#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
عمو ببین به چه حالی رسیدهام اینجا
زخیمهگاه به سویت دویدهام اینجا
تمام عمر کم من نثار یک نفست
نفس نفس زدهام تا رسیدهام اینجا
اگرچه کودکم اما معین تو هستم
نوای بی کسیات را شنیدهام اینجا
غریبی تو به آتش کشیده جان مرا
اگرکه آه ز سینه کشیدهام اینجا
چه قابلیست که افتد به پای تو دستم
که دل به راه تو از جان بریدهام اینجا
برای دیدن بابا دلم بسی تنگ است
به خواب وصل، پدر را چو دیدهام اینجا
زتیر حرمله پرپر زدم، ولی شادم
که روی دامن تو آرمیدهام اینجا
نمیکنم دگر احساس تشنگی، زیرا
زشهد جام شهادت چشیدهام اینجا
نوشت کلک «وفایی» که با شهادت خود
حماسۀ دگری آفریدهام اینجا
#سیدهاشم_وفایی
دو زینبزاده میدان میروند از خیمهی زینب
دو شیری که کنار او کشیدند قد باهم
نرفته زینب اما میرود دنبالشان مولا
نرفت و جای زینب میدود با گریه زهرا هم
عطش با آفتابِ داغ و قاتلها تبانی کرد
توانفرساست زخم و تشنگی، سرنیزه، گرما هم
ضیافت داشتند آنجا حرامیهای بی احساس
که شمر آنجا صدا میزد سنان و حرمله را هم
صدای آه زینب درنیامد از دل خیمه
ولی مثل حسین آمد صدای آخ سقا هم
فقط دو نیزه کافی نیست رسم جاهلیت بود
که اول سر زدند از تَن پس از آن اِرباًاِربا هم
بهم پیچیده شد این یک زِ هم پاشیده شد آن یک
حسین از خیمه آورده گمانم دو عبا باهم
همیشه ایندو باهم بودهاند از بچگی، حالا
به زیر تیغ تنهاشان به روی نیزه سرها هم
میان شام پس دادند سرها را به مادرها
صدای زینب آمد آنچه بخشیدم نمیخواهم
#حسن_لطفی
#یا_زینب
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
خلوت نشین خاطر دیوانهی منی
افسونگری و گرمی افسانهی منی
بودیم با تو همسفر عشق، سالها
ای آشنا نگاه، که بیگانهی منی...
هرچند شمع بزم کسانی، ولی هنوز
آتش فروز خرمن پروانهی منی
چون موج سر به صخرهی غم کوفتم زِ درد
دور از تو، ای که گوهر یک دانهی منی
خالی مباد ساغر نازت، که جاودان
شورافکنی و ساقی میخانهی منی
آنجا که سرگذشت غم شاعران بود
نازم تو را، که گرمی افسانهی منی
#شفیعی_کدکنی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پلکهایت گشته زخمی، از غم کرب و بلا
این کلام آتشینت، آتشی بر جان ماست
میگدازد روضههاتان، قلبها را یا رضا
اشکهای ما گواه این بیان و مدعاست
#یا_غریب_الغربا
#یا_امام_رضا
#مشهدی_زاده
گیرم که بمانیم بر آن پیمان هم
گیرم برویم تشنه در میدان هم
دِینی دارد حسین بر گردن ما
دِینی که ادا نمیشود با جان هم
#میلاد_عرفانپور
تــا لــب بــه تمنــای وصــال تــو گشــودم
ُ شــد زمزمۀ کــربُ بـلـا گفــت و شــنودم
ذکرت شده ای روح دعا رمز قیامــم
بــا مِهر تــو تکمیــل شــود راز قعــودم
کامم متبرک شده بــا تربــت پا کــت
نامــت شــده در نافله ها ذکر ســجودم
آیینهٔ چشمم شده شـش گوشـه ضریحـت
لبریــز شــد از عشــق تــو پیوســته وجــودم
تــا نوکــری خانــۀ تــو گشــت نصیبــم
از آینــۀ دل غــم ایــام زدودم
حـالا کـه نصیبـم شـده ایـن فیـض زیـارت
بــادا بــه تــو ای پادشــه حُســن درودم
از هیچ کسی غیر تو امداد نخواهم
تنهــا تویــی ای قبلهٔ جان بــود و نبــودم
#علی_اصغر_شکفته
بسم الله الرحمن الرحیم
#کریم_اهل_بیت_علیه_السلام
روز ششم محرم
خانه خانه به پرسوجو هستند
در پی التفات او هستند _
_عاقلان گر شدند دیوانه
در پی کسب آبرو هستند
وقت حاجت به گریه آمدهاند
وقت رفتن گشادهرو هستند
روز و شب ذکرشان حسن مدد است
تاجرانی که سودجو هستند
یا توسل نکردهاند به او
یا گداها دروغگو هستند
منکرانش حواسشان پرت است
در نمازند و بی وضو هستند
غربتش را نکردهاند قبول
بغضهایی که درگلو هستند
حسنیها شبیه مولاشان
در جوانی سفید مو هستند
....
شعر باید به کربلا برود
جام ها تشنهی سبو هستند
نسل او بی قرار میداناند
در پی رخصت از عمو هستند
جمل تازهای به پا کردند
کینه هایی که روبرو هستند
قاسم آمد، به تیغ حیران کرد
آن یلان را که جنگ جو هستند
پشت ارباب هست عبدالله
کل عالم اگر عدو هستند
#یا_کریم
#یا_غریب
#یا_امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#مهدی_کبیری
🇮🇷 قرارگاهتربیتیامین در ایام حزن آلالله (علیهمالسلام) برگزارمیکند:
🏴 همرزمان حسین(علیهالسلام)
🔰تدریس فشردهی کتاب ارزشمند
▪️«همرزمان حسین» اثر سیدعلی حسینی خامنهای (مدظلهالعالی)
(۱۰ جلسهی آفلاین)
🎙مدرس: حجتالاسلام عباسبابائی
🔺دوره رایگان برگزار میشود.
⏰ شروع دوره دههی دوم محرمالحرام (۲۷ تیرماه ۱۴۰۳)
📌جهت دریافت صوت جلسات به آدرس زیر مراجعه فرمایید:
https://eitaa.com/joinchat/1473183921Ce6dfe307ec
عمو ببین به چه حالی رسیدهام اینجا
زخیمهگاه به سویت دویدهام اینجا
تمام عمر کم من نثار یک نفست
نفس نفس زدهام تا رسیدهام اینجا
اگرچه کودکم اما معین تو هستم
نوای بی کسیات را شنیدهام اینجا
غریبی تو به آتش کشیده جان مرا
اگرکه آه ز سینه کشیدهام اینجا
چه قابلیست که افتد به پای تو دستم
که دل به راه تو از جان بریدهام اینجا
برای دیدن بابا دلم بسی تنگ است
به خواب وصل، پدر را چو دیدهام اینجا
زتیر حرمله پرپر زدم، ولی شادم
که روی دامن تو آرمیدهام اینجا
نمیکنم دگر احساس تشنگی، زیرا
زشهد جام شهادت چشیدهام اینجا
نوشت کلک «وفایی» که با شهادت خود
حماسۀ دگری آفریدهام اینجا
#سیدهاشم_وفایی
#شب_پنجم
آبادی شعر 🇵🇸
عمو ببین به چه حالی رسیدهام اینجا زخیمهگاه به سویت دویدهام اینجا تمام عمر کم من نثار یک نفست نفس
ای مجانینِ حسینی ،حسنی گریہ ڪنید
روضہ امشب ز یتیم است،شبِ پنجم شد
#شب_پنجم
#یا_امام_حسن🖤
ایعمو گرچه پدر نیست ولی من هستم
من هم اندازه ی خود از می نابت مستم
تا که شمشیر به رویت نخورد در میدان
می کند جـــای سپر از تو حمایت دستم
#یاعبداللهبنالحسن
#اسماعیلعلیخانی
🏴 السَّلامُ عَلَيْكُما يا أَبْناءَ الزَّیْنَب
ما بلبلان خوشنفس باغ داوریم
نوباوگان طاهر نسل پیمبریم
ما ذوالفقار ساختۀ دست حیدریم
دو نهر باطراوت از انهار کوثریم
ما لالههای عاشق گلزار زینبیم
در کربلا تجلی ایثار زینبیم
ما را نوشته خالق هستی اسیر عشق
بودیم از الست اسیر امیر عشق
پرورده دخت فاطمه ما را به شیر عشق
ما کودکیم و یکشبه گشتیم پیر عشق
در عشق سیدالشهدا پیر کاملیم
از مکتب عقیله و مستان عاقلیم
مستیم چون حبیب و زهیر از کلام دوست
دل بستهایم بر در دارالسلام دوست
گشتیم همچو عالم و آدم غلام دوست
خورده است مِلک جان و دل ما به نام دوست
ما را فداییان حسین آفریدهاند
ما را به عشق یاری او پروریدهاند
در یاری حسین کفنپوش میشویم
کی با خروش معرکه خاموش میشویم؟
در این جهاد، همدل و همدوش میشویم
با تیر و تیغ و نیزه هماغوش میشویم
هرچند کوچکیم به چشم نظامیان
چون شیر میرویم به جنگ حرامیان
در ما صفای جعفر طیّار را ببین
مهر و وفای احمد مختار را ببین
جنگاوری حیدر کرّار را ببین
غوغای ما به پهنۀ پیکار را ببین
میراثدار صفشکن خیبریم ما
شاگرد درس رزم علیاکبریم ما
ما نیز همچو اکبر و قاسم شدیم مست
مست از سبوی عشق حسین و می الست
جان را گرفتهایم به راه خدا به دست
تا بگذریم از من و از ما و هرچه هست
در راه وصل دوست ز هر بند رستهایم
چون پای درس زینب کبری نشستهایم
در مکتب حقایق زینب شدیم مَرد
با ما هرآنچه کرد ولای حسین کرد
گشتیم اهل عزت و گشتیم اهل درد
داغ مدینه در جگر ما نگشت سرد
ماییم کربلایی و خونخواه فاطمه
از دشمنان پست نداریم واهمه
عون و محمدیم و از اولاد احمدیم
ما یادگار حیدر و پور محمدیم
قربانیان زینب در راه ایزدیم
با پای عقل و عشق به این مسلخ آمدیم
اینجا شدیم آبروی زینبِ حسین
رفتیم تا شود ابدی مکتب حسین
#محرم
#امام_حسین
#محمدتقی_عارفیان
«زبان حال حضرت رقیه س»
قبل از این من طفل بودم حال اما پیرزن
غصه بعد از رفتنت بر قلب من آوار شد
اینقدَر غم دیدهام از دست من خارج شده
کی به دنیا آمدم صدسالِ من انگار شد
این خدانشناسها انگار عادت کردهاند
بی جهت سیلی زدن عادت سپس رفتار شد
مادرت در پشت آن در مثل گل پژمرده شد
باز هم این ماجرا در کربلا تکرار شد
مادرت در کوچه من در کربلا خوردم کتک
باز هم تکرار آن از کوفه تا بازار شد
آه من دیدم که دیگر خواهرت محرم نداشت
خوب شد رفتی ندیدی دیدنش دشوار شد
بارها جان کنده ام تا اینکه اینجا بینَمت
راه رفتن با سرت بابای من کِشدار شد
جان بابا واقعا جانی ندارم پا شوم
در زمانی آمدی پیشم که تن بیمار شد
راستی بابا ببخشم اینکه من هم زندهام
اینکه باشم زنده بعداز رفتنت اجبار شد
جان زهرا مادرت زودی مرا با خود ببر
دیگر از دنیای بی تو روح من بیزار شد
#ناهیدخلفیان
زودتر فهمیده بودم کاش جز عشق حسین
هرچه باشد نیست غیر از عشقهای زرگری...
#اعظم_سعادتمند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺آبروداری کن ....
🎥 مداحی احساسی #سید_رضا_نریمانی و حال و هوای خاص و پر از احساس حسینیه معلی
#شب_پنجم
#محرم🏴
وقتی حجاب از منظر مادر می افتد
حجب و حیا هم از سر دختر می افتد
شرمنده ایم از چادر خاکی زهرا
امروز اگر چادر زیاد از سر می افتد
#علیرضا_خاکساری
شاعرم شاعر شعری که ردیفش عشق است
ریزش واژه از انگشت ظریفش عشق است
واژه معروف به عنوان حجاب است ولی
در لغتنامهٔ حق شرح شریفش عشق است
هالهٔ نور به سر میکند آن باغ حیا
که گل و میوهٔ دامان عفیفش عشق است
گوهر پیکر زن در صدف چادر خود
زیر چتری است که الیاف لطیفش عشق است
چشم دشمن شده کور از شرف و هیبت او
و نداند که در این رزم حریفش عشق است
#مستان
@bareshe_ghalam
وقتی که موج تیرها بر جان قاسم می نشست
وقتی تبر آن شاخه ی سرو حسن را می شکست
وقتی فلک این صحنه را بر پرده ی عالم کشید
دیدم که کوه از صبرشان مجنون شد و از پا نشست
در گلشن سبز حسن پیچیده شب باد خزان
افتاده در هر گوشه ایی یک نخل سبز نوجوان
عطر کلام آخرین دیوانه می سازد حسین
گوش فلک کر می شود از ضجه های بی امان
اکبر به میدان می رود ،دارد تماشا مادرش
خونابه ریزد جای اشک از دیدگان خواهرش
تیری سه شعبه می درد چون طفل شش ماه رباب
بر هر قلم جوهر شود تا حشر خون حنجرش
زینب به میدان می برد ، دردانه های جان خویش
تا در ره جانان دهد هم جان و هم جانان خویش
بر بوم هستی حک شود تا «مارآیت الا جمیل»
با خون فرزندان سزد ، امضا کند پیمان خویش
با آب دیده می زنم در کربلا اکنون قدم
شاید که شعرم تر شود از چشم شعر محتشم
یا از غبار چادر مادر بگیرم رزق خود
یا که شوم جاروکش هر ذاکر و اهل قلم
#نیره_جهانشاهی
#بم_بروات
#پنجم_محرم_الحرام_چهارصد_وسه
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
یوماً ما قلنا لن نفترق إلا بالموت…
تأخّر الموت و افترقنا...
روزی گفتیم
فقط مرگ میتواند ما را از یکدیگر جدا کند…
مرگ دیر کرد
و ما از یکدیگر جدا شدیم…
#محمود_درویش
از قلب صدف کشیده بیرون دُر را
تا زنده کند رسم رضـا قلـدر را
آینده به عمق درد پی خواهد برد
نسلی که نداشت حـرمت چادر را
#محمدجواد_منوچهری
#چادر
#حجاب
حیف است که درحال تکاثر باشی
درهجمه ی شبهه بی تفکر باشی
تاریخ به انتخاب تو می بالد
وقتی که میان کوفیان حر باشی
#محمدعلی_ساکی
اگرچه از من دل بردی از ازل، بانو!
ولی تو نگشودی بر دلم بغل، بانو!
نشد که از تو بگویم چنانکه میخواهم
نشد که دل ببرم از تو با غزل، بانو!
نشد که تلخ نباشی و رو تُرُش نکنی
نشد نگاه تو در کام من عسل، بانو!
نبود بین من و تو تفاهم از آغاز
نمیشود پساز این مشکلات، حل، بانو!
هماینک از تو گذشتم پی بهانه نگرد
بس است با دل مجروح من جدل، بانو
#جواد_محمدی_دهنوی
@javad14md