eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
51 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
یک نفر از جنس احساسِ تو می‌خواهد دلم یک نفر مثل خودت اصلا می‌خواهد دلم @abadiyesher
مژگان به هم بزن که بپاشي جهان من کوبي زمين من به سر آسمان من درمان نخواستم ز تو من درد خواستم يک درد ماندگار! بلايت به جان من مي سوزم از تبي که دماسنج عشق را از هرم خود گداخته زير زبان من تشخيص درد من به دل خود حواله کن آه اي طبيب درد فروش جوان من نبض مرا بگير و ببر نام خويش را تا خون بدل به باده شود در رگان من گفتي : غريب شهر مني اين چه غربت است کاين شهر از تو مي شنود داستان من خاکستري است شهر من آري و من در آن آن مجمري که آتش زرتشت از آن من زين پيش اگر که نصف جهان بود بعد از اين با تو شود تمام جهان من @abadiyesher
خیال می‌کنم این بغض ناگهان شعر است همین یقین فروخفته در گمان شعر است همین که اشک مرا و تو را درآورده است همین، همین دو سه تا تکه استخوان شعر است همین که می.رود از دست شهر، دست به دست همین شقایق بی نام و بی نشان شعر است چه حکمتی است در این وصفِ جمع ناشدنی که هم زمان غمِ نان، شعر و بوی نان، شعر است تو بی دلیل به دنبال شعر تازه مگرد همین که می‌چکد از چشم آسمان شعر است... از این که دفتر شعرش هزار برگ شده است بهار نه، به نظر می‌رسد خزان شعر است به گوشه گوشه‌ی شهرم نوشته‌ام بیتی تو رفته‌ای و سراپای شعر است خلاصه اینکه به فتوای شاعرانه‌ی من زبان مشترکِ مردمِ جهان شعر است... @abadiyesher
اگر قسمت نشد با عشقت زندگی کنی حداقل با زندگیت عشق کن دنیا که به آخر نرسیده ...❗ 🗃️@Hedayate_fekri_va_dini
هدایت شده از خوبان پارسی‌گو
دلم شکست، گناه تو بود در باران دلی که چشم‌به‌راه تو بود در باران قضا نبود و مقدّر نبود هرچه که شد بلای چشم سیاه تو بود در باران نبود خندهٔ باد و نبود گریهٔ ابر عبور گاه‌به‌گاه تو بود در باران نگاه آینه را سنگ شست‌وشویی داد شکستِ آینه، آه تو بود در باران چقدر چتر در این شهر بی‌هوا وا رفت چقدر ابر گواه تو بود در باران 📗 دیگر ✏️ 📍@khobaneparsigoo
هدایت شده از ✨نجوای دل✨
اندیشه‌ی پرواز به تو جان داده بر خستگی جسم تو پایان داده حالا که مهیای پریدن شده‌ای بر بال و پَرت قدرت طوفان داده @najvaydel1402
هدایت شده از رباعی
با هر تپشی در دل خود جایم کن جایی پیدا برای فردایم کن دیروز تو با ناز گمم کردی عشق! امروز خودت بگرد و پیدایم کن @robaee
بی‌خود به رخ ما نکشانید کسی را ما نیز خوشیم از غم معشوقِ خیالی @abadiyesher
میدهم تکیه به آغوش خیالی که مرا بین تنهایی من سخت بغل می‌گیرد... @abadiyesher
تا ابد بر ما شکستِ دل جوانی می‌کند... @abadiyesher
بعد از این حالِ تو زار است، ببین کِی گفتم تازه این اوّلِ کار است، ببین کِی گفتم شیر هر قدر به آهو بسپارد دل و جان خصلتش باز شکار است، ببین کِی گفتم خواستی روز و شب از عشق بگویی، امّا پاسخت چوبه‌ی دار است، ببین کِی گفتم اینکه هرگز نچشد باغْ شکوفایی را بهتر از داغِ بهار است، ببین کِی گفتم حرفِ خودشیفتگی نیست، ولی پای غمت چون من انگشت‌شمار است... ببین کِی گفتم... @abadiyesher
حرف ناگفته زیاد است ولی میگذریم آمد و بُرد و زد و خورد، حلالش باشد @abadiyesher
بگذار به تماشا بنشینم به تماشا… نه کلامی و نه اشکی و نه خنده‌‌ایی. @abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دارم با خدا گفتگو می‌کنم دلم رو به مهرش رفو می‌کنم واسه اینکه حال تو هم خوب شه واست حال خوب آرزو می‌کنم @abadiyesher
ای غرق شده به لذت شعر سلام محرم‌شدگان خلوت شعر سلام ای خواب نرفته چشم‌های خسته مجنون‌شدگان حضرت شعر سلام @abadiyesher
خورشید نشسته پشت الوند دلت انگار دلم شده است پابند دلت صبح است بیا تا به لطافت خوانیم گل نغمه‌ی عشق از دماوند دلت @abadiyesher
می‌رود از خاطرم نقش دو چشمانت مگر؟ رود اشکم در دل سنگت کجا دارد اثر!؟ هرکه از سِرّ نگاهت سَر در آورده است عشق گُل به دستش داده‌ای و رفته در گِل بیشتر می‌کِشی با برق چشمت می‌کُشی با نازهات قتلِ عام روستا را یحتمل داری به سر می‌زدم سنگ تو را بر سینه و همواره شد قسمت سر سنگِ شیدایی قلب خیره‌سر قصد رفتن داری و بردار کل زندگیم من جهانگردم ولی نفرین پس از این بر سفر... @abadiyesher
تا کی به گریه صبر کنم انتظار را سالی گذشته چشم به راهم بهار را میریزد از لبان ترت شربت غزل انگار دیده است جهان شهریار را در تخته نرد عشق سرم روی میز رفت تاوان من سر است بیاور تو دار را روی لبت به خنده عسل ریختی؟ بگو آیا به این هوس تو گرفتی شکار را ؟ تلخ است قهوه‌ی قجر چشم‌های تو من عاشقم به قهوه همین زهرمار را ابروی تو کمان نفس گیر آرش است برده است آن کمانی ابرو قرار را یلدا نشسته است سر سفره‌ی غزل هی دانه کن به سرخی شعرت انار را دیکتاتور غزل شده‌ای سهم من کجاست ؟ بشکن قلمروی غزل ِ انحصار را اخمت هجوم صاعقه شد روی قلب ابر خطی نکش ادامه‌ی این ذوالفقار را عاشق شدم که پر بزنم بال من کجاست ؟ جبر است و داده‌ام به شما اختیار را بد باختم به بازی بازار سرنوشت مثل کسی که باخته میز قمار را باشد قبول دوست نداری مرا برو شاعر شدم که ابر بریزم هوار را تو رفته‌ای و از دل من صبر رفته است نم نم ببارمت به غزل روزگار را حالا نشسته است کسی رو به روی شعر عاشق به گریه خواند غم این دچار را @abadiyesher
باطن کجا به زورِ تظاهر نهان شود این پرده‌ی کشیده به اسرار، نازک است @abadiyesher
1_11412469024.mp3
11.72M
دلم گریه میخواد کجاست شونه‌هات؟ @abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دستی از جنس یاس و نیلوفر شد در آن خانه آسیاگردان گرچه سنگم، ولی دلم می‌خواست جان او را شوم بلاگردان شعرخوانی استاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به شوق خلوتی دگر که روبراه کرده‌ای تمام هستی مرا شکنجه گاه کرده‌ای چه بارها که گفته‌ام به قاب عکس کهنه‌ات دل مرا شکسته‌ای، ببین! گناه کرده‌ای ولی تو باز همچنان، درون قاب عکس خود فقط سکوت کرده‌ای، فقط نگاه کرده‌ای! @abadiyesher
هدایت شده از خوبان پارسی‌گو
بی‌مِهـری تـو کـار مـرا ساخته است یک‌‌عمر مرا به زحمت انداخته است رفتی و نشـد حـال دلـم هیچ ردیف بعد از تـو دلم قـافیه را باخته است