مدح حضرت امیرالمومنین علی ع
بگو به اهل سقیفه جهنمی شدهاند .....
حساب محشر و میزان در اختیار علی است
کلید روضه ی رضوان در اختیار علی است
قسم به حضرت زهرا که از همان اول
بنای خلقت انسان در اختیار علی است
حدیث معتبری خواندهام که میفرمود
همیشه نسخهی درمان در اختیار علی است
خدا به خاتم پیغمبران چنین فرمود
تمام معنی قرآن در اختیار علی است
خدا به عشق علی آفریده دنیا را
زمین و کوه و بیابان در اختیار علی است
همیشه ابر بهاری به باعبان میگفت
جواز بارش باران در اختیار علی است
همیشه سنگ علی را به سینهام زدهام
قرار این دل ویران در اختیار علی است
بگو به اهل سقیفه جهنمی شدهاند
چرا که قلعه ی ایمان در اختیار علی است
بیا به میکدهی بوتراب و مستی کن
که شور مجلس رندان در اختیار علی است
نوشته روی پر جبرییل یا حیدر
جلال خالق رحمان در اختیار علی است
دلم هوای نجف کرد و خوب میدانم
برات قلب پریشان در اختیار علی است
شنیدم از ملک الموت در نجف میگفت
که جان عالم امکان در اختیار علی است
بیا و چشم ترم را دوباره زائر کن
هوای دیده ی گریان در اختیار علی است
#سعید_مرادی
من بگردم گرد آن یاری که میگردد پیام را •••
#مولانا
ز دوری تو نمُردم! چه لاف مِهر زنم؟
که خاک بر سر من باد و مهربانی من
#محتشم_کاشانی
چشمانت از اصالت این قهوه، چیزتر...
یعنی غلیــــظتر؛ بله، یعنی غلیــــــظتر!
#صالح_دروند
به دل مردۀ من روح تمنّا بفرست
تا نگاهت بکنم چشم تماشا بفرست
خواستم تا تو، تو ای مقصد عالم! بدوم
اول راه زمینگیر شدم، پا بفرست
قطرهای اشک حریف دل تفتیده که نیست!
به دو تا چشم که داریم دو دریا بفرست
هذیان است حروفی که میآید به لبم
به نهال کلماتم گل معنا بفرست
نخل اندیشهام از بیثمری لبریز است
گاه لطفی کن و یک خوشۀ خرما بفرست
تاج توحید به روی سر بلقیسم نیست
به سبای دل من هدهد خود را بفرست
آه! ای دوست! تو را هرچه ندیدم کافی است
تا نگاهت بکنم چشم تماشا بفرست
#زینب_نجفی
زمین شناس ِ حقیری تو را رصد می کرد
به تو ستاره ی خوبم، نگاه ِ بد می کرد
کنارت ای گل زیبا، شکسته شد کمرم
کسی که محو ِتو می شد، مرا لگد می کرد
تو ماه بودی و بوسیدنت نمی دانی
چه ساده داشت مرا هم بلند قد می کرد
بگو به ساحل چشمت که من نرفته چطور
به سمت جاذبه ای تازه جزر و مد می کرد؟
چه دیده ها که دلت را به وعده خوش کردند
چه وعده ها که دل من ندیده رد می کرد
کنون کشیده کنار و نشسته در حجله
کسی که راه شما را همیشه سد می کرد
#کاظم_بهمنی
هر چه او ناز و ادا کرد مجابش کردم
تا رضاخان شدم و کشف حجابش کردم
مریم باکرهای بود و عبادت میکرد
جبرئیلش شدم و پاک، خرابش کردم
چشم افسونگر مِیگون غزلخوانی داشت
هر غزل خواند یکی ناب، جوابش کردم
گل سرخی که دهانم ز دهانش بر داشت
آن قدَر سخت مکیدم که گلابش کردم
تا که شلّیک کند بوسهٔ آتش، تا صبح
لب، مسلسل شد و پیوسته خشابش کردم
بازوان را ز دو سو مثل کتابی بستم
مثل یک برگ گلِ لای کتابش کردم
تا که بردارم از گردن او حق زکات
بوسهٔ بیشتر از حدّ نصابش کردم
#غلامعباس_سعیدی
کسی که در حضور تو غـزل ارائه میکند
حـرف نمی زند تو را ،عمل ارائه میکند
فقـط برای کام خود لـب تو را نمیگزم
کسی که شهد میخورد عسل ارائه میکند
نشسته بین دفترم نگاه ِ لــــرزه افـکنت
و صفحه صفحه شاعرت گسل ارائه میکند
به کُشته مردههای تو قسم که چشم محشرت
به خاطر ِ معـــاد تـو اجـــل ارائه میکند
« رفــاه ِ » دستهای تو شنیدهام به تازگی
برای جــذب مشتری « بغـــل » ارائه میکند
بگو به کعبه از سحر درون صـــف بایستد
ظهــر، قریش ِ طبع من هُبَل ارائه میکند
ظهــر، کیس ِ دینی و مـن و تـو و معـلمی
که هی برای بـــودنت عـلل ارائه میکند!
و غیبتی که می زند برای آن کسی ست که
نشسته در حضــــور تو غزل ارائه میکند!
#کاظم_بهمنی
راه میآمد و خوش بود اوایل با من
دارد امروز اگر این همه مشکل با من
صبر کن ای دل دیوانه! ببین تا چه کند
عاقبت رفتن معشوقهی عاقل با من
نام «دل» بردم و از سینهام آتش برخاست
تا بدانی که چه کردهست همین دل با من
عمری از عشق چنان بوده نصیبم که شدهست
معنی «حسرت» و «اندوه»، معادل با «من»
با چنین بختِ سیاهی، چه امیدی به وصال؟!
نیست از مزرعهی سوخته، حاصل با من
«مرگ، بهتر که از او دور بمانم» این را
گفت یک ماهی افتاده به ساحل، با من
#سجاد_رشیدیپور
حرفی بزن به لهجهی باران که مدتی است
این بغض کهنه منتظر یک اشاره است!
#جواد_منفرد
زهرِ دوری باعث شيرينيِ ديدارهاست
آب را گرمای تابستان، گوارا می كند!
#كاظم_بهمنى