عاشق که باشی اشک معنایی دگر دارد
حتما خدا هم از دل عاشق خبر دارد
او اشک های هر شبم را دیده و گفته است
این گریه ها بی شک برایت دردسر دارد
از عشق تو شیدا شدم دیگر چه میخواهی؟
دیوانه ام، دیوانه چیزی هم مگر دارد؟
شاید که برخیزم ببینم نیستی دیگر
عاشق که باشی خواب دیدن هم خطر دارد
من در خیالم با تو و عشق تو تنهایم
اما مگر این عشق رویایی ثمر دارد؟
من ماندم و کابوس تنهایی بگو آیا
آغوش تو جایی برای یک نفر دارد؟
تا زنده ام در شعرهایم با تو می مانم
عاشق که باشی شعر معنای دگر دارد
#فاطمه_احدی
هدایت شده از اشعار "عاصی"
1_8281552227.mp3
7.24M
اين گل را به رسم هديه تقديم نگاهت كردیم
😭😭😭😭
#شهید_سید_رضی_موسوی
#مدافع_حرم_حضرت_زینب_سلاماللهعلیها
#محور_مقاومت
#مرگ_بر_اسرائیل
یارانِ حاج قاسم
تقدیم به ساحت مقدس سردار شهید سیدرضی موسوی
تا پای جان با انقلابِ عشق یارند
مردانه پای عهد مانده ،پای کارند
مشتاق شور پرکشیدن تا سعادت
مثل کبوتر در اسارت بیقرارند
تا لحظه ی دیدارشان گردد فراهم
با شوق یک یک لحظه ها را می شمارند
ذکر رَضیتُ روی لب دارند هر آن
تا از حصار این غمستان سر برآرند
مردِ عمل هستند در میدان ایثار
در شورِ سرخِ عاشقی دور از شعارند
در بارگاه حضرت حق سربلندند
آنان که بر ابدانِ خونین سر ندارند
دنبال او در جاده ی سرخِ شهادت
یاران خوبِ حاج قاسم رهسپارند
سید رضی و حاج قاسم باز امشب
دستانِ گرمِ یکدگر را می فشارند
#سردار_شهید_سید_رضی_موسوی
#احمد_رفیعی_وردنجانی
ما وارث ذوالفقار، تیغی دو دَمیم
با صاعقه های آسمان هم قسمیم
سر را به کف دست گرفتیم اکنون
سینه سپر مدافعان حرمیم
#حسین_جعفری
#شهید_سید_رضی_موسوی
بسم الله الرحمن الرحیم
مردآفرین
ای باعث آرامش احوال مولا
با تو همیشه خوب میشد حال مولا
آسایشی در عمق جان خویش میدید
هربار میرفتی به استقبال مولا
در هر کتابی دیدهام، بسیار والاست
شان تو در آیینهی اقوال مولا
از کودکی دنبال یک آیینه بودی
تعبیر شد خواب تو در تمثال مولا
ارث شجاعت داشت عباس تو از تو
ارث ادب را برده بود از آل مولا
جای تو حتی لحظهای خالی نمانده
در سینهی از عشق مالامال مولا
از چشمهایت اشک شادی شد سرازیر
گفتند تا؛ "مادر" به تو اطفال مولا
ای نام تو در نوع خود از بهترینها
هستند مدیونت همه «امالبنین»ها
آنگونه که مهتاب زینت داده شب را
نام تو زیبا کرده مفهوم ادب را
"امالبنین" را "مادر شیران" نوشتد
روزی که مولا بر تو بخشید این لقب را
گفتی کنیز فاطمه هستی و دیدی
نقش رضایت بر لب شاه عرب را
در دامنت شیرینسخنها پرورش یافت
از نخل میگیرند محصول رطب را
صفیّن میداند چه اندازه شجاعی
چون پهلوانش داشته از تو نسب را
دیدیم مهر مادری در چشمهایت
در اخم تو دیدیم تمثال غضب را
ما صافوساده کربلا درخواست کردیم
چون ساده کردی صنعت حسنطلب را
در آستان توست کار ما گدایی
ای مادر عباسهای کربلایی
زانو زده در محضر مادر اباالفضل
درس ادب خوانده از این منبر اباالفضل
آن دم که ایمان و وفا تقسیم میشد
ساقی کوثر شد علی، ساغر اباالفضل
یکعمر مشق او فقط نام حسین است
ننوشته جز این درس در دفتر اباالفضل
از بس ادب دارد که هرگز پیش زینب
بالا نیاوردهست حتی سر اباالفضل
پیدا نمیشد خم به ابرویش، اگرچه
میبود رو در روی یکلشکر اباالفضل
کافیست از اوصاف او تنها بپرسی
در معرکه از مالک اشتر؛ «اباالفضل!»
با چشم خود یک روز میبینیم آخر
محشر بهپا کردهست در محشر اباالفضل
هستند با اذن خدا روز قیامت
دستان عباس تو اسباب شفاعت
بعد از تو دیگر هیچکس امالبنین نیست
دیگر زنی مانند تو مردآفرین نیست
اُمُّ اَدَب...، اُمُّ وَفا...، اُمُّاَبَاالفَضل...
غیر از تو وصف هیچشخصی اینچنین نیست
شاگرد درس صبر مولا بودهای که
با این همه غم روی پیشانیت چین نیست
در گریهات جایی ندارد داغ فرزند
قصد تو از این کار غیر از حفظ دین نیست
وقتی که اشک دشمنان را هم درآورد
پس خطبهای چون خطبهی تو آتشین نیست
فرقی ندارد مدح تو با مدح عباس
حتی گریز روضهات هم غیر از این نیست؛
یا روی پای فاطمه یا روی نیزه است
یعنی سر عباس تو روی زمین نیست...
آنجا صدایت میزند؛ «مادر کجایی؟
آیا به دیدار عزیز خود میآیی؟»
#امام_زمان
#حضرت_امالبنین_سلاماللهعلیها
#مجتبی_خرسندی
خون دل خوردن و هی مردن و هی دم نزدن
هنری بود که چشمان تو یادم داده است..
#فرهاد_شریفی
میخواهم عاشقانه به یادِ تو خو کنم
فکری به حال این دل بی آبرو کنم
با یاد چشم و بوسه و لبخندو عشوهات
پیراهنِ سکوت شبم را رفو کنم
رودی شوم روانه به دریایِ دور دست
خود را به آشیانهی قلبت فرو کنم
میخواهم ای نگاهِ تو لبخندِ ماهتاب
در کوچهی غروب تو را جستجو کنم
گلهای سرخِ وا شده در کنجِ خانه را
هر صبح و شب به نیتِ عطرِ تو بو کنم
در سجدههای نیمه شبم رو به آسمان
با چشمهای بسته تو را آرزو کنم
دستیبهدست من بده با من قدم بزن
تا این که خط بیکسیام را اتو کنم
#مجتبی_خوش_زبان
#عاشقانه
ببین که مرغک جانم دگر ترانه ندارد!
به روی شاخۀ لطف تو آشیانه ندارد!
چه فایده که بگویم هزار شعر پس از تو؟
تو نیستی و غزل ذوق شاعرانه ندارد
بباف از نخ نسیان خویش روسریام را
که گیس خاطرهها مدتی است شانه ندارد
کجاست ساحل امنی؟ که موج غصه مرا برد
چگونه است که دریای غم کرانه ندارد؟
چقدر رفتم و گشتم! به هیچجا نرسیدم
که گم شده است ردت؛ خانهات نشانه ندارد
چه سود از گذر کاروان به خاک بیابان
که چاه درد و غم یوسفم دهانه ندارد
به شعلههای فنا هدیه دادهام پر خود را
بگو بسوز به پروانهای که شانه ندارد
گذشت عمر و نشد باز قفل خانۀ شادی
کلید عشق من و تو مگر زبانه ندارد؟
بهروی خاک وجودم بریز بذر محبت
به جز تو دست کسی ای بهار! دانه ندارد
#زینب_نجفی
🌷 در شهادت سردار سرافراز اسلام، سیدرضی موسوی
امروز که کربلای او سوریه شد
از داغ فراق او غزل مرثیه شد
در عرش خدا به حاجقاسم پیوست
فرجامِ رضی، "راضیةً مرضیه" شد
#محمدتقی_عارفیان، ۱۴۰۲/۱۰/۰۴
#شهید_موسوی
#شهید_سیدرضی_موسوی
#همرزم_شهید_حاجقاسم_سلیمانی
ای کاش یک جزیره فقط بود در زمین
من بودم و توبودی و کل جهان نبود
صیدت نمیشد این دل نامهربان من
مژگان تو اگر به دهان کمان نبود
#حسین_مرادی
در قهوه پِیِ فال خودم میگردم
دائم پِیِ تمثال خودم میگردم
ما یک نفریم و هرچه هستیم تویی
من در تو به دنبال خودم میگردم
#مجتبی_خرسندی
دردست علم داشت و جان بر کف دست
در صحنه همیشه بود و از پا ننشست
در قرعـه ی امـروز شهیـدان وطن
دیدیم کـه سیـد رضی موسوی است
#محمدجواد_منوچهری
#شهید_سید_رضی_موسوی
#شهادت
پیراهن خونین عزیزی است بگیرید
یوسف، ننشینید که از چاه بیاید...
دل، سخت، غیور است و پر از داغ، مبادا
یک ذرّه در این غائله کوتاه بیاید
#زهرا_سپهکار
#شهید_سید_رضی
🏴به مناسبت وفات حضرت ام البنین س🏴
پـا جــــای پــــای ام ابـیــهــا گـذاشـــتـــه
تا پــا میـــــان خـــــانهٔ مـــولا گذاشـتـــه،
خود را کنیــــز دختـــر کـرّار خوانده است
مرهــــم به قلب زینب کبـــــریٰ گذاشــتــه
طـــــوری به شـــــاهِ عشق، وفادار بوده که
جــــانِ چهــــــار گلپسرش را گذاشــــتــه
چشم فـــرات دیــــده که شیــــر جـوان او
مــــردانه روی نفس خودش پــا گـذاشــتــه
طوفان غیـــــرت عـــلـــوی، نــــور فاطمی
عبــــــاس هر دو را به تمــــاشــا گذاشـــته
او نازنیـن بـرادرِ ســـــردار بـیســــر اسـت
گرچه که ناتنـــی به خــدا او تنـــیتراست
از نسل پــاک عبد مناف است، این نجیــب
با عزت و عقیـــله و پرهیــــبت و خطیــب
یک شیرزن، دلاور و شمشیـــرزن ، غیـــور
سرشــــار از مــلاطفت و مــــادری ادیـــب
هر کس که بسته است به دامان او دخیـل
هرگـز نرفته از در این خــــانه بینصیـــب
ام البنیــن شــده که دلِ خـــانه نشـــکـنـد
حســاس بـوده است به آل عبـــا عجیـــب
واجــب نمود بر پســــرانش تمــــام عمـــر
خدمـــت به آل فاطمه و عتـــرتِ حبیـــب
این نــور را به ســینـهٔ هرکس نمـیدهند
این عــشــق را به آدم آزاده میدهــنـــد
رحمـــت به خــــاندانِ بزرگِ بنــی کِـــلاب
با این زن نمـــونه که شـد یــار بــوتـــراب
این مصحـف شــریـــف و پر از آیـــهٔ ادب
باب الحـوائج است فــــرازی از این کتـاب
از آسمـــــان دامـــــن پـــاکش، چهــار مـاه
در حـــق فنـــا شدند به همــــراه آفتــــاب
قصدم اگرچه روضه نبـــود آخرش رسیـد
شعــرم به مشـــک پــاره و دلشورهٔ ربــاب
وقتی بشیـــــر واقـعــه را گفت، بیــشـتــر
بــانــــو برای سبط نبـی داشت اضطــراب
فرمـــــود از حسیــــنِ عزیــــزم خبـــر بگو
جـــانِ چهـــار میــــــــوهٔ عمـــــرم فدای او
تاریـــخ یــاد میکنــــد از روضــــههای او
از گریـــــهٔ حمــاســـی و شـــور عـزای او
همــــراه او زنـــان عــــرب گریـــه کردهاند
حتــــی گریــست حـــاکـم دوران بـــرای او
فریــــادهای ظلـــم ستـــیـــزی و داد بــود
در لابــــهلای مـرثـــیـه و هـــــایهـــای او
بسیــــار در نـهـــاد ابــاالفضــل رخ نهـــــاد
این ارث غیــــرتی که رسیـــد از نیـــای او
گفتم شکسته بسته برایـش یکی دو بیـت
خود شــاعر است، من چه بگویم ثنای او...
باید هــــزار بـــار به روحـــش ســلام کرد
جـــانانه کــار مــــادریاش را تمـــام کرد
#ناهید_خلفیان
هیچ هم زیبا نبودی، من تو را زیبا کشیدم
بی جهت اغراق کردم، دلبر و رعنا کشیدم
از ” لئوناردو داوینچی ” عذرخواهی می کنم که
این همه عکس تو را مثل ” مونالیزا ” کشیدم
تو نمی دانستی اصلا ” شهرزاد ” قصه ها چیست
من هزار و یک شب از موهای تو یلدا کشیدم
دلخوش نیلوفری در گوشه ی مرداب بودی
من تو را مهتاب گون تا آسمان بالا کشیدم
نه عسل، گس بود طعم بوسه هایی که ندادی
من چه احمق خانه ات را قصر کندوها کشیدم
چشم تو معمولی اما من میان شعرهایم
زورقی با پلک پارو در دل دریا کشیدم
من چه بی انصاف بودم با ترازوی دلم که
تار مویت را برابر با همه دنیا کشیدم
با چه رویی بعد از این شعر ” نظامی ” را بخوانم
بس که مجنون بودم و بیخود تو را لیلا کشیدم
مرغ ماهی خار بدترکیب ! جوجه اردک زشت
باورت شد که تو را شهزاده ی قوها کشیدم؟
دختری زیباتر از تو بعد از این برمیگزینم
دختری که ناز او را از همین حالا کشیدم
بعد از این خوش باش با او، میروم از خاطراتت
خاطرت آسوده باشد از خیالت پا کشیدم
#حسین_میدری
در نجف مهمــــــــان مولا بود جمع مومنین
خواست آنهــــــا را کند سیرابِ جام انگبین
فــــاطمه برخــاست از خوبان پذیرایی کند
با شتاب آمد جلــــــــو بانوی جان ام البنین
گفت بی بی جان مبـــادا باشم و دستان تو
اخت باشد با سیـــــاهی یا سفیدی، نازنین!
هستم اینجا خادم درگاهتان هر روز و شب
جــــــان فدایت شاهبانوی زمان ماه زمین!
هستی ام را داده ام در راه اهــــل بیتتان
باز هـــــم قربانتــــــان دارایی این کمترین
پس به من بسپار هر امری که داری و فقط
صدر مجلس باش و کار خادم خود را ببین
راستی آن مشک کــــــوثر را بده عباس من
تا بگــــــــرداند به فرمــــــان امیرالمؤمنین
#یاامالبنینسلاماللهعلیها
#اسماعیلعلیخانی
🥀برای سردار شهید سیدرضی موسوی
که حاجقاسم به او گفته بود: «پیر شدی، تو هم دیگر باید شهید شوی»
آینه گفت: عاقبت پیر شدی، شهید نه
مویسپید هم شدی آخر و روسپید نه
آینه گفت: خستهای؟ گفتمش آه خسته ام
در قفسی نشستهام چاره نه و کلید نه...
آینه! حیرتم فقط، شوق شهادتم فقط
آه چه دارم آینه؟ هیچ به جز امید نه
لالهی واژگونم و حسرت بازماندنم
داغ نویی نفسنفس آمده و نوید نه
آینه گفت: صبر کن... گفتمش آه، سوختم
در دل شعله میتوان لحظهای آرمید؟! نه!
آینه گفت و... زیر لب گفت شهید میشوی
آینه! راست گفتهای؟! وقت سفر رسید؟! نه؟!
#میلاد_عرفانپور
#مکتب_شهادت
#شهید_سید_رضی_موسوی
هدایت شده از سروده های مهدی شریفی
هستند کهکشان ها بر محور اباالفضل
چرخند ماه و خورشید دور سر اباالفضل
ای آنکه درد داری، مشکل گشاست، آری
آن دست ها که افتاد از پیکر اباالفضل
هنگامه ی عزای ام البنین رسیده
ای دل بگیر حاجت، از مادر اباالفضل
دست و سر اباالفصل در راه دین فدا شد
عالم شود فدای دست و سر اباالفضل
زخم سلاح و شمشیر، انواع چوبه ی تیر
بیش از ستاره ها بود بر پیکر اباالفضل
در لحظه های آخر ام البنین نبود و
زهرا کشید دستی روی سر اباالفضل
مهدی شریفی
#مادر_ادب #ام_البنین #مهدی_شریفی
@ashaarsharifi
هدایت شده از اشعار بانو نقیـبی
وفاتحضرتامالبنینسلاماللهتسلیت
"با اینکه زهرا نیست، بوی یاس دارد"
آخر میان دامنش عباس دارد
عمری دخیلم بر مزار بی چراغش
چون بر محبـّینش نگاهی خاص دارد
ام البنینست و برای معنی عشق
تفسیرها از فاتحه تا ناس دارد
امّ الادب، امّ الوفا، بوده صفاتش
بانوی دریا صد صدف احساس دارد
در پیش او دیگر نپرسید از حسینَش
دل نازک است و خاطری حساس دارد...
#نگین_نقیبی
۷ بهمن ماه ۱۳۹۹
کپیفقطباذکرنامشاعر
✒️ ͜͡❥᭄ @najvayebaran
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
دوباره گفتم: دیگر سفارشت نکنم
دوباره گفتم: جان تو و حسین، پسر!
دوباره گفتم و گفتی: "به روی چشم عزیز"
فدای چشمت، چشم تو بی بلا مادر
مدام بر لب من "إن یکاد" و "چارقل" است
که چشم بد ز رُخت دور، بهتر از جانم!
بدون خُوود و زره نشنوم به صف زدهای
اگرچه من هم "جوشن کبیر" میخوانم
* *
شنیدهام که خودت یک تنه سپاه شدی
شنیدهام که علم بر زمین نمیافتاد
شنیدهام که به آب فرات لب نزدی
فدای تشنگیات...، شیر من حلالت باد
بگو چه شد لبِ آن رود، رودِ تشنهی من!
بگو چه شد لب آن رود، ماهِ کامل من!
بگو که در غم تو رود رود گریه کنم
کدام دست، تو را چید میوهی دل من!
بگو بگو که به چشمت، چه چشم زخم رسید؟
که بود تیر بر آن ابروی کمانی زد؟
بگو بگو که بدانم چه آمده به سرت
بگو بگو که بدانم چه بر سرم آمد
همین که نام مرا میبرند میگریم
از این به بعد من و آه و چشم تَرشدهای
چه نامِ مرثیه واریست "مادر پسران"
برای مادر تنهای بی پسر شدهای
#محمدمهدی_سیار
اگر شیعه حزین و دلغمین است
اگر آهِ دل ما آتشین است
دلیل این همه اندوه این است
عزای حضرت ام البنین است
مهدی شریفی
#حضرت_ام_البنین #ام_البنین #مهدی_شریفی
تقدیم به #مادران_شهید
#زبان_حال_مادر_شهید
به صبح چشم سیاه تو عید باید گفت
به سالگرد تو عید سعید باید گفت
شبیه بخت بلند است تا لباس عزا
به رنگ مشکی شالم سپید باید گفت
"عزیز" دادم، عزیزی که بهتر از جان بود
به مادر شهدا هم شهید باید گفت
خدا چنانچه بخواهد به پیش هر داغی
هزار مرتبه "هَل مِن مَّزِید" باید گفت
به دل بریدن و دل بستن به این دنیا
نَبَرد بین حسین و یزید باید گفت
دلم خوش است به تبریک در شهادت تو
که تسلیت به دل ناامید باید گفت
چنان به وعدهی رجعت امید دارم که
به روز وصل تو حبل الورید باید گفت
مسیح ما به تو جانی دوباره خواهد داد
به بازگشت تو عهد جدید باید گفت
#عاطفه_سادات_موسوی