شد! غیرتِ مردانه!! بلعید و ربود!! هرچه کفتار فراری ، شیر شد! زوزه ی پتیاره ها شمشیر شد ! هر سیاهی را کلاغی سوژه دید! قار قارش تیتر شد ! تکثیر شد ! روسری ها هیزم آشوب بود عقل در این بلبشو مغلوب بود در نگاه هیز مردان یله هر که لاشی تر همان محبوب بود آن گروهی که به دین ظن داشتند - دید ابزاری به هر زن داشتند - -گنده لاتان سلیبریتی ،ولی -مغزهایی سایز ارزن داشتند!! دشمنان در فکرشان آشی بپا !! لیدر ِنعنا و روغن‌داغها !! فوت می‌کردند زیر دیگ و لیک سوختند از خویش پشم و ریش را✋ بزودی این روزها قصه میشن انشاالله همه ی این‌تلخی ها رو بعنوان فکاهه برای آیندگان بگیم😊
در نیمه ی شب نقشِ تو در سینه عیانست با یادِ تو هر لحظه دلم در نَوَسانست با چهره ی تابنده ی مهتابِ تو هر شب در سینه خیالِ دلِ ما نور فشانست با هجرِ غمت این دلِ آواره چه سازد؟ هرشب به سرِ کوی تو در آه و فغانست
دلم از دیدن روی تو بهوش امده بود وعده از جانب معشوق بگوش امده بود تاشدم مست به یک بادۀ عشق از رویش اشکم از جامِ دو چشمم بخروش امده بود
صنما راهبه ی این دلِ شیدای منی به دلم دیرنشین شبِ تنهای منی زغمت تارَکِ دنیا شده ام راهب شهر تو مرا صومعه در مذهبِ ترسای منی نتِ ناقوسِ نگاهت شده ناقوس دلم نگهت جار زند پاپِ کلیسای منی به صلیبم کِشدآن نیم نگاهت چومسیح چه کنم عشقِ ترا؟ دارِ چلیپای منی دمِ عیسای توچون عشق نوازست بمن بفدای تو شوم یونسِ رسوای منی ۱۳
لذتِ دلدادگے در جذر و مد افتادن است عشق، صید بزدل و مغلوب مےخواهد چڪار
دنیا طلبان ز حرص مست‌اند همه موسی کش و فرعون پرست‌اند همه هر عهد که با خدای بستند همه از دوستی حرص شکستند همه
‏به دست آور دل من را چه کارَت با دلِ مردم! تو واجب را به جا آور رها کن مستحب‌ها را...
شب به شب قوچی از این دهکده کم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد
نیمه‌شب خرده مگیر از بر بیخوابیِ من منِ دلداده‌ی غمگین به پناه آمده‌ام