eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هر کس که میِ عشق به جامش کردند از دردی درد،  تلخ‌کامش کردند گویا همه غم‌های جهان در یک جا جمع آمده بود، عشق نامش کردند
بستیم چو از ردّ و قبولِ دگرانْ چشم تشریفِ قبولِ نظرِ یار گرفتیم...
💚🍃 موج عشق تو اگر شعله به دل ها بکشد رود را از جگر کوه به دریا بکشد گیسوان تو شبیه است به شب؛ اما نه، شب که اینقدر نباید به درازا بکشد! خودشناسی قدم اول عاشق شدن است وای بر یوسف اگر ناز زلیخا بکشد عقل یکدل شده با عشق، فقط می‌ترسم هم به حاشا بکشد، هم به تماشا بکشد زخمی کینه من! این تو و این سینه‌ من من خودم خواسته ام کار به اینجا بکشد یکی از ما دو نفر کشته به دست دگری است وای اگر کار من و عشق به فردا بکشد
. نه آمدی که بمانی، نه رفتی از یادم تو آرزوی منی آرزوی بر بادم من از خدا گله‌ مندم فقط چرا نشنید؟ نه خواهشم نه دعایم نه بغض و فریادم ندیدم این همه سال از تو شور شیرینم به رغمِ تلخی خُلقت هنوز فرهادم چرا به سیبِ فریبت دل از جهان نَکَنَم؟ که ارث برده‌ام این شیوه را من از آدم خوشم که عشقِ تو رسوای شهر کرده مرا غمت مباد اگر از چشم خلق افتادم رسیده بی تو به من هر غمی خیالی نیست همین که بی‌خبر از حال زارمی شادم من از دو چشم سیاهت که بگذریم و نشد ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادم...!
ای حسنت از تکلف آرایه بی نیاز اغراق، صنعتی است که زیبنده تو نیست
دلم به گرد تو سیاره‌ای‌ست سرگردان ببین که چون همه من نیز بر مدارِ تواَم
رد شدی از من، شدم هر ثانیه بیمارتر روزگارم تیره‌تر شد، چشم هایم تارتر شعرهایم تحت تأثیر حضورت بوده است رفتی و دور از تو این شاعر شده کم‌کارتر خاطراتت شب به شب از پا می‌اندازد مرا ای که رویای تو از کابوس، لاکردارتر! حسرتی در سینه برجا مانده از یاد تو که چشمهایم با مرورت می شود هربار، تر! شعر گفتم تا بسوزانم تو را، خود سوختم هرچه شاعر مردم آزار است، خودآزارتر!
دلخوش به خنده‌هایِ منِ خیره سر نباش دیوانه‌ها به لطفِ خدا غالبا خوشند ..
زندگانی بلوغ بی‌یاری است رفته رفته غریب خواهی شد…
‌ گاهی طریقِ اوج گرفتن صعود نیست یوسف اگر عزیز شد از لطفِ چاه بود
رسوا منم وگرنه تو صد بار در دلـم رفتی و آمدی و کسی را خبر نشد
تضمین اجابت دعا دست رضاست آرامش قلب مبتلا دست رضاست قرص است دلم که اربعین می‌آیم وقتی‌که برات کربلا دست رضاست!