بی سبب مهمان نواز مجلس ماتم نبود
این گلاب تلخ را از گریهی گل ساختند
#فاضل_نظری
هیچ ذوقی به از این نیست که از غایت شوق
چشم من گرید و لبهای تو در خنده شود ...!
#هلالی_جغتایی
نمیگفت بیا چت کنیم
میگفت بیا بنویسیم با هم
خیلی دوست داشتم اینجوری گفتنشو......
خواستم بگم من هنوزم مینویسم؛
انقدر بدون تو نوشتم که نویسنده شدم…
#علی_سلطانی
شعرهایم یخ زده از روزگار بی شما
واژههای مهربانی گم شده در شعر ما
#مستان
#معصومه_گودرزی_بروجردی
به یاد مسافران آسمانیام🥀🥀
📣 اطلاعیه پیامرسان ایتا
🔹 به اطلاع کاربران گرامی میرساند به دلیل اجرای فاز نخست عملیات ارتقا و نصب تجهیزات جدید شبکه جهت افزایش تابآوری خدمات در مرکز داده میزبان ایتا، ارتباط کاربران از ساعت ۱:۰۰ لغایت ۶:۰۰ بامداد جمعه دهم آذرماه با اختلال [یا قطعی] مواجه خواهد بود
🔸 پیشاپیش از شکیبایی کاربران عزیز سپاسگزاری نموده و امیدواریم با تلاش همکاران فنی، خدمترسانی در سریعترین زمان ممکن استمرار یابد
•┈••✾••┈•
🔰کانال رسمی اطلاعرسانی ایتا:
https://eitaa.com/eitaa
نه کسی منتظر است، نه کسی چشم به راه
نه خیال گذر از کوچه ما دارد ماه...
#فریدون_مشیری
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
☆
یک حسِ شبیه جوجهرنگی دارم
کوهی هیجان و شوخ و شنگی دارم
هر ثانیه کودک درونم شاد است
من دنیایی به این قشنگی دارم
#رباعی
#جوجهرنگی
#ناهید_خلفیان
در این زمانه که احساس مثل سابق نیست
برای عشق، کسی جز تو لایق نیست
هواشناسی کشور دروغ می گوید
که هیچ باد خوشی با دلم موافق نیست
جهان به منطقه ای جنگ دیده می ماند
فقط تویی که دلت جزو این مناطق نیست
ولی چه سود، که سرگرم کار خود شده ای
و بی خیالی ات از روی عقل و منطق نیست
چگونه نورِ هدایت به دادمان برسد؟
کسی که فکر تماشای صبح صادق نیست
به این نتیجه رسیدم که بی تو سر بکنم
قبول می کنم این مرد، دیگر عاشق نیست
#امید_صباغنو
نشد که آینه باشم برای دیدن تو
بیا که آینه خواهم شد از رسیدن تو
فرود آمدنت را چقدر بیتابم
تمام خواهش محضم به شوق چیدن تو
حرام باد به چشمان ابری من خواب
مباد خفته بمانم دم وزیدن تو
بیا که ناشدنی شد به تو رسیدن من
چه ساده می شود امّا به من رسیدن تو
به اوج عجز رسیدی پرنده ی زخمی
همین فراز هدف بود از پریدن تو
#قربان_ولیئی
درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفت
در من غزلی درد کشید و سرِ زا رفت
سجاده گشودم که بخوانم غزلم را
سمتی که تویی عقربه قبله نما رفت!
در بین غزل نام تو را داد زدم ، داد
آنگونه که تا آن سر این کوچه صدا رفت
بیرون زدم از خانه یکی پشت سرم گفت
این وقت شب این شاعر دیوانه کجا رفت !؟
من بودم و زاهد به دوراهی که رسیدیم
من سمت شما آمدم او سمت خدا رفت
با شانه شبی راهی زلفت شدم اما …
من گم شدم و شانه پی کشف طلا رفت
در محفل شعر آمدم و رفتم و … گفتند
ناخوانده چرا آمد و ناخوانده چرا رفت !؟
می خواست بکوشد به فراموشی ات این شعر
سوزاندمش آنگونه که دودش به هوا رفت …!!!
#محمد_سلمانی
هم باغِ سلام میشود دفترِ من!
هم ختمِ کلام میشود دفترِ من!
افسوس که از واهمهی دوری تو
یک روز تمام میشود دفترِ من!
#صفيه_قومنجانی
در سینه ی من جز غم تو چیست حسین؟
در هر رگ من عشق تو جاری است حسین
بی علت و بسیار، تو را میخواهم
عاشق شدنم دست خودم نیست حسین...
#مرتضی_درزی
شنیدمَت که نظر میکنی به حال ضعیفان
تَبم گرفت و دلم خوش، به انتظارِ عیادت...
#سعدی
آفتابا تا به کی از دوری ات نالان شویم
رحم کن بر این هوای سرد و یخبندان دل
#مستان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#معصومه_گودرزی_بروجردی
🌺🌺🌺🌺🌺
از ساغر عشق مست مستیم همه
عمریست که پیمانه به دستیم همه
این جمعه بیا ظهور کن مهدی جان
تعجیل نما،که با تو هستیم همه
#صفیه_قومنجانی
"تو آن بتی که پرستیدنت خطایی نیست
وگر خطاست!مرا از خطا ابایی نیست
بیا که در شب گرداب زلف مواجت
به غیر گوشه ی چشم تو ناخدایی نیست
درون خاک دلم می تپد،هنوز اینجا
به جز صدای قدم های تو صدایی نیست
نه حرف عقل بزن با کسی نه لاف جنون
که هرکجا خبری هست ادعایی نیست
دلیل عشق فراموش کردن دنیاست
وگرنه بین من و دوست ماجرایی نیست
سفر به مقصد سردرگمی رسید،چه خوب!
که در ادامه ی این راه رد پایی نیست
#فاضل_نظری"
"چشم به قفل قفسی هست و نیست
مژدهی فریادرسی هست و نیست
میرسد و می گذرد زندگی
آه که هر دم نفسی هست و نیست
حسرت آزادیام از بند عشق
اول و آخر هوسی هست و نیست
مردهام و باز نفس میکشم
بی تو در این خانه کسی هست و نیست
کیست که چون من به تو دل بسته است؟
مثل من ای دوست بسی هست و نیست
#فاضل_نظری
شرمنده اگر دعای من کار نکرد
آنجور که باید دلم اصرار نکرد
عجل لولیک الفرج گفت لبم
اما دل من درست رفتار نکرد
#محمدجواد_منوچهری
#اللهمعجللولیکالفرج
پاییزِ پر از مصیبتِ بی پایان
بی مهر گذشت و غرق غم شد آبان
در زندگی ام شرار آذر کم بود...!!!
بیچاره شدم،ببار دیگر باران...
#محمدجواد_منوچهری
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
كلاغ قصه
مرا ببخش عزيزم اگر كه بد بودم
در آسمان كس ديگری رصد بودم
تو –سيندرلا خوشبخت میشود– بودی
كلاغ قصه به مقصد نمیرسد بودم
تو ماه بودی و من رودخانهای تاریک
كه در خيالِ خودم غرق جزر و مد بودم...
مرا ببخش عزيزم، مرا ببخش وی ـ
اگرچه ظاهر يك داستان فراهم بود
كتاب كوچك ما فصل آخرش كم بود
تو شاد زاده شدی، تا سپيدبخت شوی
سياه زاده شدم، نام كوچكم غم بود
بهار يخزدهمان رنگ صد زمستان داشت
بهشت گمشده يک كوچه از جهنم بود
به روي شاخه نشستيم و آذرخش زمان
برای سوختن لانهمان مصمم بود
هميشه كينهٔ پير خدای با ابليس
وبال گردن فرزندهای آدم بود
مرا ببخش، در آغوش كوچكت مردن
شبيه مرگ بزرگی كه دوست دارم بود
مرا ببخش عزيزم، مرا ببخش ولی ـ
گناه كوچكِ آموزگار عالم بود
اگر بزرگ نبودم، اگر كه بد بودم
كه زندگیكردن را درست ياد نداد
به من كه مردن را بيشتر بلد بودم!
#حامد_ابراهیمپور