فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هوايت ميزند بر سَر
دلم ديوانه میگردد...
#مولانا
🌴🕯🌴
تق تق منم، محبوب من! مهمان نمیخواهی؟
گنجشک خیسی مانده در باران نمیخواهی؟
دیشب هلال ماه دعوتنامه را آورد
جاماندهای تنها و سرگردان نمیخواهی؟
از من که مثل عارفان خوب درگاهت
انفاس قدسی سحرخیزان نمیخواهی؟!
از تو که پنهان نیست جرم من غزلگردی است
در بزم خوبانت غزلگردان نمیخواهی؟
با نور و ریحان میکنی از من پذیرایی
از من ولی جز یک دل تابان نمیخواهی
ای حزن شورانگیز، اشک و خندهام از توست
اندوه من کفر است و این ایمان نمیخواهی
جانی فقط دارم که آن هم هدیهای از توست
جانان من! قابل ندارد جان، نمیخواهی؟
#اطهره_رضایی
تعدادی رباعی
از خانم اطهره رضایی 👇👇👇
خونم رود است و رود رودم خون است
هر واژهٔ سوگ و هر سرودم خون است
آجر آجر قامت خواجو زخمی است
شعر لب خشک زندهرودم خون است
▪️▪️▪️
شور غزل و ترانهات کو ای رود؟
آن زمزمهٔ شبانهات کو ای رود؟
کو روشنی چشمت؟ سبحان الله
تسبیح سیوسهدانهات کو ای رود؟
▪️▪️▪️
ای آب! به پهنای وجودت برگرد
برگرد! به آن اوج و فرودت برگرد
پیغام مرا به کوه و دریا برسان
به خانهٔ خشک زندهرودت برگرد!
▪️▪️▪️
ای ابر چموش! ای گریزان! باران!
یک لحظه درنگ کن، بباران باران!
ذکر همهٔ پنجرهها باران است
باران باران باران باران باران!
▪️▪️▪️
ای ابر! به امر آسمان تمکین کن
دامان کویر را بلور آگین کن
خون تو که رنگینتر ازین ماهی نیست
اصلا خون باش و خاک را رنگین کن
▪️▪️▪️
حیف است که اصفهان ترک بر دارد
زیبایی این جهان ترک بر دارد
جاناست که جان ما به او بسته شده
امکان دارد که جان ترک بردارد؟!
#اطهره_رضایی
هدایت شده از کشکول شعر و ادبیات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بـگـذار که شعـرم انتـزاعی باشد
تا منطـق عشـق را تـداعی باشد
عمر تو قصـیدههای سیصدبیتی
ای کاش که عمر من رباعی باشد
#محمدابراهیم_شایان
#محمد_ابراهیم_شایان
یا گوشهای از این قفس بال و پری بگذار
یا روبرویم رو به روی خود دری بگذار
باری به رسم مهربانی از دلم بردار
بر شانههایم جای اندوهت سری بگذار
با گریه میخوابم در این شبها به یاد تو
برگرد! از خود خاطرات بهتری بگذار
تا دست بردارد دل از اندیشهی رفتن
در پیش پایم راههای دیگری بگذار
حالا که داغ دوریات سوزانده جانم را
حالا که ماند از من بهجا خاکستری، بگذار-
آرام در آغوش تو جا خوش کنم ای عشق!
بگذار! در این لحظههای آخری بگذار!
#لیلا_مهذب
دلـم گـرفـتـه و با غـم کـنـار میآید
بُـزک نمـیـر! که روزی بـهـار میآید
به این امید نشستم که در ادامهٔ راه
رفیـق و همسفری همقطـار میآید
هرآنچه بذر محبت به سینه میکارم
دوباره خوشهٔ حسرت به بار میآید
غمی به وسعت دنیا به روی شانهٔ من-
نشسته است و به چشم تو خوار میآید
گلایه از تو ندارم، رفیق نیمهٔ راه!
که "بیوفایی" و "رفتن" به یار میآید!
به جان خریدهام اندوه و درد را با آه
بـرای گـریه همـینها به کـار میآید
#لیلا_مهذب
آبادی شعر 🇵🇸
دلـم گـرفـتـه و با غـم کـنـار میآید بُـزک نمـیـر! که روزی بـهـار میآید به این امید نشستم که در اد
بفرما آقا جواد. به خاطر شما☺️
یک عمر بگویید: که ساندیسخـورم!
از طعنه غمم نیست که از حرف پُرم!
ایندلبرِ دلبخواه اگـر دیکتاتور است
من عاشق و بیقـرار این دیکتاتورم!
#لبیک_یا_خامنه_ای
#جواد_محمدی_دهنوی
نوشتم هرچه از هم دورتر، آسودهتر، اما
کسی در گوش من میگفت: من دلتنگِ دیدارم
#عطیهسادات_حجتی
روح من با تو سفر کرد و به تن بازنگشت
منم و معجزه یِ "بی تو نفس داشتنم"
#سید_شهرام_علیزاده
در قلب غریــبه ، آشــنا جــا دارد
با خود علـم یوسـف زهــرا(س) دارد
خوشبخت کسی که در هیاهوی زمین
فرمـانبـری از حضـــرت آقــا دارد
#محمدجواد_منوچهری
برف بارید به این شهر، کجایی بی من؟
کاش سردت نَشَود دل نگرانم برگرد...
#مهدی_کمانگر
❤️🍂☕️♥️
به خدا عشق به رسوا شدنش میارزد
و به مجنون و به ليلا شدنش میارزد
#علی_اصغر_داور
به خاک تیره افتاده ست و دیگر برنمیخیزد
فقیری در خیابانهای شهر از تو نداری ها
#حسین_مرادی
با شرم و حیاست، عطر عفت دارد
بـا مــاهِ تـمـام هـم قـرابـت دارد
یاسی که به بام عشق، آویزان است
با میخِ میان در چه نسبت دارد؟
#فاطمیه
#ملیحه_ولیپور
می برم این روزها نام تو را آرام تر
تا بمانم در شمار عاشقان، گمنام تر
نیستی، فرصت برای درد دل کردن کم است
درد دل باشد برای دردهایی عـام تر
درد اول، دوری از آیینه و آیینگی ست
درد دوم، درد دلهایی ازین هم خام تر
کاش گاهی هم به ما سر می زدی؛ هرچند نیست
در میان خستگان، از قلب ما ناکام تر
خشک شد لب های ما، با چند ندبه می رسی؟!
جان مولا! ،ساقی از دست تو شد این جام تر؟!
زیر لب ذکر تو را هر روز و هرشب گفته ام
گفتـه ای آرام تر، آرام تر، آرام تر!
کاسه ی شعر مرا از دست عشق انداختی
تکه ای را تر کن از سرچشمه ی الهام، تر!
می رسی و انتخابی سخت خواهی کرد، آه
بی گمان از عاشقانی بهتر و خوش نام تر
سهم ما شوق حضور و آبروی انتـظار
سهم عاشق هایِ از گمنام هم، گمنام تر!
#نغمه_مستشار_نظامی
عشق،
اقیانوس آرامی که میگفتی نبود
قایقم را
در مسیر آبشار انداختی ...
#سجادسامانی
♥️
یـک مـرتبـه بیدرنـگ زد بر مویت
نقـشی چِقَـدر قشنگ زد بر مویت
ایکاشکه مُرده بودم آن وقتیکه
آقـای نـسـیـم چـنـگ زد بـر مویت
#نوروز_رمضانی
به پای تو که کنارت اضافیاست حضورم
چقدر ماندم و زیر سؤال رفت شعورم
به خاطر تو به جنگ هزار مسئله رفتم
نخواه با تو بجنگم، نمیرسد به تو زورم
گذشتم از دل صد مرد پر غرور که حالا
بخاطر یکی از مردها شکست غرورم
به لطف یاد تو و بارش مداوم چشمم
چهار فصل خدا پُر گُل است راه عبورم
برای دیدنت ای واقعیترینِ مجازی
چقدر فاصله دارم، چقدر فاصله... دورم
چه ماندهاست مگر غیر مردهای متحرک؟
از این منی که فقط آدرس نداشته گورم
چقدر درد کشیدی، چه چیزها که ندیدی
بساستهرچهدویدی، بایست قلب صبورم!
#فاطمه_تنبیه
هیچکس از عشق سوغاتی بهجز دوری ندید
هر قدر یعقوب تنها شد زلیخا بیشتر
بر بخارِ پنجره یک شب نوشتی: عاشقم
خون شد انگشتم بر آجر حک کنم: ما بیشتر
#حامد_عسکری
هدایت شده از کشکول شعر و ادبیات
هرآنچه شادی میآورم به یاد؛ گذشته
چه روزهای قشنگی که مثل باد، گذشته
به چشم همزدنی عمر من تمام شد اما
هنوز زندهام و کارم از تضاد گذشته
شبیه یک زن پنجاهسالهام، که پس از تو
به قلب کوچک من حسرت زیاد گذشته
اگرچه دوری و محرومم از تو، عیب ندارد!
که با تو عمرم اگر هم گذشته، شاد گذشته
بخـواب قـلـب روانـی من، بهـانه نیـاور
زمان دوستی و عشق و اعتماد، گذشته
به قاب عکس شدم خیره و شبیه همیشه
که غیر اشک به من هدیهای نداد گذشته
دوباره غرق شدم باز و چندسال از آنشب
که گریه کردم و گفتم "نرو جواد" گذشته
#فاطمه_تنبیه
هدایت شده از کشکول شعر و ادبیات
شاعر از کجا فهمیده بود که من میخوام کلا ایتا رو بذارم کنار؟🤔🧐
مثل تلگرام و اینستا و واتساپ که برای همیشه گذاشتم کنار