نگاه ناب تو، موضوع صد غزل شده است
و رنگ چشم تو در آب عشق حل شده است
سلام بر تو و لبخند صبحگاهی تو
که همچو غنچه، شکوفاییاَش مَثَل شده است
#محمدعلی_چراغی
از معرکه کاشکی تو را دور کنم
یک چاره برای زخم ناسور کنم
یا آنکه تو را در قفسی زندانی
یا چشم زنان شهر را کور کنم
#نعیمه_طلوعی
به مناسبت سالروز تخریب بقیع
دریای نور
هرچند در این حصرِ سنگ و سنگ چینی
دارالشفای عاشقانِ دلْ غمینی
درحصرِ سنگی و شکوهت آسمانی است
در خاکی اما رشکِ فردوسِ برینی
دریایی از نوری میان غربتِ خاک
یک قطعه از عرشی که در خاکِ زمینی
هرشب ملائک در دل این صحن خاکی
دارند گرد هم بساط شب نشینی
خاکی شبیه چادر زهرای اطهر
تفسیر غمهای امیرالمومنینی
تصویرِ شرح روضههایِ مجتبایی
با نالههای حضرت زهرا (س) عجینی
با دیدنت جانهایمان می گیرد آتش
با یادِ سوزِ نالهی فضه خُذینی
ای خاک گوهر خیز در تنهاییِ خویش
در دفتر تنهای ما جان آفرینی
نه گنبدی داری نه صحنی نه چراغی
در غربت و مظلومی خود بیقرینی
از صحن بیگلدستهات، هر روز و هر شب
آید به گوش عاشقان بانگ حزینی
آری حرم میسازد آقامان بر این خاک
روزی محقق میشود این پیش بینی
#بقیع
#احمد_رفیعی_وردنجانی
هدایت شده از بارشهای قلم من
حیلت رها کن عاشقا؛ دیوانه شو، دیوانه شو
و اندر دل آتش درآ؛ پروانه شو، پروانه شو
هم خویش را بیگانه کن، هم خانه را ویرانه کن
وآنگه بیا با عاشقان همخانه شو؛ همخانه شو
رو سینه را چون سینهها هفت آب شو از کینهها
وآنگه شراب عشق را پیمانه شو؛ پیمانه شو
باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی
گر سوی مستان میروی مستانه شو؛ مستانه شو.
آن گوشوارِ شاهدان، همصحبتِ عارض شده
آن گوش و عارض بایدت؛ دُردانه شو، دُردانه شو
چون جانِ تو شُد در هوا، ز افسانهیِ شیرین ما
فانی شو و چون عاشقان افسانه شو؛ افسانه شو
تو «لیلة القبری» برو تا «لیلة القدری» شوی
چون قدر، مَر ارواح را کاشانه شو؛ کاشانه شو
اندیشهات جایی رَوَد، وآنگه تو را آن جا کِشَد
ز اندیشه بگذر، چون قضا؛ پیشانه شو، پیشانه شو
قفلی بُوَد میل و هوا؛ بنهاده بر دلهای ما
مفتاح شو؛ مفتاح را دندانه شو؛ دندانه شو
بِنْواخت نورِ مصطفی، آن اُستُنِ حنّانه را؛
کمتر ز چوبی نیستی؛ حنّانه شو؛ حنّانه شو
گوید سلیمان مر تو را، بشنو «لسان الطّیر» را
دامیّ و مرغ از تو رَمَد؛ رو لانه شو، رو لانه شو
گر چهره بنماید صنم، پُر شو از او چون آینه
ور زلف بگشاید صنم، رو شانه شو؛ رو شانه شو
تا کی دوشاخه چون رُخی؟ تا کی چو بَیذَق کم تکی؟
تا کی چو فرزین کژ روی؟ فرزانه شو، فرزانه شو
شکرانه دادی عشق را از تحفهها و مالها
هِل مال را، خود را بده؛ شُکرانه شو، شُکرانه شو
یک مدّتی ارکان بُدی، یک مدّتی حیوان بُدی
یک مدّتی چون جان شدی؛ جانانه شو، جانانه شو
ای ناطقه بر بام و در، تا کی روی در خانه پر؟
نطق زبان را ترک کن؛ بیچانه شو،بیچانه شو
#مولانا
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
میرسم با تو به خانه،از خیابانی که نیست
مینشینی روبهرویم خستگی در میکنی
چای میریزم برایت توی فنجانی که نیست
باز میخندی و میپرسی که حالت بهتر است؟
باز میخندم که خیلی...!گرچه میدانی که نیست
شعر میخوانم برایت واژه ها گل میکنند
یاس و مریم میگذارم توی گلدانی که نیست
چشم میدوزم به چشمت،میشود آیا کمی
دستهایم را بگیری بین دستانی که نیست؟
وقت رفتن می شود با بغض می گویم نرو
پشت پایت اشک می ریزم در ایوانی که نیست
میروی و خانه لبریز از نبودت میشود
باز تنها میشوم با یاد مهمانی که نیست
رفتهای و بعد تو این کار هر روز من است
باور اینکه نباشی کار آسانی که نیست
#بیتا_امیری
آبادی شعر 🇵🇸
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست میرسم با تو به خانه،از خیابانی که نیست مینشینی روبهرویم خست
چقدر خاطره انگیزه این شعر😍😍😍
بهمناسبت #سالروز_تخریب_بقیع
#قبرستان_بقیع
نه ضریحی، نه رواقی و نه سقاخانهای
چشمها چیزی نمیبینند جز ویرانهای
زائری اینجا نخواهد دید صحن و گنبدی
کفتری اینجا نخواهد خورد آبودانهای
سنگ اگر باشد در اینجا آب خواهد شد دلش
کوه خواهد بود اگر اینجا نلرزد شانهای
روضه ممنوع است، حتی بیصدا و زیر لب
پاسخش چوبست وقتی که بجنبد چانهای
کافران مأمور اجرای امور دین شدند
قبله باز افتاده در دست بتِ بیگانهای
روز و شب گرم طواف قبلههای خاکیاند
با دوچشم کاسهی خون، دستهی پروانهای
عاقبت یکروز خواهد ساخت روی این قبور
گنبدی از شعرهایش شاعر فرزانهای
عاقبت یکروز این غمخانه إحیا میشود
صاحب ایوانطلاها و حرمها میشود
#مجتبی_خرسندی
در تاب و تب افتادهام در هشتم شوّال
مرغ دل عاشق زند پر، هشتم شوّال
تخریب گردیده حرم با دستهای آن
اشرار و بیدینهای ابتر هشتم شوّال
#محمدهادی_شریفی
#سالروز_تخریب_ائمه_بقیع
#مرگ_بر_آل_سعود
#مرگ_بر_وهابی
#سالروز_تخریب_بقیع
#قبرستان_بقیع
با بیکسی و غربت و غم میسازيم
با شيون و آهِ دمبهدم میسازيم
سوگند به آن چهار آقای غریب
يک روز در این خاک، حرم میسازيم
#یوسف_رحیمی
آغوش تو دنیای آن بیگانه خواهد شد
با دست شومش گیسوانت شانه خواهد شد
با من شکوهی داشتی، با او نخواهی داشت
قصری که جای جغد شد ویرانه خواهد شد
افسانه ی خوشبختی ات گمنام خواهد ماند
گمنامیِ بدبختی ام افسانه خواهد شد
پنهان شدی تا مثل «از ما بهتران»... آری_
کِرمی که خود را گم کند پروانه خواهد شد
هر شب که می پیچد به اندام تو همخوابت
از بوی من در بسترش دیوانه خواهد شد
#مهدی_فرجی
کجا در پردهای! روشنتر از هر آفتابی
سلام ای دلربا فکری به احوال گدا کن
#بداهه
#مشهدیزاده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به خاک پای کریم اهلبیت(ع)
سپرده ام غزلم را به اختیار حسن
پریده مرغ دلم باز در مدار حسن
زبان چگونه بگوید فضائل او را
چگونه وصف شود حُسن بیشمار حسن؟!
کریم اگر که تو باشی؛همه گدا هستیم
خدا گذاشت کرم را در انحصار حسن
و همنشینیِ او با جزامیان یعنی
که خار ها همه گل میشود کنار حسن
کمانِ ابرو و تیغِ نگاه او کافیست
که بین معرکه هر کس شود شکار حسن
فدای همت مردانه اش که افتاده
جمل به زیر قدم های استوار حسن
برای مصلحت دین سکوت کرد و نشست
زمان صلح مشخص شد اقتدار حسن
دوباره زنده شد انگار مجتبی وقتی
که آمدند به میدان دو یادگار حسن
دو بال لشکر او قاسم اند و عبدالله
به معرکه دو لب تیغ ذوالفقار حسن
پسر به زیر لب "احلی من العسل"میگفت
به قلب معرکه میرفت با شعار حسن
که ناگهان همه ی دشت از حسن پر شد
هجا هجا شد فرزند نامدار حسن
روایت است به محشر نمیشود غمگین
هر آنکسی که به دنیاست سوگوار حسن
که بر صراط، قدمهای او نمیلرزد
کسی که رفته به پابوسی مزار حسن
#عباس_جواهری_رفیع
#ویژه_پردیس_های_استان
#دانشجومعلمان
#اساتید
🔰 فراخوان علاقمندی دانشجومعلمان به شعرخوانی در محفل شعر «استاد سخن» 🔰
💠 به مناسبت بزرگداشت سعدی 💠
📌 ویژه دانشجومعلمان و اساتید پردیس های دانشگاه فرهنگیان یزد
🔶 دانشجومعلمان میتوانند آثار خود را با توجه به ضوابط مقرر به نشانی ذیل ارسال نمایند :
🔻موضوع : آزاد (عاشقانه، طنز، حماسی، آیینی،و...)
🔻قالب : سنتی و سپید
🔻مهلت ارسال : ۳۰ فروردین
🔻نشانی ( پیامرسان ایتا )
🆔 https://eitaa.com/literature_admin
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
⚜️شورای صنفی پردیس
شهیدان پاکنژاد یزد ⚜️
🆔eitaa.com/cfu_acac_ir
رنگ شب را من دوباره میزنم بر روزگار
بلکه پایانی شود بر لحظههای انتظار
#حمید_گلعلی_زاده
یارِ عاشق را به روز سخت میباید شناخت
ور نه در ایامِ دیگر مدعی بسیار هست...
#مجتبی_خوش_زبان
نگاهت می کنم خاموش و خاموشی زبان دارد
زبان عاشقان چشم است و چشم از دل نشان دارد
چه خواهشها درین خاموشیِ گویاست نشنیدی؟
تو هم چیزی بگو چشم و دلت گوش و زبان دارد
بیا تا آنچه از دل می رسد بر دیده بنشانیم
زبانبازی به حرف و صوت معنی را زیان دارد
چو هم پرواز خورشیدی مکن از سوختن پروا
که جفت جان ما در باغ آتش آشیان دارد
الا ای آتشین پیکر! برآی از خاک و خاکستر
خوشا آن مرغ بالاپر که بال کهکشان دارد
زمان فرسود دیدم هرچه از عهد ازل دیدم
زهی این عشق عاشقکش که عهد بیزمان دارد
ببین داس بلا ای دل مشو زین داستان غافل
که دست غارت باغ است و قصد ارغوان دارد
درونها شرحهشرحه است از دم و داغ جداییها
بیا از بانگ نی بشنو که شرحی خونفشان دارد
دهان (سایه) میبندند و باز از عشوهٔ عشقت
خروش جان او آوازه در گوش جهان دارد
#هوشنگ_ابتهاج
گیرم که با هر وعده خامم کرده باشی
با دلبری مشتاق دامم کرده باشی
گیرم که گاهی با همان شیرین زبانی
زهر کلامت را به کامم کرده باشی
گیرم که با تحقیر از خود رانده باشی
در فکرِ قدری انتقامم کرده باشی
بی رحمیات گاهی تو را گم کرده باشد
چشم انتظار یک پیامم کرده باشی
اما حلالت می کنم حتی شبی که
یک خوابِ راحت را حرامم کرده باشی
شادم ز عطر خاطرات عاشقانه
حتی اگر غم را به نامم کرده باشی
#آمنهآلاسحاق #مهرآفرین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️سالروز تخریب قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) تسلیت▪️
#هشتم_شوال_تخریب_بقیع
#ائمه_بقیع
دلم را بردهام جایی که با خود کوه غم دارد
بدون روضه چشم از غربتش همواره نم دارد
تراوش میکند غم از سکوت حاکم اینجا
نفس غم میکشد دل ،لاجرم غم بازدم دارد
مزار پنج خورشید است اما خاکی و ساده
کبوترها فراوانند زائر هرچه کم دارد
همیشه بی حرم خواندند اینجا را ولی عمری است
درون قلب ما این قطعه از جنت حرم دارد
نه سقاخانهای، ایوان طلایی، گنبدی، اما
عجب دارالشفایی از دم اهل کرم دارد
اگر ویرانه شد از کینهی آل سعود اینجا
به دست شیعه روزی بارگاهی محترم دارد
#محمدجواد_منوچهری
#هشتم_شوال_سالروز_تخریب_قبور_بقیع
همه شب دست به دامان خدا تا سحرم
كه خدا از تو خبر دارد و من بيخبرم
رفتي و هيچ نگفتي كه چه در سر داري
رفتي و هيچ نديدي كه چه آمد به سرم
گرمي طبعم از آن است كه دل سوختهام
سرخي رويم از اين است كه خونين جگرم
كار عشق است نماز من اگر كامل نيست
آخر آنگاه كه در ياد توام در سفرم
اين چه كرده است كه هرروز تو را ميبيند؟
من از آيينه به ديدار تو شايسته ترم
عهد بستم كه تحمل كنم اين دوري را
عهد بستم ولي از عهد خودم ميگذرم
#میلاد_عرفانپور
آن قصر متروکم که سلطانم نمیآید
یک پیکر بیروح که جانم نمیآید
یخ بستهام، محبوس آغوش زمستانم
میمیرم آخر هم بهارانم نمیآید
گم میکنم هرشب خودم را در کویر مهر
میداند اما ماه تابانم نمیآید
چشمم به سوی آسمان عشق وا مانده
یک قطره باران روی گلدانم نمیآید
دامان جانم را گلستان کردهام اما
پروانهای بر روی دامانم نمیآید
یک روز آمد آفتابش را نشانم داد
خورشید بعد از آن به چشمانم نمیآید
وقت تفأل گفت "جاء الحق"؛ ولی مرگم-
نزدیک شد تأویل قرآنم نمیآید
با درد، آخر قلب خونینم کنار آمد
دیگر ندارم غم که درمانم نمیآید
#زینب_نجفی
#راجی