eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
54 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🏴 در میان شعله های کین و دود جز عقیله حجتی دیگر نبود خطبه های او میان معرکه عقل هر انسان عاقل می ربود وارث حیدر شد و شیر عرب کوه هم بانوی ما را می ستود برگ برگ عشق را در قتلگاه جمع کرد و قطعه ای دیگر سرود غصه ها را جز به زیبایی ندید ملجأ اهل حرم بود و عمود سر فرود آورده پیشش صبر هم زنده کرد اسلام را مانند رود حافظ قرآن روی نی شد و خون دل می‌خورد در شهر حسود اسوه ی علم و شجاعت زینب است بر گل باغ علی صدها درود ...🥀
اعضا محترم کانال سلام🥀🥀🥀 وفات حضرت زینب سلام الله علیها رو تسلیت عرض می‌کنیم🏴🏴 ما خادمین کانال رو تو اعمال ام‌داوود دعا کنید التماس دعا🥀🥀
چیزی شبیه بغض گلوگیر می شود وقتی که از زمانه دلم سیر می شود وقتی که اشک ... آه مرا خرد می کند وقتی زمان آمدنت دیر می شود این روزهای بی گل روی شما زیاد دیدم جوان - غروب شده - پیر می شود علی ظهورک یا صاحب الزمان
کجا رواست، که از دستِ دوست هم بِکشد…؟ دلی که، این همه از دستِ روزگار کشید ...!
قرار بود بخـوانیــم و بشنـویــم از عشق و عـشــق را نبـوَد قـافیـه بغیرِ «دمشق» حامد_عسکری
بغض را خندۀ مصنوعی من پنهان کرد گریه را مصلحت‌ آمیز نمی‌دانستم...
بوسیدمت که ببینم چه می شود با بوسه های تو دینم چه می شود بوسیدمت که ببینم زمان عشق تکلیف شک و یقیینم چه می شود این پل که بین مجاز و حقیقت است در آسمان و زمینم چه می شود با دست عقل که چیزی نمی شود پای دلم بنشینم چه می شود؟!
دیدم که برنداشت کسی نعشم از زمین خود نعش خود به شانه گرفتم، گریستم...
سیاه مشق ِ غریبی ست خطِ تقدیرم کسی به جز تو زبان ِ مرا نمی داند... ☘ ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم را چشم هایش تیرباران کرد، تسلیمم بگویید آن کمان ابرو سپاهش را نگه دارد ! ┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈
در بزمِ عاشقان چو بَرآرَم زِ سینه آه چون هیزمی که دود کُند، دورَم افکَنَنَد...
همیشه عرشِ خدا گرمِ اختلاطش بود فرشته تشنه ی یک جرعه ارتباطش بود به جز نگاهِ حسینش پی چه بود؟ بهشت؟! بهشت باغچه ی کوچکِ حیاطش بود همیشه "حمد" به لب داشت، مَدّ نام حسین در امتداد دو تا واژه ی صراطش بود اگر کنار برادر تبسّمی هم داشت هزار بغضِ زبان بسته در نشاطش بود نخواست جان بدهد تا علم به دوشش هست اگر شکست سرش، حکمِ احتیاطش بود کریمه بود ولی از شما چه پنهان که پس از حسین فقط آه در بساطش بود...
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ خطبه یعنی در اوجِ غم ها هم چشمه سارِ کرامت و فضلی خطبه یعنی میانِ جنگ و نبرد پایَش افتَد خودَت ابالفضلی... ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
از ترکیه تا سوریه شد زلزله ای کاش قدری دل من هم به خودش لرزه می انداخت به قول اون دیالوگ اکبر عبدی تو فیلم رسوایی خودتونو تکون بدید قبل از اینکه خدا تکونت بده
گر بویِ گلِ مِهر گرفتی عجبی نیست عمری‌ست که در سینه‌ی بی‌کینه‌ی مایی...
من حسودی می‌کنم حتی به دیوار اتاق تکیه گاهت می‌شود وقتی کنارت نیستم! ♥️
آنروز که در محشر مردم همه گرد آیند ما با تو در آن غوغا دزدیده نظر بازیم
دوباره بافته ای ریسمانی از موهات نشسته ای به کمین با کمان ابروهات اشاره کن که بیفتد شکار روی شکار خدا گذاشته ابرو به جای چاقوهات نشسته در دل من زخم های کاری من چنان که روی لبان تو نوشداروهات مرا بگیر در آغوش خویشتن یک روز شبیه کشتی کوچک میان پاروهات کنار دست تو باشم مدام میخندم شبیه خنده که میخیزد از النگوهات هزار سال دگر نیز برنمی خیزم اگر که سربگذارم به روی زانوهات کدام شعر من آشفته کرده مویت را که لای دفتر من مانده تاری از موهات به عطر موی تو آشوب می شود دل من کدام دست فرو رفته لای گیسوهات
به فكر پنجره‌هايى كه بسته مانده نباش دوبـاره بـا طمـع عـشـق باز خواهد شد…
نا امـیـدم ز مداوای دل خسته‌ خویش ای خوش آن خسته که امـیـد مداوا دارد...
ای دیر به‌دست‌آمده، بس زود برفتی آتش زدی اندر من و چون دود برفتی چون آرزوی تنگدلان دیر رسیدی چون دوستی سنگدلان زود برفتی زان پیش که در باغ وصال تو دل من از داغ وصال تو برآسود، برفتی ناگشته من از بند تو آزاد، بجستی ناکرده مرا وصل تو خشنود، برفتی آهنگ به جان من دلسوخته کردی چون در دل من عشق بیفزود، برفتی
رؤیت بشو ای ماه‌تر از ماه، دوباره تا اینکه شوم کافر و گمراه دوباره! گفتند که: ایمان بپذیرم! نپذیرم مشروب شده همدل و همراه دوباره در مذهب‌تان باده حرام است! جهنم! مستانه روم جاده‌ی بیراه دوباره لعنت به کسی که لب تو کرده حرامم لعنت به همان زاهد خودخواه دوباره باید که عزیزت بشوم، گرچه بیفتم ده بار، نه! صد بار، ته چاه دوباره در وادی اشعار، چه بد، ضد نظامم پیش تو چه طاغوتی‌ام ای شاه، دوباره بین من و تو فاصله بسیار بلند است هی پایه‌ی شعرم شده کوتاه دوباره چنگال شب تیره به جانم زده چنگش رؤیت بشو ای ماه‌تر از ماه، دوباره...
نشست بر دل تو مهرِ همدمی دیگر نشست بر دل من گردِ ماتمی دیگر ‌ چه میهمان عزیزی، چراغ روشن کن! که آمده‌ست به دیدار من غمی دیگر ‌ چرا زبان بگُشایم؟ که دردهای بزرگ به جز سکوت ندارند مرهمی دیگر ‌ هوای پر زدنم در حصار دنیا نیست مرا ببر به تماشای عالمی دیگر ‌ زمان مردنم -ای بی‌وفا!- به بالینم فقط بیا که نگاهت کنم کمی ...دیگر تقدیم به آنکه خودش میداند😂😂