eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هرچه را می‌خواستم مخفی بماند شعر شد آبرویم را همین ابیات روزی می‌برد... ()
به یک اشاره مرا بی‌قرار خواهی کرد اشاره کن که ببینی چه کار خواهی کرد تو ای عصارهٔ طبعم، شبیه آن غزلی که بیت‌بیت مرا شرمسار خواهی کرد تو را به عشق قسم -ای تب غزل- بنشین که رازهای مرا آشکار خواهی کرد که گفته‌ است به یک گل، بهار ممکن نیست؟ تو آن گلی که خزان را بهار خواهی کرد به‌هم زدی تو همه احتمال‌های مرا شکار خواهی شد یا شکار خواهی کرد؟
در عین بدی خوبی مطلق عشق است ای دوست همیشه سخن حق عشق است ما هرچه بسوزیم نمی بیندمان....... بی معرفت و نفهم و احمق عشق است سروش وطن پور/
زبان به مدح گشودن اگرچه آسان نیست تو راست آن همه خوبی که جای کتمان نیست ز عطر نام تو بوی بهشت می‎آید خمینی دگری، بر کسی که پنهان نیست شهید زنده‌ای و روح جاری اخلاص کسی چنان که تو، هم‌پایۀ شهیدان نیست سزاست این که چنین تشنۀ کلام توام که هیچ باغچه‌ای بی‌نیاز باران نیست ولایت تو همان عشق خاندان «علی»ست ز سعی از تو سرودن دلم پشیمان نیست! 📝
نه تو می مانی نه اندوه و نه هیچ یک از مردم این آبادی به حبابِ نگرانِ لب یک رود قسم و به آن لحظه شادی که گذشت... غصه هم می گذرد... بر تنِ لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز...
عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى علیه السلام قَالَ: مَنْ زَارَهُ وَ بَاتَ عِنْدَهُ لَيْلَةً كَانَ كَمَنْ زَارَ اللَّهَ فِي عَرْشِهِ انگار به خانه ی خدا آمده است گویا که به مروه و صفا آمده است مشغول زیارت خدا در عرش است هر کس به زیارت رضا آمده است
ای عشق کجا می‌بری‌ام رحم کن اینبار تا کی به تمنای تو باید بشوم خار تا کی به تکاپوی رسیدن به تو باید با هر کس و ناکس بشوم شهره‌ی بازار اصلا به تو افتاد مسیرم که نباشم افتاده‌ام از پای بیا دست نگهدار هرکس که مسیرش به تو افتاد، ور افتاد ازبس همه‌ی عمر دوید از پیِ دلدار دیدار تو یکبار نصیبم نشد افسوس ای کاش بگویی که کجا میبری‌ام یار اینست سرانجام کسیکه به تو دل بست بیگانه چه می‌داند از این بازیِ در کار
بسم الله النور تقدیم به روح مطهر امام راحل رضوان الله علیه: پر شور کن ای روح خدا روحیه‌ها را لبریز کن از عطر عبایت ریه‌ها را موسای زمان هستی و در اوج تلاطم ایمان تو آورده به بار آسیه‌ها را ای پیرِ مرادِ دل و ای شمس‌تر از شمس! دنبال تو گشتیم همه قونیه‌ها را ای دقت تو موجب تنظیم دقایق ای نبض زمان! نظم بده ثانیه‌ها را اسرار صلات تو چه بوده است اماما؟ با قبله تو می‌شکنم زاویه‌ها را اسفار تویی! فلسفه و متن تو هستی هرچند رقم زد قلمت حاشیه‌ها را از هیبت و از خلوت و از شور تو داریم این هیات و این روضه و این مرثیه‌ها را ای کاش که از خط تو سرمشق بگیریم ای کاش بفهمانی‌ام اعلامیه‌ها را می‌کوبمشان روی سر ظلم، زمانی هر مشت گره کرده‌ی این قافیه‌ها را ره
🌺 ابراهیم 🌺 بتکان خاک عبایت به سرم ابراهیم که پس از تو پسری بی پدرم ابراهیم از کجا تا به کجا دور شدی از من و ما بی تو در خاک وطن دربه‌درم ابراهیم تو در آغوش زمین محو شدی اما من در مه‌آلود زمان غوطه‌ورم ابراهیم تپش قلب تو دائم ضربان در ضربان داشت در سینه‌ی پر از شررم ابراهیم از رجائی و بهشتی تو بگو تا من هم بنویسم همه را با، هنرم ابراهیم تو بده اذن دخولم که بیایم پیشت من که دیوانه و دیوانه‌ترم ابراهیم دست من را تو بگیر و به ملاقات رضا از همان بست طبرسی ببرم ابراهیم تو بخواه آتش عشقی بزند شعله به من و بسوزد همه‌ی بال و پرم ابراهیم تا شهادت بشود قسمتم ان‌شاءالله و شبیه تو نماند اثرم ابراهیم (بانو)
اجازه هست به لوح دلت قلم بزنم برای یکدفه حرف از ته دلم بزنم اجازه هست بگویم که دوستت دارم و پیش چشم تو اینجا کمی قدم بزنم اجازه هست که در سایه تو بنشینم به قول مردم ده زیر سایه دم بزنم شمارش نفست را به گوش من بسپار اجازه هست که موی ترا به هم بزنم اجازه هست ترا سخت در بغل گیرم رها شوم ز خودم بال در عدم بزنم اجازه هست صدایت کنم ترا عشقم به پشتوانه تو آتشی به غم بزنم
ما خرابیم و طبیب دگرانست مسیح
رفتم به مسجد از پیِ نظاره‌ی رُخَش بر رو گرفت دست و دعا را بهانه کرد..!