eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام برلب تشنگان کربلا
وقتی که تیر، قدرت خود از کمان گرفت وقتی گلوی نازک او را نشان گرفت وقتی که قطره قطره‌ی خون از گلو چکید وقتی که خون ریخته را آسمان گرفت... ...دنیا به پیش چشم ربابش سیاه شد! رنگ بهار زندگی‌اش را خزان گرفت نزدیک بود خاک جهان زیر و رو شود انگار قطره قطره‌ی خون هاش جان گرفت... در گیر و دار جنگ خدا لحظه‌ای گریست وقتی حسین نو گل خود در میان گرفت اصغر بدون آب تلظّی‌کنان شده است دشمن چگونه از لبش آب روان گرفت؟ دیگر بس است روضه اصغر تمام کن! از سوز روضه ات دل صاحب زمان گرفت آمد که باز روضه‌ی اصغر ادا کند دستی ز غیب دامن آن روضه‌خوان گرفت آمد که ناله سر دهد از ناله‌ی علی از آه مادرانه، زبان بر دهان گرفت در حین روضه شبنم غم گونه‌اش نشست از آسمان چه بارش غم ناگهان گرفت! چشمان مادرش پُرِ اشک است؛ ای خدا! با روضه‌هاش گریه‌ی او بی‌امان گرفت شوری به پا گرفته از این ماتم عظیم! باید که روضه‌ در همه جای جهان گرفت...
تو را دادند از پیکان به جای شیر آب اصغر عطش طی شد تلظی نه، تبسم کن، بخواب اصغر لبت خاموش بود اما گذشت از گنبد گردون ز قطره قطره خونت صدای آب آب اصغر دهم تا روی خود را در ملاقات خدا زینت محاسن را ز خون حنجرت کردم خضاب اصغر که دیده گل شود بر روی دست باغبان پرپر که دیده خون مه ریزد به دوش آفتاب اصغر تو خاموشی و من در نینوا چون نی نوا دارم زند با ناله خود چنگ بر قلبم رباب اصغر در این صحرا که پرگردیده از فریاد بی پاسخ تو با لبخند گفتی اشک بابا را جواب اصغر شود از شیر، شیرین کام طفل شیر خوار اما تو روی دست من از تیر گشتی کامیاب اصغر اگر چه بر سر دستم شهید آخرین گشتی تو از اول شدی بهر شهادت انتخاب اصغر تو هم خون خدا، هم زاده خون خدا هستی که در آغوش ثارالله چشم خویش را بستی
تیری که زمینگیر نموده قمرت را آن تیر بریده گلویِ گُل پسرت را در زیر عبا یک گلِ از ساقه شکسته پنهان شد و از داغ گرفتی کمرت را یک قبر،ولی کوچک و کم عمق تو کندی در پشت خیام و تو نهفتی گُهرت را ناگاه رباب از پس خیمه به فغان گفت خاکش نکنی ، تا که ببینم جگرت را چشمان علی باز و لبش خنده کنان است آید که دلت دفن کنی تاجِ سرت را؟ لبهای ترک خورده او بین که چه سرخ است سیراب نمودندُ ز خونش ثمرت را گهواره تو ، اصغر من ، گشت بیابان رفتی و نمودی تو رها همسفرت را
آن کودکی که در دل میدان امان نداشت تاب گلوی خشک ورا آسمان نداشت می خواست یک کلام بگوید که تشنه ام اما هزار حیف که طفلی زبان نداشت می خواست تا به اشک کند رفع تشنگی یک قطره هم به چشم خود اشک روان نداشت مادر همیشه مظهر امواج دردهاست اینجا رباب هم به جز آه و فغان نداشت دیدند با عبای رسول آمده حسین حجت تمام تر به دل کاروان نداشت موجی فرات می زد و لب روی لب علی بی رحمی عیان که نیاز بیان نداشت تحریک شد قلوب تمام سپاهیان گفتند: شیرخواره که بر ما زیان نداشت یک تیر آمد و سه هدف را نشانه زد جز طفل و قلب مادر و بابا نشان نداشت با سرعتی که تیر به حلقوم او نشست حتی برای بستن چشمش زمان نداشت گیرم گره حسین ز قنداقه باز کرد تا دست و پا زند، تن اصغر که جان نداشت پاشید خون او به سما و به ناله گفت: ششماهه که نیاز به تیر و کمان نداشت (رضا رسول زاده)
زبان حال حضرت رباب (سلام الله علیها) خبر رسیده به من ای فرشته‌های خدا سپرده‌اند علی اصغرِ مرا به شما سپرده‌اند که از شیر دایه‌های بهشت بنوشد و بشود مرهمش که «فیه شفاء» نمی‌کند گله‌ای تُنگِ من که برگشته است دوباره ماهیِ تشنه به خانه‌اش دریا ولی ملائکه! من مادرم! دلی دارم هنوز دل‌نگرانم برای آن لب‌ها هنوز دل نگرانم برای طفلی که مرا گذاشته با گاهواره‌اش تنها بگو فرشته! که آرام و تخت خوابیده است بگو که دست خدا تاب می‌دهد او را شده است دست پدر، حال، حجر اسماعیل بگو طواف کنندش فرشته‌ها به دعا برای ذبح عظیمی که نذر حق کردیم گرفته‌ایم چه شب‌ها به گریه‌اش احیا نخورده اصغر من بی وضوی من شیری نداده بوسه به او جز به نام حق، بابا برای اصغر من زمزمی بجوشانید قسم به مروه شما را قسم به سعی و صفا جواب گریهٔ او را خداپسند دهید که تلخ داده جوابی به گریه‌اش دنیا سفارش پسرم را نمی‌کنم دیگر علی است زندگی‌ام، جان او و جان شما
قرار شد برود کار بوتراب کند فرات را سر بدخواه خود خراب کند قرار شد برود با لب ترک خورده هزار حرمله را از خجالت آب کند امیدوار به این است مادر اصغر قرار نیست کسی طفل را جواب کند سه‌شعبه‌ای به دوراهی رسیده و باید میان کودک و باباش انتخاب کند چه انتخاب که با کشتن پسر، بابا برای دادن جان خودش شتاب کند سه‌شعبه از گلوی او بزرگتر باشد کسی بیاید و این غصه را حساب کند نشسسته حرمله در صدر کاخ با لبخند بدا به حالش اگر شکوه‌ای رباب کند 🖤
بنویسید غزه؛ . . . . بخوانید روضه‌ی عاشورا 😭 روضه علی اصغر 😭 روضه آب 😭 روضه پیکرهای ارباً ارباً 😭 اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🤲😭
ای انعکاس آینۀ هل اتی، علی زیباترین مسیر جهان تا خدا، علی انگشترت چه کرد که حتی بهشت هم زانو زده‌ است نزد تو چون بینوا، علی انگار نبض من صد و ده بار می‌برد در هر دقیقه نام تو را «مرتضی علی» با کیسه‌های نور که بر دوش داشتی سر می‌زدی به خانۀ آیینه‌ها علی آن شب شهادت آمد و با اشتیاق گفت من نیز رستگار شدم با تو یا علی فرقی میان اکبر و اصغر نبوده است هر دفعه ریخت خون تو در کربلا، علی
یک طاقه غم از مشکی کمیاب می خواهم پیراهنی از نوحه ها بی تاب می خواهم از دام و دانه، از جوانی خسته ام خسته گنجشک های کربلایی آب می خواهم در دجله ی دل از فرات اشک لبریزم من ماهی دلتنگی ام،قلاب می خواهم تکلیف دشواریست آب آوردن بابا من اصغر شش ماهه را سیراب می خواهم آه ای محرم! ای شبستان مناجاتم در حوض قلبم ماه عالمتاب می خواهم اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْن وَ عَلی عَلَیِ بْن الْحُسَین وَ عَلی اَوْلادِ الْحْسَیْن وَ عَلی اَصحابِ الْحُسَین
394.2K
مراسم شیر‌خوارگان
افتــــاده به جان من شراری ممتد می‌پرسم ازآن گرگ که اصغر را زد نامـــــــــرد! برای کشتن یک نوزاد آن تیر مگــر سه شعبه باید باشد؟
در گلوی تشنه‌اش وقتی عطش جان می‌گرفت رود از شرمندگی راه بیابان می‌گرفت او خودش باب الحوائج بود مانند عمو لب اگر آن‌روز تَر می‌کرد، باران می‌گرفت حیدر شش‌ماهه بین گاهوار انگار داشت با تلظی کردن خود اذن میدان می‌گرفت باورم این است اگر او از میان خیمه‌گاه زودتر بیرون می‌آمد جنگ پایان می‌گرفت
آرزوهایی که داشتم بعد تو نقش بر آب شد.mp3
18.1M
آرزوهایی که داشتم بعد تو نقش بر آب شد کوه رویاهای من از بعد رفتنت خراب شد 🎤 #️⃣ #️⃣ #️⃣ 🔸 پیشنهاد دانلود
«گوهر اشک بر حسین فاطمه(ع)» ▫️شهید حاج قاسم سلیمانی: خدایا! .... همراه خود دو چشم بسته آورده‌ام که ثروت آن در کنار همه ناپاکی‌ها، یک ذخیره ارزشمند دارد و آن گوهر اشک بر حسین فاطمه(ع) است؛ گوهر اشک بر اهل‌بیت است؛ گوهر اشک دفاع از مظلوم، یتیم، دفاع از محصورِ مظلوم در چنگ ظالم. 🏷بخشی از وصیت‌نامه الهی سیاسی شهید سلیمانی
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
سلام امشب دوباره تبادل فهرستی بذاریم؟ از ساعت ۲۲ تا ۸ صبح فردا پس لینک کانال بفرستید 🙏 طبق همون شرایط قبل
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
دوستان بزرگوار که کانال شعر و ادبیات دارید اگه تمایل داشتید شرکت بکنید در تبادل امشب
enc_16901216330949882104895.mp3
3.78M
آرزوهایی که داشتم بعد تو نقش بر آب شد... علی لای لای علی لای لای علی لای لای علی لای لای
با توام آی حضرت باران! ظهر روز دهم کجا بودی؟! 😭 🏴
AUD-20220731-WA0017.mp3
8.55M
لالا لالا گل بابا، دیگه سقا نمی‌تونه آب بیاره... 🏴
قصیده‌ی شش ماهه نذر گلوی کوچک حضرت علی اصغر(ع) . . دیده ام با چرخش خون خدا شش ماهه را روی دست حضرت روحی فدا شش ماهه را دیده ام ظهر عطش باهای های جبرییل دست در شرح شهید کاف وها شش ماهه را دیده ام گهواره جنبان در غروب کربلا با طنین البلاء للولا شش ماهه را دیده ام مهر شهادت نامه اش برحنجره دیده ام لای زیارت نامه ها شش ماهه را دیده ام در شاهراه کهکشانش درخروش بعد زان در جاده ای شیری رها شش ماهه را بشنوید از نعره ی یالیتنا کنا معک بشنوید از نعره ی یالیتنا شش ماهه را " بلبلی برگ گلی خوش رنگ.."، حافظ دیده بود نینوایی تر درآن برگ ونوا شش ماهه را " سرنی در نینوا می ماند اگراصغرنبود" بنگر آن جا کربلا در کربلا شش ماهه را با چکاچاک کبود تیغ ها می بینمش برمدار ذوالفقار مرتضی شش ماهه را در هوای آب می چرخد به سوی علقمه تابچرخاند در آن آب و هوا شش ماهه را نقش هامی گیرد از گل دورزی گهواره اش می کشد نقاش هفتاد ودوتا شش ماهه را روی دست هاجر، اسماعیل، گرم هروله تا برانگیزد در آن سعی و صفا شش ماهه را این صدای کیست می پیچد رجزهایش به کوه می رسد از کوه، پژواک صدا شش ماهه را با چهل بند مصیبت نامه می بیند رباب تا چهل منزل به آهنگ درا شش ماهه را مادرم می گفت تاشام غریبان بگذرد پیش رو بگذار در شام عزا شش ماهه را عارفان فانی فی الله روایت کرده اند نیست غیرازچشم ترشرط فنا شش ماهه را کاش می شد کرد پنهان ازدوچشم مادرش کاش دستی نعش این جان پاره یا شش ماهه را خواب دیدم برسرخورشید،ضرب خیزران خواب دیدم خیره برطشت طلا شش ماهه را مادرم می گفت چون بالحوایج اصغراست دست مابنداست درروزجزا شش ماهه را آخراسباب شفاعت چیست غیرازحنجر درقنوتی تشنه گفتم ربنا... شش ماهه را کیست آیا جزخدای عشق،خونخواه حسین ع چیست جزخون دوعالم خونبها شش ماهه را کارعالم می شود باگردش چشمش درست دیده ام درپیش چون دست دعاشش ماهه را حضرت سقا برو اما بیاور رود را گفت اما گوشه ی چشمش بیا شش ماهه را
زبان واژه‌ها سنگین، نگاه واژه‌ها تبدار هزاران حرف در سینه اسیر لکنت افکار پریده رنگ آبادی، نشسته گرد ویرانی دل آزادگان می‌سوزد از خاکستر اخبار گرفته پیچک غم را بغل دلتنگی خانه پرنده اشک می‌ریزد به روی شانه‌ی دیوار تمام باغ‌ها زخمی، تمام نخل‌ها بی سر تمام بیدها مجنون، تمام سروها بر دار امان از آتش و از آتش و از آتش و آتش فلسطین طعمه‌ی آتش، فلسطین طعمه‌ی تکرار کمیت لحظه‌ها لنگ است، ساعت‌ها همه خسته سحر تاریک و شب روشن! زمین خورده زمان انگار نبار ای ابر سربی، رحم کن! باران نمی‌خواهد، گل غمرنگ بی‌گلدان، که تنها مانده در آوار الا سیمرغ حق! قاف عدالت را اگر دیدی بگو ای کوه، خم شو بار غم را از زمین بردار 😭🖤🏴
از عشق حسین،تا که جامش پُر شد؛ او در صدف توبه وجودش دُر شد در مکتب عشّاق اباعبدالله؛ اسطوره‌ی عاقبت‌بخیری حر شد...‌
زمین خوردم، کرم کن، کاشف الکرب گدایت باش شکسته‌بالها اینجا، شکسته دل نمی‌گردند