با مـــن قدم بزن، تنهاتــــر از همه
اِی مصرعِ سکوت، در شعرِ همهمه
با مــن قدم بزن، چله نشینِ عشق
فرمانروای قلب در سرزمینِ عشق…
#علیرضا_آذر
اندوه من این است، که در دفتر شعرم
یک بیت به زیبایی چشم تو ندارم
ملک الشعرا بهار
جای مهتاب،به تاریکی شب ها تو بتاب
من فدای تو، به جای همه گل ها تو بخند
فریدون مشیری
مثل اسطوره های تاریخی از اساطیر ناب لبریزی
گاه مانند “لیلی مجنون”٬ گاه “شیرین خسرو پرویزی”
گاه با هر ترانه می رقصی٬ دخترانه٬ زنانه می رقصی
در خیابان و خانه می رقصی شرم را توی کوچه می ریزی
تا نسیمش کمی تکان بدهد رنگ شب را به آسمان بدهد
بویی از “جوی مولیان” بدهد عطر آن گیسوان شبدیزی
سینه ها رستگاه آهوها ٬ شانه هـا آبشــاری از موها
چشم ها٬مژه ها و ابروها٬ همه را با هوس می آمیزی
ابرویت را کمان می اندازی گیسویت را کمند می گیری
مژه ات را به تیر می کشی ای: “دختری با سپاه چنگیزی”
بوسه هایت شراب شیرازی مست لبهات دفتر “حافظ”
چشم هایت دو جلد غرق جنون مثل دیوان “شمس تبریزی”
همه ی کائنات را بانو کرده مجذوب خویش چشمانت
دیگر از من چه جای پروایی؟ دیگر از من چه چشم پرهیزی؟
#حمید_چشم آور
ز اهل کوچه زخم زبان جمع می کنم
اسم تو را دهان به دهان جمع می کنم
من از تقابل لبم و گونه های تو
شعری برای کل جهان جمع می کنم
قلبم گرفته است، تکان می دهم تو را
از روی سینه ات ضربان جمع می کنم
حالا که دُور، دورِ کلاغ است و برف پیر
از پای کاج، سار جوان جمع می کنم
می ترسم از اتاق تو وقتی که نیستی
بی تو لحاف را نگران جمع می کنم
از لحظه ای که قصد سفر کرده ام درست
یک سال می شود چمدان جمع می کنم
من خاطرات خوب تو را چند وقتی است
از لحن ناز و گرم بنان جمع می کنم
#محمد_ارثیزاد
وقتی شـدم میان شلوغی شهــر گم
دل رفت سمت گنبد و دیگر نخورد جُم
من جلـد مشهــدم ولی آقا حواله داد
گاهی برای عرض ارادت مــرا به قم
#محمدجواد_منوچهری
#یافاطمه_اشفعی_لی_فی_الجنه
آبادی شعر 🇵🇸
وقتی شـدم میان شلوغی شهــر گم دل رفت سمت گنبد و دیگر نخورد جُم من جلـد مشهــدم ولی آقا حواله
و او زینبـی در مـدار رضا شد
بــه او هرکـه رو کرد حاجت روا شد
چه زیباست دردی که در شهر مشهد
رضا نسخـه پیچید و در قـــم دوا شد
#محمدجواد_منوچهری
ببین! تشییع گل در اصفهان پایان ندارد
عبور رودی از تابوت؟! این امکان ندارد
ببخشی سیصد و هفتاد گل را در خزانی
سخاوت تا به این اندازه را باران ندارد
گرفته زیر هر تابوت را یک شهر، مجنون
که لیلی تا به این حد عاشق حیران ندارد
از آن روزی که معنا شد بهاران در خیابان
گمانم اصفهان فصلی به جز آبان ندارد
سرازیرست اشک از جان کاشیهای مسجد
که جز بارانِ اشک این مأذنه، جانان ندارد
به جای گوی با سر عشقبازیهای چوگان...
که شوری مثل این در خاطرش میدان ندارد
به هم هِی شانهها تابوت میبخشند امروز
ترازوی سخاوت ظاهراً میزان ندارد
#حماسه_اصفهان
#اکرم_هاشمی_سجزئی_الهه
ما غرق عنایتیم و دریاست حسین
اصلا سبب حیات دلهاست حسین
در اوج شکوه و آخر زیباییاست
آرایهترین کلام دنیاست حسین
#ناهید_خلفیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔔پست ویژه🤗
شنیدین میگن اصفهانیا خسیسن... 😢
اینو ببینید 👆👆👆
🎞 به مناسبت ۲۵ آبان، روز حماسه و ایثار مردم اصفهان
#روز_اصفهان
#۲۵_آبان
#شهر_زندگی_شهر_ایثار
https://abzarek.ir/service-p/msg/1377745
لینک ناشناس برای ارتباط با مدیر کانال
مدیر کانال
@Seyed_moris2020
May 11
در روضـهی تو آب حیات است حسین
هر قطرهی آن باب نجات است حسین
باید که شـب جـمـعـه فقط خون بارید
لبتشنه قـتیـل الـعـبـرات است حسین
#محمدحسنمحمدی
وقــتی که هستی می شوم از غصه ها راحت
با سرخوشی سر می شود هرلحظه هر ساعت
گـــــــــاهی برای تـو و یا گــــــــاهی برای من
من شعــــــر می بافم تو هم ای مهربان ژاکت
#اسماعیلعلیخانی
جای مهتاب،به تاریکی شب ها تو بتاب
من فدای تو، به جای همه گل ها تو بخند
فریدون مشیری
چه خبر یار؟ شنیدم که گرفتار شدی
دل سپردی و برای دگری یار شدی...
بعدِ دل کندنت از من دلت آرام گرفت؟
خوب شد زندگی ات؟ یا که بدهکار شدی..؟
بیتو اینجا خبری نیست بهجز غصه و درد
حال خوش بودی و رفتی و دل آزار شدی...
بودنت، پنجرهای باز به رویاها بود
ناگهان پنجره را بستی و دیوار شدی...
عشق را با طمعِ منطق خود تاخت زدی
تا نهایت به دلت سخت بدهکار شدی...
تو خودت خواستی از قصهی من پر بکشی
پس نگو کار خدا بوده و ناچار شدی...
حسرت یارِ تو بودن بهدلم ماند کهماند
آخرین خواستهام،قسمت اغیار شدی...
منکه در حد پرستش بهتو دلبسته شدم
من چهکردم که تو اینگونه جفاکار شدی..؟
پشت کردی بهمن ایناز غزالِ غزلم
شیر را پس زدی و طعمهی کفتار شدی...
مرگِ دل،نقطه ی آغاز فروپاشیهاست
حیف و صد حیف کهتو دیر خبردار شدی...
#حمیدرضا_گلشن
باید رسید تا به حسین از طریق اشک
باید رسید تا به خداوند با حسین...!
#امیرحسین_پورعزیز
#شب_جمعه
پاییز باشد جمعه باشد تو نباشی
این حال بد در شعر هم گنجاندنی نیست...
#حسین_مرادی✨
اربابی و من بنده ی ناچیز حسین
جانم شده از عشق تو لبریز حسین
این بنده ی ناچیز ولی عاشق را
در حشر برای خود برانگیز، حسین
#مرتضیدرزی
بسم الله الرحمن الرحیم
محال
هیچکس از اینحرم با دستخالی برنگشت
دستخالی هیچکس از اینحوالی برنگشت
این حرم آرامش محض است و از آغوش او
هرکسی برگشت، با آشفتهحالی برنگشت...
غیرممکنهای دنیا یکبهیک ممکن شدند
از جوار او -به لطف او- محالی برنگشت
این حرم خاصیتش علامهپروربودن است
طالب علم از حریمش بیتعالی برنگشت
این چه رازی شد که جز با نیت او مرعشی
از کنار مرقد مولیالموالی برنگشت
خواهر سلطان جواب خواهشم را میدهد؟
خواهشی از این حرم دیگر سوالی برنگشت.
مطمئن بوده جواب حاجتش را میدهد
مادرم با وعدههای احتمالی برنگشت
گرچه ما همسایهی خوبی برایش نیستیم
روی او یکلحظه هم از ما اهالی برنگشت
#مجتبی_خرسندی
#حضرت_معصومه_سلاماللهعلیها
#امام_زمان
آنها که خواندهام همه از یادِ من برفت
اِلاّ حدیثِ دوست که تکرار میکنم...
#سعدی
من و جام می و معشوق، الباقی اضافات است
اگر هستی که بسم الله، در تأخیر آفات است
مرا محتاج رحم این و آن کردی، ملالی نیست
تو هم محتاج خواهی شد، جهان دار مکافات است...
ز من اقرار با اجبار می گیرند، باور کن
شکایت های من از عشق ازین دست اعترافات است
میان خضر و موسی چون فراق افتاد، فهمیدم که گاهی واقعیت با حقیقت در منافات استاگر در اصل، دین حُبّ است و حُبّ در اصل دین، بی شک به جز دلدادگی هر مذهبی، مُشتی خرافات است... #فاضل_نظری
یقین که مست کند یک جهان ز بوی تن تو
اگر که باز شود دکمه های پیرهن تو
نه مستی است که پیراهنت ز تن بتراود
خدا شراب خودش را نشانده در بدن تو
پر از شکوفه و گل می شود تمام غزل هام
اگر که وام بگیرم به بوسه از دهن تو
گرفته کشتی شوق تنم به وسوسه پهلو
کنار ساحل زیبای بندر بدن تو
من از میان همه خویش را برای تو خواندم
گزیدم از همه ” من ” را فقط برای “منِ” تو
تو کی برای دل من یگانه می شوی ای عشق؟
چقدر مانده به آن لحظه های ” من ” شدن ” تو” ؟
خوشا من و تو و شعر و شب و شراب و صدای
نفس نفس زدن من، نفس نفس زدن تو
#حمید_چشمآور