eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
محتاج نگاه و با دلی غرق گناه بردیم به نام حضرت نور پناه وا شد گره کور هرآنجا گفتیم یا فاطمه اشفعی لنا عند الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم دیده‌نشده از ورود پیکر شهدای مقاومت به فرودگاه بغداد 🔹یکی از کاربران عراقی توییتر برای اولین‌بار ویدیویی را از لحظه ورود پیکر سرداران شهید قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس و جمعی از همراهان آنها به فرودگاه المثنی عراق را منتشر کرد.
این خائنان از عشق ما بر یار می ترسند از شیر ها این گلهء کفتار می ترسند روز شهادت نامی از قاسم در آنها نیست... حتی ز نام حضرت سردار می ترسند "عاصی" 🍃🌹❤️🇮🇷❤️🌹🍃
مکتب عشق ماکویریم همه حضرت زهرا دریاست شکر دست مدد حضرت مادرباماست بهترین ذکر پس از نام خدا یا زهراست ذکر یا فاطمه بر هرچه غم ودرد دواست فیض این ذکر ازالطاف وعنایات خداست ذکر یا فاطمه سربند سلیمانی هاست 🌹🌹🌹 فاطمیه ست دل سوخته از غم داریم از غم پر زدن فاطمه ماتم داریم غصه از داغ دل خون علی هم داریم اشک درچشم حسین است ومُحرَم داریم روضه ی فاطمیه زمزمه ی عاشوراست ذکر یافاطمه سربند سلیمانی هاست 🌹 🌹 🌹 مکتب فاطمه تا هست فدایی دارد مکتب فاطمه مردان خدایی دارد عاشق و جان به کف کرب وبلایی دارد این گرفتارشدن شوق رهایی دارد هرکه عاشق شده فهمیده که زندان، دنیاست ذکر یا فاطمه سربند سلیمانی هاست 🌹 🌹 🌹 مکتب فاطمه از خویش گذشتن دارد مکتب عشق یقین درد کشیدن دارد مهر ورزیده ولی اینهمه دشمن دارد مکتب فاطمه آینده ی روشن دارد بعد تاریکی شب صبح شهادت پیداست ذکر یا فاطمه سربند سلیمانی هاست 🌹 🌹 🌹 مکتب غیرت او سوختنِ در دارد پشت در سوختن لاله ی پرپر دارد روضه ی میخ در و پهلوی مادر دارد دادن هستی خود در ره حیدر دارد لشکری آمده و فاطمه یک تن تنهاست ذکر یا فاطمه سربند سلیمانی هاست 🌹 🌹 🌹 مکتب فاطمه مردان مقاوم دارد مکتب فاطمه ایثارمداوم دارد مکتب فاطمه دلسوخته لازم دارد مکتبش عاشق دلداده چو قاسم دارد قاسم آن است که در هرنفسش یازهراست ذکریا فاطمه سربند سلیمانی هاست 🌹🌹🌹 گفت در عرصه ی پیکار فقط یازهرا(س) گفت در عمق شب تار فقط یازهرا(س) تا گره وا شود از کار فقط یازهرا(س) گفت آن تشنه ی دیدار فقط یازهرا(س) گفت دست مدد فاطمه اینجا پیداست ذکریا فاطمه سربند سلیمانی هاست 🌹 🌹 🌹 هرکه جانانه به فریاد ولایت برسد هرکه از دوستی او به ارادت برسد در رسیدن به شهادت به لیاقت برسد گفت حق است که روزی به شهادت برسد هرکه هستی خودش رابه شهادت آراست ذکر یا فاطمه سربند سلیمانی هاست 🌹 🌹 🌹 کار می کرد ولی هیچ پی میز نبود فکر این لذت دنیایی ناچیز نبود هیچ دلبسته ی این کوی بلاخیز نبود فکر این نام ونشان هوس انگیز نبود چه نیازیست ببینند خدامان بیناست ذکر یا فاطمه سربند سلیمانی هاست 🌹 🌹 🌹 گفت قاسم من و مردان خودم یعنی چه تیپ من دسته و گردان خودم یعنی چه با مریدانْ، من ومیدان خودم یعنی چه میهن از ماست فقط آنِ خودم یعنی چه اتحاداست که هردشمن ازآن در پرواست ذکر یافاطمه سربند سلیمانی هاست 🌹 🌹 🌹 حاج قاسم همه را مردم میدان می دید همه را عاشق دلبسته ی ایران می دید بود فرمانده واز لشکر خود سان می دید بیش وکم نه همه رایکدل ویکسان می دید روح او شاد که بسیار نگاهش زیباست ذکر یا فاطمه سربند سلیمانی هاست 🌹 🌹 🌹 گفت سردارکه این کوی شهیدان حرم است گفت خاکی که شده قبله ی ایمان حرم است گفت این مملکت ازبرکت قرآن حرم است گفت جمهوری اسلامی ایران حرم است وقف در راه حفاظت ز حرم هستی ماست ذکر یا فاطمه سربند سلیمانی هاست 🌹 🌹 🌹 خون اوچشمه به چشمه به جهان شد جاری مکتب اوست که داده به جهان بیداری کشته شد، کشته نشدمکتب قاسم آری می رسد دم به دم از او به ضعیفان یاری مکتب فاطمه تا صبح قیامت برپاست ذکر یا فاطمه سربند سلیمانی هاست 🌹 🌹 🌹 احمدرفیعی وردنجانی
🏴🏴🏴 عجیب کشور امنی است کشوری که در آن هزار باکری و قاسم سلیمانی است
🖤🌹 سفیر قدس، شما عکس پشت میز نداری! که تنگنای قفس نیست جای باز شکاری هراس دژخیمان، مردم ایران به رغم میل زمستان، گل همیشه‌بهاری هنوز خون تو روشنگر مسیر جهادست ز نام و عکس تو هم دشمنت شده‌ست فراری نجیب‌زاده غم من، همیشه محترم من امیر دل‌ها، فرمانده‌ی تمام عیاری برای تطهیر نقشه‌ی جهان ز پلیدی نه ما، که موشک‌ها می‌کنند لحظه‌شماری چه زود می‌رسد آن دم که قدس و مسجدالاقصی به قاب عکس شما می‌شوند آینه‌کاری 💠 💠
هدایت شده از کشکول شعر و ادبیات
قفس رهایی همیشه منتظر لحظهٔ رهاشدنم خوشا چو صاعقه با ابر هم‌صدا‌شدنم چه‌قدر ساده دلم را ز عشق کوچاندم خبر نداشتم از فصل بی‌بهاشدنم خبر ندارد از این دل، کسی که عاشق نیست کسی که هیچ نمی‌داند از فناشدنم در آستانهٔ یک انجماد طاقت‌سوز حلول تازهٔ مرگ است شوق واشدنم هنوز ابری ابری است آسمان غزل از آن سپیدهٔ با درد آشناشدنم دلم چو بغض قفس، وا نمی‌شود افسوس اگرچه منتظر لحظهٔ رهاشدنم!
هدایت شده از کشکول شعر و ادبیات
مرگ اما شیرین ما پریشان عشق می‌میریم سربه‌دامان عشق می‌میریم جرم ما چیست: عشق ورزیدن سر پیمانِ عشق می‌میریم ساده‌ایم، آه مثل آیینه کُنج ایوان عشق می‌میریم خواب ما را جز این چه تعبیری‌است که به زندان عشق می‌میریم با غزل‌پیشگان قصه، بگو ما غزل‌خوان عشق می‌میریم سایبان جنون لیلاییم در بیابان عشق می‌میریم گرچه بر موج آشیان داریم ضمن توفان عشق می‌میریم!
هدایت شده از کشکول شعر و ادبیات
ای عشق! تکیه‌گاه غریب و نجیب من! شاعر شدم که مادری‌ات را غزل کنم می‌خواهمت خدای مضامین من شوی از هرچه هست برتری‌ات را غزل کنم!
هدایت شده از کشکول شعر و ادبیات
حس می‌کنی روزهایت فرقی ندارند با هم میلی به فردا نداری وقتی که عاشق نباشی
سومین سالروز عروج ملکوتی سردار ِ شهید، حاج قاسم سلیمانی را گرامی می داریم پيشکش روح بلندش بی تو گذشته لحظه ها شد سومین سال دشمن پس از تو ناامید و سست و بدحال دستت جدا شد پرچمت هرگز نیفتاد در خاطرم تجدید شد سرخی ِ گودال باد صبا عطر تو را کرده جهانی دشمن ز اعجازت شده گُنگ و کر و لال با رفتنت ای رامش ِ جان و دل ما آتشفشان ِ بی قراری گشت فعّال آتش به دامان جهان افتاد بی تو گیتی در آتش سوخت و شد ناخوش احوال پرواز کردی،شد عروجت آسمانی بگذشت روحت از قفس جانا، سبکبال تاریکْ اندیشان، هراسان از وِقارت آشفته حالند و هراسان بی پر و بال رزمندگان جبهه ی جنگ و شهادت بر هم زنند آن نقشه های شوم دجّال فالی زدم در سومین سال عروجت زیباست با تو هر غزل،هر شعر و هر فال ما را دعا کن تا سعادتمند گردیم والامقام ِبامرام ِ نیک اقبال روحت متعالی باد حاج قاسم، سردار دل ها (صبا) ١۴٠١/١٠/١٣
آنقدر غم به دلم هست که در روز تولد عوض اینکه بخندم،همه اش بغض کنم من
🌱🖇 یک سال گذشت از دل مجنون زده ی من بیچاره تر از قبل به عشق تو دچاراست..
غزل قصیده رباعی،چه گویمت ای جان که لطف و مهر تو در واژه ها نمی گنجد 🍂🍁🍂🦋😊🌙⭐️
یک بیت خالصانه نگفتم برای تو... اما هنوز شعر به من هدیه می‌دهی 🕊️
بانگ تشویش را که سر دادند بام‌ها یک‌به‌یک خبر دادند زهر را دست خون‌جگر دادند فیض عُشاق را سحر دادند خبر آمد..، قد "ولی" تا شد تن سردار ارباً اربا شد از رکاب تو تا نگین افتاد در دلم هُرمی آتشین افتاد بر جبین سپاه چین افتاد گرچه دست تو‌ بر زمین افتاد با همین حال "بازِ طیّاری" به اباالفضل که علمداری شیر آوردگاه..، یالت سوخت تربت ِکربلایِ شالت سوخت چشم‌های علی خصالت سوخت اوّل فاطمیّه بالت سوخت غیرت مادری نشان دادی مثل زهرا در آتش افتادی پای دادی رکاب حفظ شود مشک دادی که آب حفظ شود جان سپردی حجاب حفظ شود تا که این انقلاب حفظ شود رفتن‌ات بانی تداوم ماست خونِ تو مُهرِ "گامِ دُوُّم" ماست پَر گشودن عجیب فرجامی‌ست این شهادت نماد خوش‌نامی‌ست بانیِ پختگی هر خامی‌ست علّتِ انسجام اسلامی‌ست از یمن تا دمشق سربازیم سوی دَّجالِ کفر می‌تازیم باده‌ی ما قوام می‌خواهد لب ما شُربِ جام می خواهد زخم ما التیام می‌خواهد رهبرم انتقام می‌خواهد مستِ از باده‌ایم..، سیّد علی همه آماده ایم سیّد علی زنگ ما، زنگ استقامت بود مشق ما شاه‌راه عزت بود کاغذش برگه‌ی وصیّت بود آب، بابای ما "شهادت" بود بهر مُردن همیشه تکمیلیم ما شهادت طلب‌ترین ایلیم چشمه‌ساریم..، رود می‌گیریم از بلندا فرود می‌گیریم خواب را از سعود می‌گیریم انتقام از یهود می‌گیریم شک نداریم اینکه صددرصد کاخ‌هاشان حسینیه گردد ما از این بعد ماجرا داریم ذوالفقار جهاد را داریم قصد کشتار اشقیا داریم در "تلاویو" نقشه ها داریم... سر درِ آن..، بزرگ..، می‌خوانی: شهرِ سردار دِل؛ سلیمانی ظلمتِ در اتاقِ تو سخت است آه! سردار!!! داغ تو سخت است یاد این اتفاق تو سخت است گرچه داغ فراق تو سخت است شُکر..، دستی به زلف تو نرسید خنجری روی حنجرت ندوید بی حیایی تو را که پیر نکرد خنجر قاتل تو دیر نکرد نیزه‌ای در پر تو گیر نکرد بر تن درهمت حصیر نکرد مادر خویش را صدا نزدی خودمانیم دست و پا نزدی شاعر:
هدایت شده از شعـرهـای نـاب
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ یک سال گذشت از دل مجنون‌زدهٔ من بیچاره‌تر از قبل به‌ عشق تو دچار است! ━━━━💠🌸💠━━━━ @sherhaye_nab
شبم به فکر که شاید تو را به خواب ببینم! زهی تصور باطل، که بی تو خواب ندارم...
خیرمقدم میگم به اعضا جدید خوش آمدید🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
لطفا نخواه مرهم دردت شوم که من این روزها به درد خودم هم نمی‌خورم
دلم بَهانه‌ی تو را دارد... تو می‌دانی بَهانه چیست... بَهانه هَمان است که شَب‌ها خواب... از چَشم من می‌دُزدد!
هرکس به قـدرِ وُسـع خـریـدارِ یوسـف است ســرمــایــه ی شکستـه دلان چیسـت؟ آرزوست...
روزها با فکر او دیوانه ام،شب بیشتر هر دو دلتنگ همیم،اما من اغلب بیشتر باد می گوید که او آشفته گیسو دیدنی ست شانه می گوید که با موی مرتب بیشتر تا مرا بوسید گفتم:آه ترکم کن،برو عمق هذیان می شود با سوزش تب بیشتر حرف هایش از نوازش های او شیرین تر است از هر انگشتش هنر می ریزد،از لب بیشتر یک اتاق و لقمه ای نان و کمی آغوش او من چه می خواهم مگر از این مکعب بیشتر؟