eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
چشم ما فریاد می‌زد عشق را، امّا دریغ بر زبان هرگز نیاوردیم؛..مغروریم ما
من سمج نیستم ای دوست که پا پیچ توام خصلت عشق همین است که اصرار کند!
ما بدان قامت و بالا نگرانیم هنوز در غمت خون دل از دیده روانیم هنوز جز تو یاری نگرفتیم و نخواهیم گرفت بر همان عهد که بودیم، بر آنیم هنوز به امید تو شب خویش به پایان آریم آن جفا دیده که بودیم، همانیم هنوز ای دریغا که پس از آن‌همه جان بازی‌ها بر سر کوی تو بی‌نام و نشانیم هنوز دیگران وادی عشق تو به پایان بردند ما به یاد تو در این دشت روانیم هنوز
نشسته‌ام که عزیزم! امید را بنویسم به یاد روی تو صبحی سپید را بنویسم به روی سقف اگرچه نشسته بوم، نباید به روی صفحه‌ء دل جز نوید را بنویسم به من که اهل جنونم اجازه‌ای بده لیلا! کنار سرو سرافراز، بید را بنویسم به‌جای طعنه به اخلاق سرد و خشک زمستان مصمّمم که عنایات عید را بنویسم چه بهتر است که بعد از نوشتن از در بسته از آن کسی که می‌آرد کلید را بنویسم خدا کند که به من از شراب خود بچشانی که مست باشم و شعری جدید را بنویسم شهید عشق، چه کم  از شهید معرکه دارد؟ به‌جای واژه‌ء "عاشق"، "شهید" را بنویسم؟
چه زمستان غم‌انگیز بدی خواهد شد ماه دی باشد و آغوش کسی کم باشد...
بین جماعتی که مرا سنگ می‌زنند می‌بینمت، برای تماشا خوش آمدی...
آن چشم‌ها مزارع خشخاش کابل‌اند چیزی نمانده است که تریاکی‌ام کنند!
خدایا به عزت که خوارم مکن به ذل گنه شرمسارم مکن مرا شرمساری ز روی تو بس دگر شرمساری مکن پیش کس 🌼🍃
نیاز و ناز با غزل شانه کن زلف غزل‌های پریشان مرا تازه‌تر کن عطش روح پشیمان مرا ای فروزان‌تر از آشوب غزلجوشی من شعله‌تر کن نفس گرم غزل‌خوان مرا ای سراپای وجودت همه آیینه و عشق! پر بیفشان و صفایی بده ایوان مرا پشت پرچین نگاه تو گرفتار شدم بگشا ای همه خوبی! در زندان مرا موج در موجِ بلا، اشک، مرا می‌شکند کاش دستی بنشاند تب طوفان مرا در نهانخانهٔ دل، هیمنهٔ یاد کسی است چیست آشفته چنین جانِ هراسان مرا؟
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام شبتون بخیرررررررر🌺 جهت سلامتی و طول عمر رهبر عزیزمون و تعجیل در ظهور آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صلوات 🌺اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌺
از ذوق بـغـل‌گـیـری آن قـامـت رعـنـا هر مو به تنم چون مژه آغوش برآورد
دل دُردانه ی من در صدفی جا نشود من ِ دل سوخته با هيچ تويی ما نشود عشق را با چه اميدی به من آويخته ای کِشته در مزرعه ی سوخته بر پا نشود در دلم شانه به شانه قفس آويخته اند پيچ در پيچ گره خورده که پَر، وا نشود آنقدَر سنگ دلم... سنگ دلم... سنگ دلم... که دلم سيب دهان خورده ی حوا نشود روزگاری ست پی گم شده ای ميگردم ساليانی ست قسم خورده که پيدا نشود
برای سوخته دل، بستر و مزار یکیست تمشکِ ترشِ لب و تُنگِ زهرمار یکیست تفاوتی نکند اشک و بغض و هق هقِ ما مسیرِ چشمه و سیلاب و آبشار یکیست هنوز گُرده ی سهراب، سرخ مثل عقیق هنوز رسمِ پدر سوزِ روزگار یکیست هنوز طعنه به جان میخرد زلیخا و هنوز بر درِ کنعان امیدوار یکیست هزار بار دلم سوخت در غمی مبهم دلیلِ سوختنش هر هزار بار یکیست حرام باشد اگر بی وضو بغل گیرم که قوسِ پیکره ی برنو و دوتار یکیست شبی ترنج به بَر میکشد شبی حلاج شکایت ازکه کنیم ای رفیق؟!دار یکیست دو مصرع اند دو ابرو شکسته نستعلیق میانِ هر غزلی بیتِ شاهکار یکیست به دستِ آنکه نوازش شدیم، تیغ افتاد دلیل خون جگریِ من و انار یکیست! به دشنه کاریِ قلبم برس ادامه بده خدای هر دوی ما انتهای کار، یکی‌ست
تــــــــوجــــــــــه❗️ هر شعر که هست فاخرش، بفرستید جذاب و قشنگ و نادرش، بفرستید هر شعرو غزل که می‌فرستید اینجا با اسم شـاعرش بفرستید!
دل‌به‌دریا‌داده را زآسیب طوفان باک نیست موج آخر کشتی خود را به ساحل می‌برد
نمانده دانه و آبی در آشیانهٔ من چقدر ساکت و سرد است بی‌تو خانهٔ من کجاست جفت من آن مهربان دلبندم که رفت دانه بیارد به آشیانهٔ من خدا نکرده شکارش نکرده باشد "باز" چقدر ترس زیاد است در زمانهٔ من نشان لانهٔ‌مان که نرفته از یادش بگو کجاست پس آن عشق بی‌نشانهٔ من؟ و جوجه‌ای که سر از تخم در نیاورده چه‌ها شنیده از این بغض عاشقانهٔ من سری نمی‌زند این روزهای بی‌خبری به غیر سوز زمستان کسی به لانهٔ من قفس شده است بدون تو چاردیواریم بیا به خانهٔ من مرد چارشانهٔ من...
ای که با سلسله ی موی دراز آمده‌ای..
وقت خواب از فكر تو پهلو به پهلو ميشوم... اى نبينى خير از چشم سياهت؛ شب بخير!!!
وعده‌ی وصل به فردا دهی و می‌دانی هر که امروز تو را دید، به فردا نرسد! ‌‌ ♥️°
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی تو بمان و دگران وای به حال دگران رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند هرچه آفاق بجویند کران تا به کران می‌روم تا که به صاحب‌نظری باز رسم محرم ما نبود دیدهٔ کوته‌نظران دل چون آینهٔ اهل صفا می‌شکنند که ز خود بی‌خبرند این ز خدا بی‌خبران دل من دار که در زلف‌ شکن در شکنت یادگاری است ز سر حلقهٔ شوریده‌سران گل این باغ به جز حسرت و داغم نفزود لاله‌رویا تو ببخشای به خونین‌جگران ره بیدادگران بخت من آموخت تو را ورنه دانم تو کجا و ره بیدادگران سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن کاین بود عاقبت کار جهان گذران شهریارا غم آوارگی و دربه‌دری شورها در دلم انگیخته چون نوسفران  
آبادی شعر 🇵🇸
تــــــــوجــــــــــه❗️ هر شعر که هست فاخرش، بفرستید جذاب و قشنگ و نادرش، بفرستید هر شعرو غزل که
شیر شاعر شد حرام هر کسی که بعد از این... نام شاعر را کند حذف از کنار شعرهاش از خدا خواهم که هر کس حذف کرد نام مرا در میان رود گردد غرق کل بارهاش در جهنم آتش و گرز و تبرزینش زنند... هم گزندش عقرب و جن و پری با مارهاش! "عاصی" 😂😂😂
ای کاش چو پروانه پری داشته باشم تا گاه به کویت گذری داشته باشم گر دولت دیدار تو درخانه ندارم ای کاش که در رهگذری داشته باشم از فیض حضور تو اگر دورم و محروم از دور به رویت نظری داشته باشم گویندکه یار دگری جوی و ندانند بایست که قلب دگری داشته باشم از بلهوسی ها هوسی مانده نگارا و ان اینکه به پای تو سری داشته باشم تاریک شبی گشت شب و روز جوانی ای کاش امیدسحری داشته باشم در مجلس ارباب تکلّف چه بگویم در میکده باید هنری داشته باشم بگذار که از دوستی باده فروشان رگبار غمت را سپری داشته باشم ♥ هم صحبتی و بوس وکنارت همه گوهیچ من از تو نباید خبری داشته باشم؟ ♥ بسیار مکن ناله که این شعله عمادا می سوزد اگر خشک و تری داشته باشم