eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
روزی‌ که‌ تو را پنجره‌ها دزدیدند لبخندِ مرا خاطره‌ها دزدیدند دیگر به لبم نیامده لبخندی چون‌ بچه‌‌ که‌ از سرسره‌ها دزدیدند
زیر دِینِ احـدی نیستـم ... الا لب او بوسـه ای را كه به من داده پَسَـش خـواهـم داد !😊 ...
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
🇮🇷🇮🇷🇮🇷 تا آخرِ خط، قامت‌مان خم نشود بیداری‌مان باورِ عالم نشود در سنگرِ غیرت و شهادت هستیم تا آجری از میهنمان کم نشود
هــر بــار مــرا بـه قــهــر رد می‌کردی انـــگار مــــرا حـــبــس ابـد می‌کردی یک‌بار نشد به حرف من گوش کنی با عاشق خود همیشه بد می‌کردی
گرچه حالم را نمی فهمی نگاهم را بفهم قطره های اشک‌ِ سرد بی گناهم را بفهم لرزشِ پیوسته ای دارد صدای هق هقم های هایِ گریه در هنگام آهـم را بفهم روزگار سرد و تاریکی دچارم شد رفیق بختک ِ افتاده بر بخت ِ سیاهم را بفهم با زبان اشکِ نم نم با تو میگویم سخن معنیِ نا گفته هایِ در نگاهم را بفهم می تراود بغض های شعرم از چشم قلم‌ در غزل ها شکوه های گاه گاهم را بفهم قصد همراهی ندارد کفشم از دلخستگی قصه هایِ نا رفیقِ نیمه راهم را بفهم درنبودت پیش‌چشم‌ ناکسان‌ضایع شدم لااقل‌ بانو عسل حالِ تباهم را بفهم
دمی غایب نِه‌ای از پیش چشمم "اگر دوری، خیالت در نظر هست"
معشوقه‌ی شاهانی...حوریّه‌ی عابدها... ناقوسِ کلیسایی، گُلدسته مسجدها... مو، آتش نمرودی...! لب ها: گل داوودی...! جمع است درونِ تو مجموعه ای از ضدها..! بویِ تو که می پیچد برق دِهِمان جور است از عطر تو می آید نیرویِ مولّدها! هرجشن که می رقصی، می آید و می لرزد جان بر لب حضار و دست و دل عاقدها.. حق با منِ مجنون است اما چه کنم وقتی دل می بری از قاضی...و تک تکِ شاهدها..؟
آرامشی برای بشر نیست در زمین خود را به چشم‌های تو تحویل می‌دهم
هدایت شده از اشعار "عاصی"
Hesamedin Seraj Mano Ma 128 .mp3
6.58M
حسام الدین سراج من و ما
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
مرا ببر به سرزمین شعرها @sarzaminesher
ناگهان آمد و زد، آمد و کُشت، آمد و برد او فقط آمده بود از دل ما رد بشود...
یک گوشه نشسته‌اند در حال نشست هر بار رسیده‌اند راهی بن‌بست این خیل نشستگان؛ جهان عرب‌اند قدس است که ایستاده و سنگ به دست
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
ای عقده‌گشای دل دیوانهٔ من! ای نور رُخت چراغ کاشانهٔ من! بردار حجاب از میان تا یابد راهی به رُخ تو چشم بیگانهٔ من!
هم گنبد آهنین تان شد تعطیل هم خوار و حقیر و پست گشتید و ذلیل اینک شده حرف همه اهل جهان فریاد بلند مرگ بر اسرائیل
یادش که چنان روح، مرا وصله تن بود گاهی همه‌ی دلخوشی کوچک من بود هرگز به وفاداری او خرده مگیرید هرچند خودم باخبرم عهدشکن بود چون قاصدک خسته‌ای از خویش فراری از عشق فقط سهم من آواره شدن بود گر اشک الفبای سکوت است، چه گویم؟! چشم تو در این مدرسه استادِ سخن بود آفت‌زده این باغ کجایی که ببینی پاییز فقط گوشه‌ای از قصه‌ی من بود
سه تا حرفی و مضمونی از این بهتر نیاوردم جناب ، از کار شما سر درنیاوردم مرا جَلد خودت کردی و می‌دانی که از شوقت قفس هر شب درش وا بود و من پر درنیاوردم من از گِل نیستم با تو، مرا ای می‌بخشی اگر ایمان به این یک مشت خاکستر نیاوردم چو مویت بس‌که مضمون پریشان داشت عمر من از این دیوان بی‌ترتیب هم سر درنیاوردم جنونم را تحمل می‌کنی ای حق داری اگرچه من برایت غیر درد سر نیاوردم سه تا حرفی نه، خیلی حرفی ای بی‌انتها واژه! سه بار آورده‌ام در این غزل دیگر نیاوردم
3.56M
🎙️صوت مهم در خصوص تحلیل جنگ احتمالی با رژیم صهیونیستی استاد مهدیار: استاد سواد رسانه ‼️ اینو بشنوید ‼️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
والفتح بخوانیم، چه طوفانی بود یا فاتحه‌ای... که خوب پایانی بود تاریخ ورق خورد، شب قدر جهان در قدس عجب ستاره‌بارانی بود و لقد زينا السماء الدنيا بمصابيح و جعلناها رجوما للشياطين و أعتدنا لهم عذاب السعير
هرچه آمد به سرم زیر سرچشم تو بود عاشقی حادثه‌ای بر اثر چشم تو بود دوستت دارم و می‌خواهمت ای شاعر من رویش زلزله با این خبر چشم تو بود عشق می‌آمد و آرامش من در هم ریخت وه چه شب‌ها که دلم دربدر چشم تو بود دل من با همه‌ی خستگی‌اش همواره رام و آرام‌ترین همسفر چشم تو بود روزها رفت و وفایت به سرآمد چه کنم؟ سرنوشت دل من در خطر چشم تو بود چه بلاها که در این راه تحمل کردم کاش یک ذره‌ی آن در نظر چشم تو بود مثل باد آمد و آرام‌تر از باد گذشت روزگاری که پر از دردسر چشم تو بود بودنت خون جوانی به رگانم می‌ریخت گرچه صد جور کلک زیر سر چشم تو بود
موعد پیروزی حق شد، خدایا شاکریم وعده صادق محقق شد، خدایا شاکریم پیش تر بر ما خبرهای فراوان می رسید این خبر اکنون موثق شد، خدایا شاکریم دشمن افتاده است در هول و هراس ای دوستان کشتی دشمن معلق شد، خدایا شاکریم ضربه‌ی رزمندگان از بس که کاری بوده است حمله دشمن معوق شد، خدایا شاکریم هست دندان خرابی در دهان آسیا هم عفونی گشت و هم لق شد، خدایا شاکریم مثل دوران پیمبر، جنگ احزاب و نبی پیش پای خصم خندق شد، خدایا شاکریم در مصاف گرگ‌ها، کفتارها، روباه‌ها شیر ایرانی موفق شد، خدایا شاکریم در میان مسلمین و پیروان انبیا جایگاه شیعه مطلق شد، خدایا شاکریم دوستان، وقت سرور و شادمانی‌ها رسید دشمن درمانده احمق شد، خدایا شاکریم پرچم اسلام را باید به سوی قدس برد گنبدش مشتاق بیرق شد، خدایا شاکریم
طوطی صفتم منتظرم تا که بگویی ؛ "میخواهمَت" آنوقت به تکرار بگویم ...
رفته ام از قمصـــــرِ کاشان گــلاب آورده‌ام شال زربفت و حریر و عطـــرِ ناب آورده‌ام در مسیرم پـــونه و انـــواع گل روئیــده بود غنچــه‌هـای تـازه را از جـــوی آب آورده‌ام سعی و کوشش کرده‌ام در قالب اشعار خود واژه‌هـــا را هم چنان با آب و تاب آورده‌ام زین نهادم در سحر بر گُــــرده‌ی اسبِ خیال در هـــــــوای دلبــــرم پـا در رکــاب آورده‌ام با وجـود صد خطر بیرون زدم از عمـق شب رو بــــه سوی قلـــــه های آفتـــاب آورده‌ام گرچه حکم کشتنم را شیخ شهرم داده است راحـت و آسـوده از بیضا شـــراب آورده‌ام نسخـه‌ی درمان دردم را عسل پیچیده بود با خودم مقـداری از داروی خـواب آورده‌ام
هدایت شده از نبض قلم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با خنده، دو پلکِ بسته را وا کرده با بوسه، به روی گونه مأوا کرده خورشید، سبد سبد گلِ فروردین در پنجره ی نگاه مان جا کرده! @nabzeghalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آه جــز آینـه‌ای کـهنه مـرا هـمـدم نیست پیش چشمـــان خـودت اشــک بـریـزی کـم نیست یک خــود آزاری زیباست که من تـنهــایـم  لــذتی هست در ایـن زخــم که در مَرهـم نیست اشتیـاقــی به گـشوده شدن این گـِـره نیست ور نه تنهایــی من که  گـره‌اش مـحکـم نیست من از این فـاصلـه‌ها هیچ ندارم گلـه‌ای هر چه تقدیـر نوشت است بیفـتد غـم نیست لذتــی نیست اگر درد نباشــد قبلش لذتــی بیشتَر از شور پس از ماتم نیست بی سبب درد که هــم قافیه با مــرد نشد آدم بی غم و بــی درد دگر آدم نیست تُو نـبین ساکت و آرام نشستم کـُنجــی حَرف نـا گُفتــه زیاد است ولی مَحــرم نیست
18.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 گنبد آهنین‌تان این بود؟/ شعرخوانی حماسی برای عملیات «وعده صادق» آنچه که خورده‌اید یک سیلی است، گرچه که سهمگین و سنگین بود همه ترس از جواب شما، صف کوتاه پمپ بنزین بود ..... بین ما صحبتی اگر باشد، خیبر و ذوالفقار و سجیل است خانه‌ات را تکانده‌ای ای قدس، نم‌نمک وقت سال تحویل است
بيا با دل خود مدارا کنيم  به صبح صداقت، دری وا کنيم  گذشته گذشته ‏است، انديشه‏‌ای  برای نفس‌های فردا کنيم  دلی را که در خاک گم کرده‏ايم  بيا تا بگرديم و پيدا کنيم  ببنديم پيمان که از اين به بعد  فقط آسمان را تماشا کنيم  بيا تا از اين برکه‏ بی سرود  بکوچيم و آهنگ دريا کنيم  و پايان يک عمر تشويش را  به يک لحظه لبخند امضا کنيم
هدایت شده از شکوفه های خیال
سلام علیکم. دوستانی که صاحبان کانالهای ادبیاتی هستند توجه بفرمایید: بنا داریم یه لیست تبادل و تبلیغ تهیه کنیم بین کانالهای مرتبط با ادبیات و شعر. دوستانی که تمایل دارند کانالشون در این لیست باشه،به این آیدی پیام بدهند: @heydar18mn
 ای فصلِ غیر منتظرِ داستانِ من! معشوقِ ناگهانیِ دور از گمانِ من با من بمان و سایه ی مهر از سرم مگیر من زنده‌ام به مهرِ تو ای مهربانِ من!