eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سبز، قرمز، سرمه‌ای؛ فرقی ندارد رنگ‌ها صورتِ تو، روسری‌ها را چه زیبا می کند . . .
‌ آفتاب☀️ چشم تــو👁 بر صبح من فرخنده باد ای طلوع روشنایی های🌤 من صبحت بخیر
صبح یعنی که غزل خوان شود آن بلبل مست 🐧 تا کـه چشمـان تــو از خـواب سحــر باز شــود ژالــه بـر گـل بنشیند 🌸که تـو صـورت شـویـــی نازنــیــن , چهــره نمــا , زنـــدگــی آغاز شــود سلاااام صبحتو ن بخیر 🍃🌹 ⚘🍃🌷🍃⚘
صبح امده با نشاط و با بسم الله سرزندگی و حیات با بسم الله تقدیم تو میکنم که شاداب شوی یک شاخه ای از نبات با بسم الله 💐💐💐💐💐💐
صبح آمده با عشق بزن لبخندی☺️ تا در به غم و غرور شب بر بندی باعشق بپاخیز خوشت باشد روز ای آنکه چو گل🌺 به روی ما میخندی😁
اینگونه که من در تله ی عشق تو گیرم اینگونه که زنجیر و گرفتار و اسیرم شاید به نظر موش بیایم؛گِله ای نیست اما به خدا سوء تفاهم شده...شیرم! شیرم که به جادوی تو تبدیل شدم به... یک موش کتک خورده که دنبال پنیرم حالا که دُمَم در تله ی تیز تو گیر است... بگذار که عشقت بکند خُرد و خمیرم ای دار و ندارِ منِ مردادیِ عاشق... بد جا شده ای در دل اشعار اخیرم رگبار غزل خورده به پیشانیِ دفتر خودکار روانی شده وُ بسته به تیرم جز یاد تو ای حسرت شیرینِ قدیمی باور بکنی یا نکنی از همه سیرم لعنت به بهاری که بدون تو بیاید وقتی تو نباشی به جهنم که کویرم من عاشق این بغض قشنگم به کسی چه؟! گیرم بکند دغدغه ی عشق تو پیرم عشق است که پیرم بکند عشق و بیایی یک بار فقط دست تو در دست بگیرم آنوقت سرم را بگُذارم به زمین و... از شوق بمیرم که بمیرم ...که بمیرم                                                                                💔🍃
مجروح به عشقیم و از آن شاد روانیم اندر مرض عشق بجز عشق دَوا نیست.
درختی‌ام که پر از قلب های کنده شده‌ ست زِ خالکوبیِ غم ‌های یادگار ، پُرم...!
آنقدر بی‌قرار تو هستم که حاضرم با دیگران ببینمت امّا ببینمت . . .
من بی نیاز گشتم از این عمر ای خدا عمر مرا ببخش به محتاج دیگری...
تقدیر من از بند تو آزاد شدن نیست دیدی که گشودی در و من پر نگشودم...
همیشه دلهره دارم از این به هم نرسیدن ... کسی سراغ نداری، تو را به من برساند؟!
ما درد خویش را به خدا هم نگفته‌ایم تا نشکنیم پیش کسی حرمت شما!
ز بزمم رفت دوش و آمد امشب مُردم از خجلت! که از دیشب زِ هجرش مانده بودم زنده تا امشب
بارانی وبی قرار و عاشق چشمم در تاب و تب مرگ دقایق چشمم هستی همه جا و در تماشای رخت یک عمر نبود و نیست لایق،چشمم
بلدم تكیه كنم باز به دیوار خودم یا حصاری بکشم دور و بر غار خودم! بلدم آه‌ به‌ آه از تو بگویم هر بار تا بسازم قفس از غصه ی بسیار خودم! پیش پایت دو سه خط شعر نوشتم، حالا متنفر شدم از تک تک اشعار خودم شاعری خیره سرم من که خودم می‌دانم! می‌زنم آخر سر دست به انکار خودم... بی‌تو بی‌تابیِ هر خاطره‌ ات یادم داد تک و تنها بشوم شانه و غم‌خوار خودم لعنتی داغ ندیدی كه بفهمی یک عمر می‌روم سرزده گه‌گاه به دیدار خودم! فصل تنهایی من سبز كه شد فهمیدم آنقدر مرگ عزیز است كه یک بار خودم...
از چشٖم و دل مپرس که در "اولین نگاه" شد چشم من خرابِ دل و دل خراب چشم 🕯🌺 🦋 🦋
گفتمش سلطان قلبم تو ڪجا اینجا ڪجا...! منطق و عشق و خرابات بوده اند از هم جدا گفت از روزی ڪه عشقت در دلم ریشه دواند! منطق و عقل و تفڪر را ز جانم زود راند
صبح شد، باز دلم تنگِ تو ؛ از دور سلام ...! ‍‌ ‎ 🕯🌺
دل به نگاه اولین... گشت شکار چشم تو.. زخم دگر چه میزنی... صید به خون تپیده را.. 🕯🌺 🦋
گفتمش در دل و جانی تو بگو من چکنم گفت نبض ضربانی تو بگو من چکنم؟ گفتمش تشنه ی عشق تو شدم رحمی کن گفت عشقی ؛ هیجانی تو بگو من چکنم؟ گفتمش ماه شدی راه شدی در دل من گفت با من تو نمانی تو بگو من چکنم؟ گفتمش آتش عشقت به دلم دامن زد گفت خود آتش جانی تو بگو من چکنم؟
بی مهابا بغلم کن وسطـ مردمِ شهر بـخُـدا عشق به رسوا شدنش می‌اَرزد 👌👌👌
اینگونه که من در تله ی عشق تو گیرم اینگونه که زنجیر و گرفتار و اسیرم شاید به نظر موش بیایم؛گِله ای نیست اما به خدا سوء تفاهم شده...شیرم! شیرم که به جادوی تو تبدیل شدم به... یک موش کتک خورده که دنبال پنیرم حالا که دُمَم در تله ی تیز تو گیر است... بگذار که عشقت بکند خُرد و خمیرم ای دار و ندارِ منِ مردادیِ عاشق... بد جا شده ای در دل اشعار اخیرم رگبار غزل خورده به پیشانیِ دفتر خودکار روانی شده وُ بسته به تیرم جز یاد تو ای حسرت شیرینِ قدیمی باور بکنی یا نکنی از همه سیرم لعنت به بهاری که بدون تو بیاید وقتی تو نباشی به جهنم که کویرم من عاشق این بغض قشنگم به کسی چه؟! گیرم بکند دغدغه ی عشق تو پیرم عشق است که پیرم بکند عشق و بیایی یک بار فقط دست تو در دست بگیرم آنوقت سرم را بگُذارم به زمین و... از شوق بمیرم که بمیرم ...که بمیرم                                                                                💔🍃
باز می‌پرسی: چطور این‌گونه شاعر شد دلت؟ تو دلت را جای من بگذار، شاعر می‌شود!
🌱🖇 آن ڪه یعقوب شده حال مرا مے فهمد... ڪه هوس را چو حسابش بڪنے عشق.. بهم میریزی
به جایی میرسد آدم که بعد از گریه میگوید میان این همه بیگانه صد رحمت به تنهایی
می شود خواهشی از خاطره هایت بکنم؟ می گذاری که نگاهی به نگاهت بکنم؟ یک نگاه از همه ی چشم تو سهمم بشود حاضرم تا همه ی عمر قناعت بکنم تو همیشه به خداحافظی عادت داری نکند واهمه داری به تو عادت بکنم؟ چه شده؟ باز تو از دست خودت دلگیری! بگذارید من این بار وساطت بکنم فقط این بار فقط، دست مرا رد نکنی این غزل را همه گفتند به نامت بکنم.. ‎‌‌
نداری خال لب اما،به چشم من که زیبایی فداي ناز لبخندت، تو در من خوب دنيايي دل از من برده اي، ديگر به طنازى نيازى نيست به گيسوي تو دل بستم، چقد زيباست شيدايي تو شايد قطره اي باشي ميان اين همه مردم ولیکن در خيال من، تو آبي تر ز دريايي از اين حسي كه من دارم غم حال تو هم پيداست اگر مجنون اين عشقم، تو هم لیلای ليلايي به پاس عاشقي عمرى، به پای تو نشستم من زليخايي و در آخر به يوسف خوب مي آيی هواي عاشقي يعني بيا دلتنگ هم باشيم كمي بي تابي و گريه، كمي احساس تنهايي بهشت من همين جاهاست كنار تو در اين خانه هبوی آدمى ديگر، به عشق يار حوّايي
دامنی دوخته ام ، با گل زیبای غزل تا بپوشی همه شب ، دامن رویای غزل کوتهش کردم ، اگر خواب مرا دید تنت شب به آغوش بگیری ، به درازای غزل جای یک بو سه کم آورده ، نخ خاطره ام هر که پر سید بگو ، سّر و معمای غزل تحفه ای نیست کلام غزلم در خور تو مثل ماهیست که افتاده ، به دریای غزل ماهت افتاده به مینای خیالم همه شب نگرانم نرسد عشق ، به مینای غزل