eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 عِشـق بیماری مُسری‌ست و مَن میترسم با هَمین شعـر به روح ِ تـو سِرایَت بڪند 🌿
آهوی دشت زندگی را رام کردم روزی که چشمان مرا باران نمودی 😐
••° می پرسی چرا ؟ چه شد که شاعر شده ام ؟ فقط از شوق همین که تو بگویی: «احسنت»
به یادِ رویِ تو مشغولم آن چنان، که نماند مجالِ آن که به خود، یا به دیگری، نگرم
اگر شد اسم من را زیر این ابیات بنویسید که او با اینکه ترکم کرد اما شعر می خواند...
کنار بستر بیمار عشق حمد نخوان برای عارضه‌ء عاشقی شفایی نیست
‌میکنم سرفه که منظور: کنار تـو منم کرده‌ام جمع حواسم که نلرزد سخنم مــن ، شــما ، چیزه ، ببخشید خداحافظتان ای خـــدا باز نشد حرفــ دلم را بزنم
‌ ‏خدا کند که نفهمی غمت چه با من کرد که مرگ من نمی‌ارزد به غصه خوردن تو...
از آن وقتی که فهمیدم که اهل شعر هم هستی تمام بیت‌هایم را به دست خویش سوزاندم
گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست دل بکن! آینه این قدر تماشایی نیست حاصل خیره در آیینه شدن ها آیا دو برابر شدن غصه تنهایی نیست؟!
آقا گمانم من شما را دوست ... حسی غریب و آشنا را دوست ... نه ! نه !چه میگویم فقط این که آیا شما یک لحظه ما را دوست ... منظور من این که شما با من من با شما این قصه ها را دوست ... ای وای ! حرفم این نبود اما سردم شده آب و هوا را دوست ... حس عجیب پیشتان بودن نه ! فکر بد نه ! من خدا را دوست ... از دور می آید صدای پا حتی همین پا و صدا را دوست... این بار دیگر حرف خواهم زد آقا گمانم من شما را دوست ...
👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏 دلم شد قافیه در وصف تو من هر غزل گفتم ردیفم گم شد و اوزان شعرم شد صدای تو