eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
تو سربلندی پُرغروری باشکوهی ! آدم به آدم می‌رسد، اما تو کوهی ...
نفسم شعر و تنم شعر و روانم شعر است من اگر شعر نباشم، به خدا می‌میرم‌
دور از تو در آمیخته با مرثیه بودم پر بود از آوای غماهنگ نمودم دور از تو از این شاخه به آن شاخه پریدم در سایه ی خار و خس و خاشاک غنودم زندانی اوهام خودم بودم و یکبار در خویش دری رو به رهایی نگشودم از هرچه کم و بیش سخن گفتم و افسوس از خود غزلی مانع و جامع نسرودم حال آمده ام بر در درگاه تو ای خوب تا یا بکشی یا بدهی اذن ورودم وقتی بکشی دست نوازش به سر من سرسبزتر از باغ بهشت است وجودم
آن روز که تعلیم تو می کرد معلم بر لوح تو ننوشت مگر حرف وفا را؟
درست نیست دو رنگی میانِ ظاهر و باطن بگو شکسته نویسند توبه‌نامه‌ی ما را!
در قنوتِ خود دعا کردم فراموشت کنم، حاجتم در سجده اما دیدنِ رویِ تو شد!
ما چون ز دری پای کشیدیم، کشیدیم امید ز هر کس که بریدیم، بریدیم دل نیست کبوتر که چو برخاست نِشیند از گوشهٔ بامی که پریدیم، پریدیم
بس که دنبالِ تو گشتم شُهرهٔ عالم شدم سربلندم کرده خوشبختانه سرگردانی‌ام...
‍ بیقراری سهم من شد بیخیالی کار او عاشقان!اینگونه آیا عشق قسمت می کنید
باد می‌آید و از قافیه‌ها می‌گذرد از غزل‌های من زخم‌نما می‌گذرد باد یک آه بلند است که گاهی دم عصر نرم می‌آید و از پلک خدا می‌گذرد بوی آویشن کوهی است که می‌آید یا باد از خرمن موهای رها می‌گذرد؟ زنده رودی است پریشان وسط پیچ و خمش شب جدا می گذرد، شعر جدا می‌گذرد چند قرن است که یلدای من کهنه چنار به غزلخوانی چشمان شما می‌گذرد باد می‌آید و «رخساره برافروخته است» شاید «از کوچه معشوقهٔ ما می‌گذرد»
20.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی محمد خزایی، شاعر عضو دورهٔ پنجم آفتابگردان‌ها به امید آزادی این شاعر از زندان‌های عربستان سعودی