eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
26 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
هر کجا دیدی غزل در شإن "معراجت" نبود بی ترحّم پیش چشمانم بسوزان دفترم تا نفس دارم برایت شعر می بافم که من بی تو میمیرد دلم ، این هم کلام آخرم ‍‌ 🌾🌹🌾🌹🌾💞
چشمِ ساقی چومن ازباده خراب است امشب حیف ازآن دیده که آمادهٔ خواب است امشب بـا دلِ سوختـه، پـروانـه به شمعی می ‌‎گفت دادنِ بـوسـه بـه عشاق، ثـواب است امشب 🌾🌹🌾🌹🌾💞
‍ ‍ عزیزم چشم خیس مرد تنها دیدنی نیست اتاقش در میان بغض شبها دیدنی نیست نشد با تو بگیرم لااقل یک عکس ساده که این مجنون بدون عکس لیلا دیدنی نیست تو که جنس لطیفی ،نازکی ، از تو بعید است میان مرغ عشق ما که دعوا دیدنی نیست 🌾🌹🌾🌹🌾💞
لبهای تو قرمــز تریـن گیـــلاس ِ دنیـا عطر ِ تنت خوشبـو تراز هر یاس دنیـا جنس ِ دل و جانت دراین آشفته بازار در چشم ِ من گیـرا ترین اجناس ِ دنیا وقتی که دستت را بِدستم می سپاری در دست ِ من خالص ترین الماس دنیا حسّـاس هستم در شکار ِ لحظه هایت من با تو باشم بهتـرین عکاس ِ دنیا ! باید دراعمــالم بسَنجَـم باتو خـود را شخصیّتت شاخص ترین مقیاس دنیا 🌾🌹🌾🌹🌾💞
من بدنیا آمدم، دنیا نمی آید به من! آه دنیا, شادی ات آیا نمی آید به من؟ لااقل یک روز در یک سال با من یار باش چند ساعت دلخوشی حتی, نمی آید به من؟ 🌾🌹🌾🌹🌾💞
از گلستان تو چیدم تک گل زیبای عشق تازه فهمیدم نگارا چیست این معنای عشق من به تو وابسته گشتم ای گل باغ بهشت کی توانم دل کنم از تو در این دنیای عشق 🌾🌹🌾🌹🌾💞
گفتن اينکه «دوست دارم» اولين راه و آخرين راه است ای فدای بلندی قدّت، عصر عصر پيام کوتاه است عصر تنهايی عميق بشر بين صدها رفيق، عصری که با وجود هزارها «همراه» دوره ی انقراض همراه است ما در اين عصر برّه ای هستيم که اسير طلسم چوپانيم برّه ای که به محض آزادی اولين مقصدش چراگاه است بره ای که هوا نمی خواهد هيچ چيز از خدا نمی خواهد بره ای که نهايت هدفش گله از وضع نوبت کاه است «دوستت دارم» -اين همان رازی ست که جهان را نجات خواهد داد- «دوستت دارم» - اين همان اسبی ست که سوارش هميشه در راه است-  ای چراغ هميشه روشن عشق باش تا صبح دولتم بدمد تو در اين عصر خوشتری زيرا ماه پيش ستاره ها ماه است  
فریاد که در ڪنج لب آن خال سیه را... دل دانه گمان کرد و ندانست که دام اسٺ!
گرچہ گاهے بالشم از گریہ تا فردا تر است با خیالش خوابهایم شب بہ شب زیباتر است ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌾🌹🌾🌹🌾💞
روزها با فکر او دیوانه ام ، شب بیشتر هر دو دلتنگ همیم ، اما من اغلب بیشتر باد می گوید که او آشفته گیسو دیدنی ست شانه می گوید که با موی مرتب بیشتر ! پشت لحن سرد خود ، خورشید پنهان کرده است ؛ عمق هذیان می شود با سوزش تب بیشتر حرف هایش از نوازش های او شیرین تر است از هر انگشتش هنر می ریزد ، از لب بیشتر یک اتاق و لقمه ای نان و حضور سبز او من چه می خواهم مگر از این مکعب بیشتر ؟ شبتون بخیر💐💐💐
هرچند که آن سرودِ سنجیده برفت لب های غزل سیر نبوسیده برفت ثبت است همیشه چهره اش در یادم " از دل نرود هر آن که از دیده برفت! "
باسمه تعالی سکوت میکنم آن را غرور میخوانی سکوتِ تلخِ من از خستگی ست،میدانی؟ تویی که سرزنشم میکنی،بگو با من چقدر حوصله داری؟ چقدر میمانی؟ درونِ سینه ی من موج میزند ای دوست هزار حرفِ غم انگیز و دردِ پنهانی دوباره آمده از راه،خاطراتش،آه... دوباره بغضِ گلوگیر و حالِ بارانی مرا رها کن و بگذار در کنارِ خودم بسوزم از تبِ این عشق و این پریشانی
•❥✵••• بایدکه حالِ‌منفعلم راعوض کنم شد، شد؛ اگرنه ،‌آب‌و‌گلم راعوض‌کنم جای‌غریبه‌نیست‌،نشستن‌به‌قلبِ‌من بایدکه‌رمزِچشم‌و دلم‌راعوض‌کنم... ♡•❥•♡
مثل شیری پیر ڪه جان دادنش دیدن نداشت حال من بی تو مشخص بود، پرسیدن نداشت جای جای سینه‌ام رد نوازش‌های توست اشڪ‌های هرشبم، ای زخم خندیدن نداشت سال‌ها دنبال خود چشمت دلم را می‌ڪشید یڪ حریف خسته از رنج سفر، بردن نداشت پرپرم ڪردی ولی ای عشق این رسمش نبود یڪ گل پژمرده‌ی پرپر ڪه پا خوردن نداشت تا تو رفتی مرگ هر لحظه سراغم را گرفت طاقت بودن بدون لاله را لادن نداشت...
ساعت به وقت پر زدنم درد می‌ڪند! من زنده‌ام ولی ڪفنم درد می‌ڪند! آه ای دقیقه‌های پر از تیڪ و تاڪ درد، بغض نشسته در سخنم درد می‌ڪند! حالی برای پرسه زدن بین گریه نیست هم رفتنم هم آمدنم درد می‌ڪند! وقتی ڪه اشڪِ گرم، به دادم نمی‌رسد یڪ آهِ سرد، در دهنم درد می‌ڪند! فواره هم فراز و فرود مرا نداشت فهمیده ام چرا بدنم درد می‌ڪند! دریا منم ڪه بی تو به ساحل نمی‌رسد موج تو روی پیرهنم درد می‌ڪند! از بس ڪه متهم شده‌ام در نگاهِ تو احساسِ تلخِ زن شدنم درد می‌ڪند! عادت نڪرده ام به خودم، ڪنج انزوا روحِ میان انجمنم درد می‌ڪند! با درد زنده ام... به همین درد دلخوشم... بیچاره من ڪه بی تو "منم" درد می‌ڪند!
"قول دادم به کسی غیر تو عادت نکنم" ندهم دل به کسی باز حماقت نکنم هرچه از عشق تو امد به سرم نوشم باد عهد کردم که زجور تو شکایت نکنم گرچه نفرین شده ی عشق تو گشتم هیهات لحظه ای هم نشده تا که دعایت نکنم تو عزیزدل من همره و همراز منی چه کنم گر همه جا از تو حکایت نکنم بی تو گویم فقط از ذکر تو و خوبیهات گله از جور تو گویم؟؟نه که جرات نکنم گفتم از لج که تو را دوست ندارم اما بسته ام چشم که غیراز تو زیارت نکنم
در گوشه ای از ازدحامِ شهر شعرم پس از تو کودکی تنهاست از وحشتش دیگر نمیخندد چشمش شبیه ابرِ باران زاست نه پای رفتن دارد این کودک نه جای ماندن در هجومِ شب در هق هقِ پیوسته اش دارد تنها تورا، تنها تو را بر لب دردِ بزرگی در دلش دارد در هجمه ی آوارِ تنهایی چشمِ غریبه در کمینِ اوست از کوچه ای بیرون نمی آیی؟
شبگرد، و بی خواب نبودم، که شدم آن شاعرِ بی تاب نبودم، که شدم تا پیش که از بام برآیی مه من! هیچ عاشقِ مهتاب نبودم، که شدم 💟
ْْْ زینسان که رقص می‌کنم از شادیِ خیال در نعمتِ وصال ،گر اُفتم چه ها کنم...!! 💟
♥️ خوبم؛ خیلی خوب، مگر میشود به فکر تو بود و خوب نبود؟ راستی تا یادم نرفته بگویم: "دوستت دارم"... 🍃 ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌
گفته‌بودی‌که شَوَم‌مَست‌و دو بوست بدهم وعده‌از حد بشدو ما نه دو دیدیم‌و نه یک 💟
خوب می دانی بدون شعر حالم خوب نیست مثل باغی بی بهارم، نه! مثالم خوب نیست در قفس از ادعای پر زدن پر می شدم لحظه ی پرواز فهمیدم که بالم خوب نیست زندگی را مثل فنجان زیر و رو کردم ولی تیره بختم باز هم تعبیر فالم خوب نیست همچنان از اعتیاد شاعری دم میزنم آتشم رو به زوال است و زغالم خوب نیست حال من از ابتدای شعر تعریفی نداشت از بهارم می شود فهمید سالم خوب نیست
هر که بر کوچه ی دلبر گذرش افتاده اشک از گوشه ی چشمان ترش افتاده آن درختیم نظر خورده که هر فصل بهار غرق گل بوده ولی بیشترش افتاده باغبان اهل صفا بود،پُرش کردی تو تا که امروز به یاد تبرش افتاده هرکه وارد شده در بازی بی منطق عشق یا فنا رفته و یا شور و شرش افتاده آبرو داری ما ترجمه ی دیگر شد همه گفتند که شیری جگرش افتاده... رفتنت زهر بدی بود که کم کم حل شد آمدی تا که ببینی اثرش افتاده!؟ دیدنت اشک مرا ریخت و مردم گفتند شب یلدا شده یاد پدرش افتاده...
چه خوب می شد اگر در شریعتت بانو جواب بوسه شبیه سلام، واجب بود!
🍃 طعم ِ تند ِ می ِ شیراز مرا مست نکرد! چای ِ خوش عطر ِ گل افشان ِ تو دلچسب تر است...