آبادی شعر 🇵🇸
با دیدنت افتاده از چشمان من دنیا خانم اجازه چشمتان شاعر نمیخواهد ؟ #حسین_مرادی @abadiyesher
به جا خانم، بانو هم قشنگ بود👌☺️
آسمان تیره گشت از بغضم پر از احساس خالی خویشم
از تمام بهانه های حیات خستهام، اندکی بیا پیشم
#محمدجواد_جلالی
@abadiyesher
فانوس دو چشم تو که تابید آرام
آمد نظرم جلوه خورشید آرام
در نیمه شب مستی دل با این شعر
باید غزلی سرود و خوابید آرام
#حسین_جعفری
@abadiyesher
در چنین راهی که مردان توشه از دل کردهاند
ساده لوحی بین که فکر آب و نان داریم ما
#صائب_تبریزی
@abadiyesher
با من همیشه قهری و از من همیشه دور
سهمی ندارم از تو و این آسمان، برو
#پروانه_نجاتی
@abadiyesher
او که او را میخواست به تو میاندیشد
از نگاهش پیداست به تو میاندیشد
در سکوت دفتر قلمش میلرزد
تو حواست هرجاست به تو میاندیشد
مادرم خوشبخت است به خودش میبالد
پسرش مدتهاست به تو میاندیشد
پل عابر خیره به خیابان مانده
در روانش غوغاست به تو میاندیشد
خانه وقتی خالی است پنجره بارانی است
استکانم تنهاست به تو می اندیشد
کودکی با لبخند مادرش را بوسید
خواب نازش گویاست به تو میاندیشد
از خودم می پرسم چه کسی میفهمد
ماه وقتی زیباست به تو میاندیشد
#حسین_آهنی
@abadiyesher
شمع و من دوش به هم سوز درون میگفتیم
شمع را اشک روان بود و مرا جان میکاست
#کمال_خجندی
@abadiyesher
یک بار هم ای عشقِ من از عقل میندیش
بگذار که دِل حل بکند مسئله ها را...
#محمدعلی_بهمنی
@abadiyesher