eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
با جرعه ای ز بوی تو از خویش میروم....
غزل قصیده رباعی،چه گویمت ای جان که لطف و مهر تو در واژه ها نمی گنجد 🍂🍁🍂🦋😊🌙⭐️
کوفیانید ولی،ساکن ایران هستید کوفه بودید اگر،دست علی‌می‌بستید کربلایی شده بودید مقاتل می‌گفت: پست تر از عمر سعد و خولی هستید
پیرکی لال سحرگاه به طفلی الکن می‌شنیدم که بدین نوع همی راند سخن کای ز زلفت صصصبحم شاشاشام تاریک وی ز چهرت شاشاشامم صصصبح روشن تتتریاکیم و بی شششهد للبت صصصبر و تاتاتابم رررفت از تتتن طفل گفتا مَمَمَن را تُتُو تقلید مکن گگگم شو ز برم ای کککمتر از زن ممی‌خواهی مممشتی به ککلت بزنم که بیفتد مممغزت ممیان ددهن پیرگفتا وووالله که معلومست این که که زادم من بیچاره ز مادر الکن هههفتاد و ههشتاد و سه سالست فزون گگگنگ و لالالالم به‌ خخلاق زمن طفل گفتا خخدا را صصصدبار ششکر که برستم به جهان از مملال و ممحن مممن هم گگگنگم مممثل تتتو تتتو هم گگگنگی مممثل مممن
محمل لیلی از این بادیه چون برق گذشت هم‌چنان گردن آهو به تماشاست بلند
11.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه کم صفا ببینید روحیتون عوض بشه😍😊 ❤️ 🍃🍂
درونم برف می‌گیرد دلم قندیل می‌بندد روانم زیر پوتین اَبَرمَردی زمستانی‌ست
از این که چه آمد به سرم هیچ نگفتم گفتم که دلم سوخت، نفهمید کجام است دیری است که دلدار پیامی نفرستاد چون شعر مرا دید که دارای پیام است
آغوش تو دلچسب ترین حلقه دنیاست زین حلقه مکن رحم به من تنگ‌ترش کن ...
بگذار بخندند به تو مردم این شهر پشت سرخوبان همه جا حرف زیاد است
من از مردن نمیترسم همه ترسم ازین باشد ک بعد من کسی نتوان دراین حد عاشقت باشد
خواستم در دفترم عکسی کشم از صورتت دیدم از بس ناز داری دل ز دفتر می بری خواستم شعری بگویم عین چشم ناز تو دیدم از مردم ، نگفته دین و باور می بری خواستم جامی بنوشم، مست چشمانت شوم لیک ترسیدم؛ به مستی،دل تو بهتر می بری خواستم تا ، گرم آغوش تو ، گرمایم دهد دیدم ازبس داغتم، از کوره ام در می بری خواستم جان را ، فدای مهربانی ات کنم دیدم این نا قابل ست ؛ بی جامِ دیگر می بری خواستم پا،پس کشم از بسکه میخواهم تو را دیدمت  در عشق پایی ؛ تا به آخر می بری