eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
26 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
در قانون عشق صبحی که از محبوبت صبح بخیر نشنوی تا اطلاع ثانوی شب باقی است ... @abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من روزم و پاییزم و شعر غزلی که با مهر‌ نشستی به دل این همه اوصاف
صبح است کمی چای و عسل آوردم با مطلعِ خنده‌ات غزل آوردم تا سردیِ روح و جسممان گرم شود همراهِ خودم کمی بغل آوردم. @abadiyesher
مگر نیروی ایمان را ندیدید؟ مگر بازوی طوفان را ندیدید؟ صبوریم و به فکر انتقامیم هنوز آن روی ایران را ندیدید @abadiyesher
من بی تو در غریب‌ترین شهر عالمم بی من تو در کجای جهانی که نیستی؟! @abadiyesher
القدس لنا ای موسم عشق، فصل روئیدنتان گل کرده دوباره، لاله‌ روی تنتان نقش است خطوط مرز ایمان امروز بر وسعتی از تمام پیراهنتان @abadiyesher
بیا که مانده شرابی به جامِ باده هنوز بیا که عشق به امیدت ایستاده هنوز ببین که بی تو چه بر ما گذشته ...، می‌بینی ؟! پُریم از غم و از بغضِ بی اراده هنوز اگرچه بالِ پریدن پریده از کفِ ما و مانده‌ایم در آغازْ راهِ جاده هنوز ولی امید به دیوانِ ما نمی‌میرد خوشیم، خوش به همین دولتِ نداده هنوز چه روزها که گذشت و غمِ تو کهنه نشد فلک به عشق و وفا مثلِ من نزاده هنوز ! زمان زمانه‌ی نامردمی‌ست، اما ما نگفته‌ایم به جز شعرِ صاف و ساده هنوز ‫#‏جویا_معروفی‬ @abadiyesher
ای تیغ! سرسنگین مشو با ما سبک‌سرها دست از دلِ ما برمدارید آی خنجرها! رودیم و اشهد گفتنِ ما بر لبِ دریاست ننگ است ما را مرگ در مرداب بسترها پیشانیِ ما خط به خط، خطّ‌ِ مُقدّم بود ما را سری دادند سرگردان ِسنگرها آهسته در گوشم کسی گفت: اسمِ شب «صبح» است! ناگاه روشن شد دو عالم از مُنوّرها روشن برآمد دستمان تا در گریبان رفت از سینه‌ی سوزان برآوردیم اخگرها مُشتِ اسیرانِ زمین را باز خواهد کرد سنگی که می‌افتد به دنبالِ کبوترها خوابِ غریبی دیده‌ام، خوابِ ستاره، ماه... خوابی برایم دیده‌اید آیا برادرها؟!... @abadiyesher
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📢 دیگر کسی از تمدن غرب حرف نزند! ✏️ رهبر انقلاب، روز گذشته: دیگر از تمدن غرب کسی حرف نزند، تمدن غرب این است، برایش اهمیت ندارد که پول را از مردم خودش با انواع و اقسام روشها بگیرد و بفرستد برای اینکه خانواده‌ها نابود بشوند، ده هزار بچه شهید بشوند، چندین هزار بچه یتیم بشوند. ۱۴۰۳/۸/۲ 📥 نسخه قابل چاپ 💻 Farsi.Khamenei.ir
شبیه شیشه‌ی عطری که باز مانده درش بجز خیال تو چیزی نشد نگه دارم … @abadiyesher
کاغذ؛ قلم؛ بساط غزل را بیاورید مفعول و فاعلات و فَعَل را بیاورید می‌خواهم این غزل بشود مثل چشم او جای دَوات، ظرف عـــسل را بــیاوریــد @abadiyesher
Jom'e.mp3
6.38M
•| |• 💠 ترتیل سوره مبارکه جمعه 🕰 مدت زمان: ۰۴:۲۳ 🎙 قاری: (مدیر کانال) 🔰 امام صادق علیه‌السلام: «هر کس سوره جمعه را در هر شب جمعه بخواند، کفاره گناهان مابین دو جمعه خواهد بود.» 📚 بحارالانوار، جلد ۸۶، صفحه ۳۸۲ ✨خِیـٰـالِ وَصـْـلْ @KhyaleVasl
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انیس النفوسی، تو سلطان طوسی رسیدم به آه و به دستان خالی کریمی، رحیمی، تو بر ما زعیمی به خلق دو عالم، تو شمس المعالی @abadiyesher
کاش مسئله نفوذ جدی گرفته بشه...!
ما بین عشق و ناز زلیخا و وصل او با بند و حبس و ضربه‌ی شلاق خوشتریم @abadiyesher
قول دادم برود از غزل آتی من لطف کن حرف نزن قلب خیالاتی من @abadiyesher
مثل یک کودک بد خواب که بازیچه شده خسته‌ام خسته‌تر از آنکه بگویم چه شده در خیالات بهم ریخته‌ى دور و برم خیره بر هر چه شدم خاطره‌اى زد به سرم مى‌روم چشم ترم را به زیارت ببرم تا از آن چشم نظر باز شکایت ببرم . ناممان منتسبش بود نمی‌دانستیم جانمان در طلبش بود نمی‌دانستیم خبر آمد همه جا شعر تو را میخواند شعرمان ورد لبش بود نمی‌دانستیم . قول دادم برود از غزل آتى من لطف کن حرف نزن قلب خیالاتى من مشکلت با من و احوال پریشانم چیست ؟ قلب من تند نرو صبرکن آرام بایست نفسم را به هواى نفسى تازه بگیر قد عاشق شدنم را خودت اندازه بگیر بخدا هیچ کسى مثل من آزرده نشد مثل لب‌هاى تو انقدر ترک‌خورده نشد هیچ کس مثل من از دست خودش شاکى نیست از همین فاصله برگرد تو هم باکى نیست . فرق دارد دل من با دل تو عالمشان در دهانم پر حرف است نمى گویمشان به خودم سیلى سرخى زدم و دم نزدم آن زمان که همه فریاد زدند از غمشان . پشت وابستگى‌ام هست دلیلى که نپرس منم و تجربه‌ى طعم اصیلى که نپرس حرف دل را که نباید بگذارى آخر  این چه چشمان شروری است که دارى آخر ؟ چشم تو روى من غم‌زده شمشیر کشید قلب من یاد تو افتاد فقط تیر کشید حمله‌ى قرنیه‌ها را نپذیرم چه کنم ؟ من اگر دست تو را سخت نگیرم چه کنم ؟ هر چه من مى‌کشم از این دل نامرد من است این غزل‌ها همگى گوشه‌اى از درد من است @abadiyesher
حسین‌ جان غم شیرین تو دل را کشد از هر چه غم بیرون سر زلفت مسیرم را نمود از پیج و خم بیرون قلم را نیست تاب گفتن از پیچ سر زلفت که حدّ گفتن از موی تو باشد از قلم بیرون نه تنها زندگیِ ما طُفیلِ جود تو باشد درآری با نگاهی عالمی را از عدم بیرون @abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آن دوست که من دارم و آن یار که من دانم شیرین دهنی دارد دور از لب و دندانم بخت این نکند با من کان شاخ صنوبر را بنشینم و بنشانم گل بر سرش افشانم ای روی دلارایت مجموعه زیبایی مجموع چه غم دارد از من که پریشانم @abadiyesher
کـجـا بـرده‌ است قـایـق را تقــلّاهـای پـارویی بـه جـای شاه‌ماهی صــید کردم بچه میگویی پری‌هایی که پنهاننـــد در موجی کف‌آلــوده مـرا بـردند سوی او، به افسونی، به جادویی تلف کـردم فسـونم را، نـدارد هیچ معنـایی بـرایش پیـچش مـویی، اشارتهای ابــرویی بـریدم، پـاره کردم، لت زدم، از تـه تراشیـدم مگر زنجیــر را عبــرت شـود تعـزیـرِ گیسویی شبیــه ماهی‌ام، انـداختـــه در تـابـه‌‌ی داغی که شب تـا صبـح می‌غلتـم ز پهلویی به پهلویی بـه یغمـــا بـرده‌ای امنیت مـا را، عجب کـاری! بـه هیـچ انگاشتی شخصیت ما را، عجب رویی! ســلامم می‌دهی امـا در آغوشـم نمی‌گیری بــرای مستحبّی ، واجبی را تــــرک می‌گویی !! @abadiyesher