بسم الله الرحمن الرحیم
ضریح
نه فقط عرش حصیر قدم فاطمه است
علت خلق دوعالم علم فاطمه است
سر سجاده بهجایی نرسیده است کسی
هرچه دادند به ما از کرم فاطمه است
ذکر یافاطمه نقش است به سربند علی
یاعلی ذکر دموبازدم فاطمه است
به دفاع از ولی و شان ولایت برخاست
خطبهی فاطمه تیغ دودم فاطمه است
روی این نام همه اهلکرم حساسند
استجابت به خدا در قسم فاطمه است
دیگر از آتش دوزخ چه هراسی داریم؟
تا اماننامهی ما با قلم فاطمه است
ظاهرا خلوتوخاکیست، ولی در باطن
دل هرشیعه ضریح حرم فاطمه است
پسر فاطمه یکروز میآید از راه
ای خوش آن روز که پایان غم فاطمه است
#امام_زمان
#حضرت_فاطمه_سلاماللهعلیها
#مجتبی_خرسندی
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
🔹بیقرارِ هم🔹
قرار بود که عمری قرار هم باشیم
که بیقرار هم و غمگسار هم باشیم
اگر زمین و زمان هم به هم بریزد باز
من و تو تا به ابد در مدار هم باشیم
کنون بیا که بگرییم بر غریبی هم
غریبه نیست، بیا سوگوار هم باشیم
در این دیار اگر خشکسالی آمده است
خوشا من و تو که ابر بهار هم باشیم
نگفتیام ز چه خون گریه میکند دیوار
مگر قرار نشد رازدار هم باشیم
نگفتیام ز چه رو، رو گرفتهای از من
مگر چه شد که چنین شرمسار هم باشیم
به دست خستۀ تو دست بستهام نرسید
نشد که مثل همیشه کنار هم باشیم
شکسته است دلم مثل پهلویت آری
شکستهایم که آیینهدار هم باشیم
#محمدمهدی_سیار
در آینهها یواش لبخند بزن
حتی شده با تلاش، لبخند بزن
اینقدر به من نگو که قلبم زخمی است
هرچند که آشولاش لبخند بزن
#زینب_نجفی
☆☆☆
ما شارح چشمهای پر خون و نمیم
مـا هــمـدم آه و نـالــههــای قـلمـیـم
گاهی دو سه بیت هم نوشتیم اگر
ما اهل غزل که نه، ولی اهل غمیم
#جواد_محمدی_دهنوی
☆☆☆☆☆
در آینهها یواش لبخند بزن
حتی شده با تلاش، لبخند بزن
اینقدر به من نگو که قلبم زخمی است
هرچند که آشولاش لبخند بزن
#زینب_نجفی
☆☆☆☆☆
جانمایهٔ شعرهای ارزنده غم است
در دفتر دل ماه درخشنده غم است
اینقدر مرا به خنده تشویق نکن
لبخند لب شاعر شرمنده غم است!
#جواد_محمدی_دهنوی
☆☆☆☆☆
با شاددلی رفیق و با غم قهرم
با چهره و پیشانی پرخم قهرم
بیکار که نیستم که هی گریه کنم!
میخندم و با گریۀ نمنم قهرم
#زینب_نجفی
☆☆☆☆☆
با گریه و غم طبع غزلگو برپاست
اشعار پر از حزن همیشه زیباست
هرکس که نگرید اصلا او شاعر نیست
غمخوردن و گریه، پیشهٔ شاعرهاست
#جواد_محمدی_دهنوی
☆☆☆☆☆
بر صفحۀ شعر، غصهپاشی نکنید
بهر شعرا شغلتراشی نکنید
متن غزل عشق، سراسر شادی است
این منظره را محوِ حواشی نکنید
#زینب_نجفی
☆☆☆
هدایت شده از شعـرهـای نـاب
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
شبیه آن قلم مشکیِ شکسته نوکم
که طرح نقش گل سرخ بر دلش مانده
━━━━💠🌸💠━━━━
#محسن_رشیدی
@sherhaye_nab
چنانت دوست می دارم که گر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم.
#سعدی
یک جرعه در پیک نگاهم نور می ریزی
تاریکی تنهاییم را دور می ریزی
با اینکه یخبندان قطبم، محض اطمینان
در استوایت هم کمی کافور می ریزی
بیهوده داری باز از آن اسفند طولانی
یک مشت فروردین به چشم شور می ریزی
حالا که روزم مثل یک خمیازه کشدار است
هی پشت هم بر سال ها هاشور می ریزی
پوچت نصیب من که سهمت جفت شیشم بود
تاس که را با دست من بر گور می ریزی؟
این دفعه گول حقه هایت را... تو می خندی
بر می زنی من را و در وافور می ریزی
#نیلوفر_عاکفیان
"لحظه ای مثل من تصور کن، پای قول و قرار یک نفری
ترس شیرین و مبهمی دارد اینکه در انحصار یک نفری
بار ها پیش روی آیینه، زل زدی توی چشم های خودت
با خودت فکر کرده ای چه شده، که به شدت دچار یک نفری؟
"چشم های سیاه سگ دار"ش، شده آتش بیار معرکه ات
و تو راضی به سوختن شده ای، چون که دار و ندار یک نفری
عاقبت با زغال دست شما، سر قلیان من به حال آمد
که تو آتش بیار معرکه نه، بلکه آتش بیار یک نفری
شک ندارم سر تصاحب تو، جنگ خونین به راه می افتد
همه دنبال فتح عشق تو اند، و تو تنها کنار یک نفری
جنگ جنگ است، جنگ شوخی نیست، جنگ باید همیشه کشته دهد
و تو از بین کشته های خودت، صاحب اختیار یک نفری
با رقیبان زخم خورده ی خود، شرط بستم که کشته ی تو شوم
کمکم کن که شرط را ببرم، سر میز قمار یک نفری
مرد و مردانه در کنار تو ام، تا همیشه در انحصار تو ام
این وصیت بگو نوشته شود، روی سنگ مزار یک نفری
#امید_صباغنو
از بین تمام برگه ها آس انداخت
بی چونوچرا مرا به وسواس انداخت
او نقطه ی ضعف و قوتم را فهمید
بر گردن من طناب احساس انداخت
#نوروز_رمضانی
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
اهل شعر باشید... 📖🪴
حافظ، مولانا، سعدی
فاضل نظری، سهراب سپهری، نیمایوشیج ـو ...
دنیا، دنیای لطافت و عشق و محبته. جا نمونید...🌱❤️
سرزمین شعرها
https://eitaa.com/joinchat/680264228C7c9afec921
شبی برای غزلهام عشق دم کردم
به پای شعـر وغزل جام چشم نم کردم
در انزوای دلم آفتاب را دیدم
درون قوری طبعم سپیده، دم کردم
برای اینکه برای خودم شوی ای عشق!
تمام عمــــر، خودم را اسیـــر غم کردم
قسم به هـــر دل تنگی، عجیب دلتنگم
به یاد خاطره ها، یادی از خودم کردم
برای گفتن حرف دلم مجالی نیست
حروف وسطر و قوافی وبیت کم کردم
#منیژه_کمالی
#شفق
دیدی که اسماعیل خود را هم فدا کردم؟
دیدی به عهدم با تو ای زیبا وفا کردم؟
بااینکه قلبم خانۀ احساس بود اما
دیدی سر احساس را از تن جدا کردم؟
دیدی که آخر، خشت این دل را که از گل بود
با کیمیای یادت ای یکتا طلا کردم؟
صد بند بر پای دلم بود و به عشق تو
از آنهمه دلبستگی خود را رها کردم
حتما شنیدی نالههای بیصدایم را!
دیدی تو را ازبین هر جمعی صدا کردم
آنقدر گفتم ذکر یا کافی و یا شافی
تا عاقبت سجاده را دارالشفا کردم
مانند باران، خیر بر من ریختی دائم
باید ببخشی آنهمه چونوچرا کردم
من از نماز عشق جا ماندم ولی حالا
با التفاتت آن قضا را هم ادا کردم
با هر طریقی بود ای زیباترین معشوق!
چشمان خود را با نگاهت آشنا کردم
یکعمر خواهش کردهام آغوش گرمت را
امروز هم در زیر این باران دعا کردم
#راجی
نیافتهاست دلش،منزلی پس از زهرا
نداشتهاست غمش،ساحلی پس از زهرا
عجیب نیست که غرق سکوت و تنهایی است
کجاست همدم دریادلی پس از زهرا
عجیب نیست اگر باغبان نمیبیند
برای باغ جهان حاصلی پس از زهرا
به چشم او زحل و زهره و زمین و زمان
شدهاست ذرهی ناقابلی پس از زهرا
عجیب نیست اگر نخل،بارِ لاله دهد
چنین که خون شده اشک علی پس از زهرا
#اعظم_سعادتمند
#فاطمیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
« شبا سر به سجاده میزارم فقط
تا این سِر بمونه بازم سَر به مهر »
• بامدّاحی: حاج #مهدی_رسولی
انتشار بهمناسب ایام شهادت
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
به روایت ۷۵ روز
ماه میداند که بیدارم همیشه تا سحر
مینویسد غصههایش را برایم روی در
#مستان
🥀🥀
#معصومه_بروجردی
"چشمان درخشان تو تا جام گرفتند
این مردم آشفته چه آرام گرفتند
بی شبهه نخستین شعرا طرز غزل را
از شیوه ی چشمان تو الهام گرفتند
تا گوشه ای از صدق و صفا را بنمایند
رفتار تو را آینه ها وام گرفتند
مستان تو هرچند غریبان جهانند
از راه نشان دادن تو نام گرفتند
در وهم نمی گنجی و بیچاره جماعت
از بی خبری دامن اوهام گرفتند
آنان به سلامت به سرانجام رسیدند
کز سینهی مشروح تو اسلام گرفتند
در پرده ای و پرتو می هوش مرا برد
چشمان درخشان تو تا جام گرفتند
#قربان_ولیئی
عجب از عشق که من را به کجاها برده است
دل رســــوا شــده ام را به تماشــا برده است
او همان است که یک روز سر یاری داشت
او همان است که عمریست دل از ما برده است
این سرابست در این دشت که من میبینم؟؟؟
یا که نه... عشق مرا تا لب دریا برده ست؟؟؟
من که مجنـــونم و بی عشق پریشـــان حالم
دیر وقتیست دلـــم را غـــم لیــلا برده است
در نسیمی دل من را به ســر زلفش بست
نکنــــد قلب مــــرا باد به یغمــــا برده است
هوش و تاب و دلم از دست برفته است ببین
عشق از زندگی ام این دو سه یکجا برده است
در تپش ماند دلم ... کوچه...غزل ...چشمانش
چه کنم ؟دست خودم نیست ... دلم را برده است
#محمد_شفیعی_بویینی
"خاکستری خاکستری خاکستری
صبح ، مه ، باران
ابر ، نگاه ، خاطره
در من ترانه ای نبود تو خواندی
در من آینه ای نبود تو دیدی
ریشه ای بودم در خوابِ خاک های متبرک
بی باران در نگاه تو سبز شدم
برقی از چشمانت برخاست
نگاهم بارانی شد
گونه هایت خیس باران
چشمهایت آفتابی
گرگ ها میزایند بره ها را دریابیم
تو با چشمانت مرا بنواز
چوب دست چوپانی ام سلاحی کارگر خواهد شد
بعد از جنگ با چوب دستم
انجیر های تازه را برای تو خواهم چید
با تو خواهم ماند
با تو خواهم خواند
و تورا در بهت آفتابی ات خواهم بوسید
اگر ابرها بگذارند"
#محمدابراهیم_جعفری
"تنت در خوابِ من، نجواى دوری است
گلِ مهتابِ صحراهای دوری است
نفس در گیسویت، پنچه در آغوش
هنوزم وصلِ تو رویای دوری است
#محمدابراهیم_جعفری
دل من در هوسِ روی
"تـو" ای مونس جان
خاک راهی است کـه در
دست نسیم افتاده است....
#حافظ
و عشق چیست، به جز اینکه سال ها هر شب
کنار بالش خود وقت خواب گریه کنی
#سید_سعید_صاحب_علم