eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
51 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
بگذار به تماشا بنشینم به تماشا… نه کلامی و نه اشکی و نه خنده‌‌ایی. @abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دارم با خدا گفتگو می‌کنم دلم رو به مهرش رفو می‌کنم واسه اینکه حال تو هم خوب شه واست حال خوب آرزو می‌کنم @abadiyesher
ای غرق شده به لذت شعر سلام محرم‌شدگان خلوت شعر سلام ای خواب نرفته چشم‌های خسته مجنون‌شدگان حضرت شعر سلام @abadiyesher
خورشید نشسته پشت الوند دلت انگار دلم شده است پابند دلت صبح است بیا تا به لطافت خوانیم گل نغمه‌ی عشق از دماوند دلت @abadiyesher
می‌رود از خاطرم نقش دو چشمانت مگر؟ رود اشکم در دل سنگت کجا دارد اثر!؟ هرکه از سِرّ نگاهت سَر در آورده است عشق گُل به دستش داده‌ای و رفته در گِل بیشتر می‌کِشی با برق چشمت می‌کُشی با نازهات قتلِ عام روستا را یحتمل داری به سر می‌زدم سنگ تو را بر سینه و همواره شد قسمت سر سنگِ شیدایی قلب خیره‌سر قصد رفتن داری و بردار کل زندگیم من جهانگردم ولی نفرین پس از این بر سفر... @abadiyesher
تا کی به گریه صبر کنم انتظار را سالی گذشته چشم به راهم بهار را میریزد از لبان ترت شربت غزل انگار دیده است جهان شهریار را در تخته نرد عشق سرم روی میز رفت تاوان من سر است بیاور تو دار را روی لبت به خنده عسل ریختی؟ بگو آیا به این هوس تو گرفتی شکار را ؟ تلخ است قهوه‌ی قجر چشم‌های تو من عاشقم به قهوه همین زهرمار را ابروی تو کمان نفس گیر آرش است برده است آن کمانی ابرو قرار را یلدا نشسته است سر سفره‌ی غزل هی دانه کن به سرخی شعرت انار را دیکتاتور غزل شده‌ای سهم من کجاست ؟ بشکن قلمروی غزل ِ انحصار را اخمت هجوم صاعقه شد روی قلب ابر خطی نکش ادامه‌ی این ذوالفقار را عاشق شدم که پر بزنم بال من کجاست ؟ جبر است و داده‌ام به شما اختیار را بد باختم به بازی بازار سرنوشت مثل کسی که باخته میز قمار را باشد قبول دوست نداری مرا برو شاعر شدم که ابر بریزم هوار را تو رفته‌ای و از دل من صبر رفته است نم نم ببارمت به غزل روزگار را حالا نشسته است کسی رو به روی شعر عاشق به گریه خواند غم این دچار را @abadiyesher
باطن کجا به زورِ تظاهر نهان شود این پرده‌ی کشیده به اسرار، نازک است @abadiyesher
1_11412469024.mp3
11.72M
دلم گریه میخواد کجاست شونه‌هات؟ @abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دستی از جنس یاس و نیلوفر شد در آن خانه آسیاگردان گرچه سنگم، ولی دلم می‌خواست جان او را شوم بلاگردان شعرخوانی استاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به شوق خلوتی دگر که روبراه کرده‌ای تمام هستی مرا شکنجه گاه کرده‌ای چه بارها که گفته‌ام به قاب عکس کهنه‌ات دل مرا شکسته‌ای، ببین! گناه کرده‌ای ولی تو باز همچنان، درون قاب عکس خود فقط سکوت کرده‌ای، فقط نگاه کرده‌ای! @abadiyesher
هدایت شده از خوبان پارسی‌گو
بی‌مِهـری تـو کـار مـرا ساخته است یک‌‌عمر مرا به زحمت انداخته است رفتی و نشـد حـال دلـم هیچ ردیف بعد از تـو دلم قـافیه را باخته است
دلتنگ و پریشانم و دیوانه و مدهوش وزن غزلم چشم تو شد، قافیه آغوش @abadiyesher
در مسجد عشق رفته بودم به نماز گفتند اذان بگو من از او گفتم @abadiyesher
درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفت در من غزلی درد کشید و سرِ زا رفت سجاده گشودم که بخوانم غزلم را سمتی که تویی عقربه قبله نما رفت در بین غزل نام تو را داد زدم ، داد آنگونه که تا آن سر این کوچه صدا رفت بیرون زدم از خانه یکی پشت سرم گفت این وقت شب این شاعر دیوانه کجا رفت !؟ من بودم و زاهد به دوراهی که رسیدیم من سمت شما آمدم او سمت خدا رفت با شانه شبی راهی زلفت شدم اما ... من گم شدم و شانه پی کشف طلا رفت در محفل شعر آمدم و رفتم و ... گفتند ناخوانده چرا آمد و ناخوانده چرا رفت !؟ می خواست بکوشد به فراموشی ات این شعر سوزاندمش آنگونه که دودش به هوا رفت!!! @abadiyesher
مثل داروهای کم پیدا نبودت فاجعه است من پر از درد توام !بیمار میدانی که چیست؟ @abadiyesher
مجبور میشویم که دیوانه‌ات شویم عشقت گـرفته از دل ما اختیار را @abadiyesher
بی تو درمانده‌ام و با تو بلاتکلیفم بدترین حالت دیوانه شدن یعنی من @abadiyesher
آسمانی‌تر از آنی که کنارت باشم حفظ کن فاصله را تا به تو عادت نکنم @abadiyesher
چه "فرقی" داری آن وقتی سرت را شانه می کردم!! بنا کردند عالمها، طریق "مو شکافی"را @abadiyesher
جسم مرا بگیر و در خود مچاله کن خواهد چکید از بدَنم "چشمهای تو" ... @abadiyesher